نوشته اصلی توسط
kiki
بخدا بارها فکر کردم برم مشاوره...حتی باورتون نمیشه الان گریم گرفته!اما میترسم بشون بگم بعد بزنن تو سرم...اخه میدونین من خودم روانپزشکی خیلی دوس دارم ولی این مامانم همش میگه کسایی که این رشته رو میخونن خودشون دیوونن همه چی رو حرف خودش حساب میکنه...یعنی اگه یه درصد بتونم راضیشون کنم که بریم مشاوره بعدش میاد میگه دیدی چرت و پرت بود؟و اصن توجه نمیکنه!توروخدا کمکم کنین من فقط دوازده سالمه!من بیشتر از خودم نگران داداشمم...نمیخوام اونم مث من بار بیاد ولی اخلاقیات سرد و ناخود اگاهی که من دارم باعث شده داداشم ازم فاصله بگیره...من پایه ی این رفتارای مادرم و خشونت پدربزرگ مادریم میدونم...چون به گفته ی خودش خیلی بی اعصاب بوده و همش سر کوچکترین چیزی کتکشون میزده...باور کنین من نمیخوام درغگو باشم ولی بخاطر محدودیتایی که برام میزارن کلا از هر حرفم صدتا دروغ درمیاد...کمکم کنین