نوشته اصلی توسط
مهرسانا
سلام.من در خانواده 7نفری بزرگ شدم با وضع مالی متوسط، دو برادر و یک خواهر بزرگتر از خود دارم ویک خواهر کوچکتر ،،، درکنار پدرومادرم ،،، خواستگاری برای من اومد و من هم با رضایت خانواده ازدواج کردم، اما بعدها خواهر بزرگتر با اینکه قبلا کاملا موافق بود ناگهان به مخالفت و قهر پرداخت جوری که با ما سر یک سفره نمینشست، و با پدرومادرم رفتار خوبی نداشت ، من کاملا گیج شده بودم ولی چون عقد صورت گرفته بود راه بازگشتی نداشتم، بعد از ازدواجم خواهرم ازدواج کرد اما شوهر ایشان اصلا ادم درستی نبود با اینکه خانواده کاملا مخالف بودن ایشون گفتند که میخوان ازدواج کنند، اون پسر زبان باز دروغ گو و اهل رشوه دادن و در کل رفتارهای ناپسند زیادی داشت، خواهر من شاغل بود و گزینه خوبی برای ازدواج بود ، با ورود شوهر خواهرم حرف جدیدی ایجاد شد بطوریکه ایشان شروع به تخریب یک یک اعضای خانواده ما کردند مثلا از بردارم شروع کردند و تهمت ها و دروغ هایی به ایشان بستند که برادرم و زنش پایشان از خانه بریده شد، و بقیه هم بخاطر ترس اینکه خواهرم طلاق نگیرد با داماد جدید موافق بودند و حرف او را باور کردند، خلاصه برادر بیچاره من تنها شد و از طرف خانواده همسرش خیلی ناسزا شنید که تو حتما مشکلی داری که خانوادت تنهات گذاشتند و از این قبیل حرف ها،،،،
بعد از مراسم ازدواج خواهرم ، داماد جدید شروع به بستن تهمت و دروغ به همسر بنده شد و دعوای سرسختی در منزل پدری رخ داد، جوری که کادوی عروسی که به انها داده بودیم پس فرستادند،،، و این جرقه ای شد که شوهر بنده دیگر هیچ علاقه حتی به دیدن خانواده من ندارد و دلش رنجیده و به خون خواهرم و شوهر او تشنه است... از این ماجرا یکسال میگذرد و همه چیز بدتر شده خواهر من حالا دست روی خواهر کوچک تر من گذاشته و به اوتهمت زده اند و مدام برای او دردسر جدید میسازند، تمام هدف انها از چشم انداختند اعضای خانواده است تا آنها تنها وارث پدرم شوند، از این طرف همسر من هراز گاهی این اتفاقات رو بر سر من میکوبد که حق هم دارد،،، میخواهم ببینم شما جای من بودید چکاری میکردید، فقط من همه همه ماجرا نگفتم چون خواهرم و شوهرش خیلی بدی های دیگه هم انجام دادن که کاملا از چشم افتادند اما مادرم به سختی پشتیبان انهاست و پدرم بخاطر ترس طلاق هیچ کاری نمیکند!
لطفا راهنمایی کنید