با سلام و خسته نباشید
من الان نزدیک یه ساله ازدواج کردم ، همسرم با مکر و نیرنگ با من ازدواج کرد ، من قبل ازدواج براش توضیح دادم که شرایط مالیم خوب نیست و کار ندارم اما اون گفت که ارث پدری داره و میفروشه و نگران خرج زندگی نباشم اما درست بعد ازدواج فهمیدم که همه حرف هاش دروغ بوده ، روز به روز دروغ ها و بهانه گیری هاش بیشتر شده ، از دامادمون یک میلیون پنهانی بدون اینکه من بدونم قرض گرفت و نداد و من بعد چندماه تازه فهمیدم ، همش بهانه کار میگیره و میگه که من باید بزارم بره کار کنه ، هروقت حرف زمین و ارثش رو میزنم میگه مگه تو با پول ازدواج کردی ؟
واقعا نمیدونم چیکار کنم ، اصلا انگار هیچ علاقه ای به من نداره ، نه به اون شور و اشتیاق خودش به ازدواج و نه به این کاراش ، نمیدونم نقشش چیه ، انگار اصلا منو شوهرش حساب نمیکنه ، الانم پنهانی از خونه رفته خونه مادرش دو روزه اونم بدون اجازه من ، خانوادشم فقط از دخترشان حمایت میکنند ، چند روز پیش هم یه سیمکارت مخفی ازش پیدا کردم ، کلا احساس میکنم یه ریگی به کفششه ، تو حمام میرفت با تیغ خودش رو زخمی میکرد و مینداخت گردن من
من نه کار دارم و نه سرمایه ، خونه ای هم که توشم به نام پدرمه ، به نظر شما با این شرایط چیکار کنم ؟ هرچقدر خواستم باهاش بسازم انگار نمیشه ، مهریشم 14 تا سکه ، به نظر شما تقطیع میشه اگه بخوام طلاق بدم ؟ چجوری عدم تمکینش رو به دادگاه ثابت کنم ؟
خواهشا من رو کلا راهنمایی کنید ، واقعا داغونم..