چه مواقعي فشار خون بالا ميرود؟
گاهي خونسرديد، گاهي ميخنديد، گاهي در فكر فرو رفتهايد و گاهي در حال مكالمه با تلفن هستيد، گاهي مشاجره ميكنيد و گاهي هم لبخند بر روي لبانتان نقش بسته است؛ در چه مواقعي فشار خونتان بالا ميرود؟ با چند نفر از نوجوانان و جوانان صحبت كرديم و از آنها خواستيم برايمان بگويند فشار خونشان چه موقع بالا ميرود.
1- یه نفر حد خودش رو ندونه. توی کارهایی که بهش مربوط نیست دخالت کنه، وسط حرف دو نفر دیگه بپره و اظهارنظر کنه. خلاصه کلا نقش قاشق نشسته رو بازی کنه.
2- وقتی یه نفر ازم کمک بخواد، منم کمکش کنم و بدونم براش تاثیر داشته و بعد که نتیجه رو بپرسم لب و لوچهاش رو کج کنه و بگه: نه... اصلا فایده نداشت!
3- وقتی مطمئنم درباره یه موضوعی درست دارم میگم و طرف خیلی قشنگ اصرار کنه و بخواد حالیم کنه که اشتباه میکنم.
4- همسایهمون اصرار داشته باشه آهنگ پری باخ رو با ولوم 60 به بالا گوش کنه!
5- ایرانسلم رو شارژ میکنم، میام زنگ بزنم به دوستم، تا شماره میگیرم یه خانمی اونور خط به زبان بیگانه میگه: اکانت نداری! یعنی میخوام گوشی رو بکوبم تو سرم!
6- میخوای بری توی سایت دانشگاه نمرههات رو ببینی، سرور سایت دانشگاه خوابیده! تا یک هفته هم بیدار نمیشه! یعنی میخوام کیبورد رو له کنم!
7- ساعت سه صبح دارم از خونه دوستم میرم خونه خودم که بخوابم صبح زود برم گزارش بگیرم، میبینم اتوبان همت شده پارکینگ! میرم جلو میبینم دارن چراغهای اتوبان رو تمیز میکنن!
یعنی میخوام فرمون رو بخورم!
8- شارژ لپ تاپم کمه... میرم سر كار، باید شونصد ساعت بگردم دنبال پریز خـــالی! از این به بعد باید سهراهی برق خونهمون رو بیارم با خودم.
9- فشار خون آدم كه بالا میرود، حتما یك دلیل موجه دارد. یا چیزی خوردیم كه باعث بالارفتنش شده یا چیزی به خوردمان دادند كه همیشه هم خوراكی نیست، مثل فحشخوردن یا كتكخوردن.
نوع دوم را مسلما به خوردمان میدهند، وگرنه هیچ كس به رستوران مراجعه نمیكند تا یك پرس فحش مخصوص سرآشپز با مخلفات سفارش دهد. بالارفتن جناب فشار خون در نوع دوم كم اتفاق نمیافتد، مخصوصا اگر در شهرهای كلان زندگی كنیم. خوبی این شهرها این است كه بعد از مدتی خیلی از اتفاقات عادی میشود و به نوعی انسان را ضدضربه میكند. آدم در این شرایط به آلودگیهای صوتی و تصویری و هوایی و سوسول بازیهایی از این قبیل عادت میكند، اما گاهی اتفاقاتی میافتد كه پا را از این روزمرگیهای ساده فراتر گذاشته و تنوعی به زندگیمان میدهد، اساسی. فشارخون
10- دیروز از آن روزهای پرمشغله بود. از آن روزهایی كه خواب حتی اگر پایانش مرگ باشد، لذتبخش است، از آن روزهایی كه حاضریم نصف روزهای زندگیمان را بدهیم تا بخوابیم، كه البته دروغ میگوییم هیچ هم حاضر نیستیم! از همان روزهایی كه ثانیههای طلاییمان در صف بانك و تحویل قبض پرداخت و ترافیك و از این قبیل چیزهای ناجور میگذرد و چاشنیاش هم میشود گرما. شب كه خسته و كوفته به خانه میرسیم، خواب حكم حقوق اول برج را دارد. حتی فكرش هم آدم را خوشحال میكند، امید به اینكه «شب برسم دو روز میخوابم» از لذت خود خواب بیشتر است.
