خانمی هستم ۲۷ساله دارلی دو فرزند ۳ساله و ۱سالو نیمه همسرم فوق العده بدبینه بطوری که همش تو توهمه که دارم بهش خیانت میکنم بخاطر همین فکراش دیگه از من متنفر شده البته گاهی که حالش بهتره میگه دوست دارم که دیگه باورم نمیشه فشار کاری خونه با بچه های کوچکم بماند که خیلی در اذیتم شوهرمم به همه چیم گیر میده بهم فحاشی میکنه بی احترامی میکنه همیشه به چشم یه خائن بهم نگاه میکنه دنبال درمان هم نمیره خیلی وقتا به فکر جدایی افتادم اما از دوری بچه هام میترسم چیکار کنم خوب بشه خیلی بهش التماس کردم باهاش خوب رفتار کردم هی برای همه کارام توضیح دادم هر جا برم قبل و بعدش میگم رفت و آمدامو با دیگران کمتر کردم اما بد تر و بد تر شده یعنی هر چی باهاش راه اومدم بدتر شده احساس میکنم خودش دلش میخواد برم که اینقدر اذیتم میکنه از آبروم میترسم به نظرتون چکار باید بکنم دیگه بریدن از بس گریه کردم تورو خدا راهنماییم کنید حتی پیش مشاورم نمیاد