سلام 24 سالمه از دوران بچگی دختر داییم رو دوست داشتم.ولی صحبتی نمیکردم باهاش داخل دوران تقریبا 14-15 سالگی اومددن ششهر ما {اونا مشهد هستن ما خوزستان به خاطر کار داییم سالی یک بار بیشتر میبینمش} بعد از اون سال باهم صحبت میکردیم و من علاقم بیشتر شد و فکر خودم اینه که اوونم دوسم داشتهه... ان سال گذشت و منتظر بودم تا سال دیگه بیان.. اومدن و باز صحبت میکردیم یه بار یه حرفی زدم که خیلی ناراحت شد و گریه کرد و باهام قهر کرد.. من ازش عذرخواهی کردم 2-3 بار ولی هیچ حرفی از اون موقع تا الان باههام نمیزنه...ینی حدود 7-8 ساله که قهریم.البته اتفاقات خنده دار و جالبی افتاد که تا مرز اشتی کردن رفتیم ولی اون یه دختر محجبه و خیل با حیا هست حرفی نمیزد.... همیشه از من فرار میکنه تا منو نبینه حتی کاری میکنه ککه توو دید ن هم قرار نگگیره..اخرین بار پارسال به مادر گفتم که ازش عذرخواهی کنه بهش گفت ولی جوابی نداد...کلا فرار میکنه از من و من نمیتونم فرصتی رو ببینم که باهاش صحبت کنم
با تووضیحاتی که دادم گفتم که عذرخواهی کردم ولی رفتار خیلی سرد و یه جوری مثل یک دشمن با من داره . من دوسش دارم و هنوز نتونستم فراموشش کنم باید چیکار کنم؟