11- به خانه كه رسیدم، چند ثانیهای تا بیهوشیام طول نكشید، نمیدانم چقدر گذشته بود كه صدای زنگ در بیدارم كرد. زمان وقتی خوابیم زود میگذرد و وقتی خستهایم زودتر. اول به حساب اینكه زنگ را اشتباه زده بیخیالش شدم.
چند لحظه بعد صدای زنگ ممتد عمودیام كرد و اشتباه نكنم فرد محترم ارثیه خانوادگیشان را دست ما به امانت گذاشته یا انگشتش را در زنگ ما جا گذاشته بود. برای اینكه خواب از سرم نپرد، با چشمان بسته مسیر آیفن را طی كردم كه صدای مردانهای گفت: ببخشید این پژو مشكیه مال شماست؟ با صدای خوابآلود كه به اره برقی شباهت زیادی داشت، گفتم نه و گوشی را سر جایش كوبیدم، انگار محل قرارگرفتن گوشی دهان طلبكار باشد. و روی تخت شیرجه رفتم. تازه خوابم برده بود كه بار دیگر انگشت مبارك، زنگ ما را نشانه گرفت كه كاش قلبمان را نشانه میگرفت راحت میشدیم دیگر.
در خواب میدیدم كه كسی تلفن را به گوشم نزدیك میكند و من فرار میكنم. خودم را از جا كندم و مقصد را نشانه گرفتم. خوابآلودگی صدایم را اغراقآمیزتر كردم و با كمی عصبانیت گوشی آیفن را برداشتم كه گفتند ببخشیدا نمیدونید این پژو مشكیه مال كیه؟ نمیدانستم و نمیخواستم بدانم. به ساعت نگاه كردم كه عقربههایش هر دو در حال عمودیشدن بودند مثل من. گفتم آقا ساعت 12 شب است لطف بفرمایید دستتان را از روی زنگ ما بردارید كه جناب فرمودند آخه كار واجب دارم جلوی پاركینگ پارك كرده مرتیكه. زنگ هركی را میزنیم، میگویند مال ما نیست. بعد با صدای بلند گفت: میتی (مهدی) اون در قهوهای رو هم بزن شاید مال اونها باشد. داشتم دیگر همان جا میافتادم. گوشی را دیگر روی دهانشان نگذاشتم در هوا معلقش كردم تا جناب هرچه میخواهد زنگ بزند. به این فكر میكردم فردا صبح كه از خانه خارج شوم، احتمالا پژو مشكیه آتش گرفته البته نه توسط آقایی كه دنبال صاحبش میگشت، بلكه توسط اهالی كوچه كه دیشب خواب راه به چشمانشان نیافته بود. نمیدانم تقصیر به گردن كیست، معمولا در این جور موارد مقصری وجود ندارد یا تقصیر از ماست كه اول شب (ساعت 12) میخوابیم یا اینكه آیفنمان را از برق نمیكشیم!
چه مواقعي فشار خون بالا ميرود؟
12- ساعت پنج بعدازظهر قرار بسیار مهمی با کارفرمایتان دارید. تمامی جوانب را بررسی کردهاید تا به موقع برسید. اتوبوس دیر میآید، همه افراد درون اتوبوس هم جلوی درهای اصلی تجمع کردهاند، در حالی که وسط اتوبوس کاملا خالی است، قدرت بدنیتان کم است و نمیتوانید خود را درون اتوبوس بچپانید. جالب اینجاست که وقتی کسی هم داخل اتوبوس میشود، میگوید: «آقا هول نده، دیگه جا نیست به خدا!» سر قرار رسیدهاید و به کارفرمایتان علت تاخیر را میگویید، پوزخندی میزند و میگوید این بهانهها قدیمی شده است!
13- غروب جمعه است و دچار افسردگی غروب جمعهای شدهاید. ناگهان برایتان پیام کوتاه میآید؛ مسرور از اینکه در این دنیای بیرفیقی هنوز هم دوستان خوبی دارید به طرف موبایلتان میروید. بعد از خواندن متن پیام دوست دارید موبایلتان را از شدت خشم ببلعید؛ «مشترک گرامی به دلیل عدم دریافت اطلاعات پرداختی آخرین صورت حساب صادره، ارتباط شما یک طرفه میگردد.» صورت حساب را چند روزی است که پرداخت کردهاید.
