دختری هستم که می کوشم ادم باشم تا حدود یکسال پیش مشکل اخلاقی ودینی نداشتم اما بر حسب اتفاق و تا حدودی اجبار و اشتباه خودم با پسری اشنا و ارتباط داشتم با اینکه خودم هم می دانستم که چه کار اشتباهی میکنم وان پسر تمام حرفهایش دروغ است من با او با صداقت بودم کم کم پسر دچار عذاب وجدان شد و به گفته ی خود به من علاقمند شد و مرا برای ازدواج می خواست اما شرایط هیچ یک جور نبود من گفتم دیگر از خودم بدم میاد نمی توانم به رابطه ای که جز ضرر چیزی ندارد ادامه دهم و رابطه را قطع کردم وهمه چیز را بخدا سپردم اما بعد از دوماه دوباره پسر برگشته خود او می گوید اگر خواستگار خوب تر از من پیدا کردی ازدواج کن و همین موصوع باعث می شود نتوانم به او اعتماد کنم ولی میگوید من نمی خواهم اگر در اینده مشکلی پیش امد تو پاسوز شده باشید حال دوباره برگشته و از من میخواهد با او در ارتباط باشم ارتباطی که خدا در ان حضور داشته باشد نمی دانم چکار کنم!از طرفی هم خودم وهم او نمی توانیم باهم قطع ارتباط کنیم شرایط ازدواج نداریم ونمی خواهیم خدا از ما ناراضی باشد او در شهر دیگری است و نهایت ارتباط ما تلفن می باشد که حرفهای عادی است و در عموم هم می توان بیان کرد ما قرار است قانون و خط قرمز تعیین کنیم از شما می خواهم مرا راهنمایی کنید