14- مغازهدار محترم فکر میکند پیادهرو هم جزو ملکش است و آب آشامیدنی و تصفیه شده را میگیرد روی سنگفرشها. تا پایم را میگذارم زمین، یکی از سنگفرشها که با همین کارها حسابی لق شده، میلغزد و آب کثیف جمع شده زیرش، میپاشد به شلوار و کفشم. دیگر نمیدانم فشار خونم چقدر رفته بالا....
15- خیلی کار دارم و یکی از دوستانم حال کرده زنگ بزند و خوش و بش کند. کار دارم و حالا بعدا زنگ میزنم را هم نشنیده میگیرد و من این پا و آن پا میکنم و حرص میخورم که دیرم شده. بابا چرا بیخیال نمیشوی؟
16- تا حالا شده یکی کنارتان بنشیند، غذا بخورد و آنچنان ملچ و ملوچ کند که حالتان از هر چی غذاست به هم بخورد؟
17- تو باشگاه دختره نی قلیون و استخوانی اومده میگه اومدم ورزش، میخوام پهلوم آب شه!! آخه تو پهلو داری!؟
18- میخوام مثل الان تایپ کنم، کیبورد لپ تاپه برچسب فارسی نداره.
19- از شنیدن خبر گذشت يك خانمي از قصاص حسابی فشار خونم رفت بالا؛ طرف میره اسیدپاشی بعد از کلی کش و قوس و اعتراضات و... آزاد میشه! با تصور اینکه مقصر ماجرا بعد از آزادی بشینه با دوستاش بگه و بخنده و به زرنگی خودش آفرین بگه و دوستاشم بگن دمت گرم خوب کاری کردی، اصلا دختر چه حقی داره با خواستگارش مخالفت کنه، به مرز سکته هم میرسم.
20- روی در پارکینگ خونهمون یه پلاک زده بودیم که روش بزرگ نوشته بود «لطفا اینجا پارک نکنید».
21- یکی از این بچه سرتقا رفته نــِ شو پاک کرده الان شده «لطفا اینجا پارک کنید»!
22- یه سری هم عمدا واسه مسخرهبازی صاف ماشینشون رو میارن جلو در خونه ما پارک میکنن که فشار خون ما رو ببرن بالا.
23- تو اتوبوس نشسته بودم برم تهران؛ یارو اومده گدایی. به جای اینکه نسخه پزشک نشون بده، قبض گازشو نشون میده. هم خندهام گرفت، هم فشار خونم رفت بالا.
24- کودکی: مامانت رو بیشتر دوست داری یا بابات رو.
25- مدرسه: معدلت چند شد؟
26- دانشجویی: درست کی تموم میشه؟
27- بعد از درس: چرا ازدواج نمیکنی؟
28- فرم استخدام پر کردم، شنبه واسه مصاحبه کاری زنگزدن گفتن دوشنبه 10 صبح تشریف بیارید؛ دوشنبه دو ساعت تو راه بودم، راس ساعت 10 رسیدم شرکت؛ منشی با قیافه حق به جانبی گفت شرمنده مصاحبه شما ساعت 3:30 هستش. میخواستم مشت رو.... فشار خون بالا
29- من فشارخونم از دست آدمهایی بالا میره که توی صورتم میخندن و پشت سر برام دندون قروچه میکنن و خط و نشون میکشن.
30- فشار خونم بالا میره وقتی طرف یه قولی بهم میده و زمان انجامش میزنه زیرش مثل آب خوردن. یه حرفی رو بهم میزنه و وقتی میبینه به نفعش نیست کلا ماجرا رو کتمان میکنه و میذاره به حساب تخیلات من. ازم میخواد که یه کاری رو براش بکنم و بعدش خودشو میزنه به اون راه که انگار اتفاقی نیفتاده و من کاری نکردم.
31- فشار خونم از دست آدمهای حسود و کسایی که فکر میکنن که این دنیا فقط برای اونا جا داره بالا میره و منفجر میشم از دست آدمهای بخیلی که همه چیز رو تنها برای خودشون میخوان. این روزها کلا فشار خونم بالاست از دست همه چون با عرض معذرت هممون یه جورهایی خودبین شدهایم!