نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: تنفر از خانواده

3329
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31798
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    تنفر از خانواده

    پسری هستم 32 ساله
    مهندس ساختمان و شاغل در این حرفه ، زندگی کاملا سالمی دارم و اهل هیچ نوع مسائل خلاف عرف و اخلاق نیستم ، اولویت زندگی من انسانیت بوده و هست و تمام وقتم صرف کار و گاهی پیاده روی میشود .
    زمان دانشگاه با دختر خانم ی همکلاس بودم که هیچ ارتباطی بین ما نبود . هر دو شاگرد خوب بودیم و کاری به کار هم نداشتیم و حتی من شماره تلفن او را هم نداشتم.
    چند سال بعد از دانشگاه یعنی سال 90 من به طور اتفاقی در محیط مجازی ایشان را دیدم و بعد از چند سال هم صحبت شدیم ، چون ان خانم در موقعیت کاری خوبی بود به من در چند مورد کمک کرد و رابطه ما بیشتر شد ودر نهایت منتهی به یک رابطه عاطفی شد .
    خانواده من از نظر موقعیت مالی ، وضعیت بهتری داشت . در حالی که خانواده دختر خانم در شهرستان و یک محله معمولی و در یک خانه ویلایی کوچک ساکن بودند ،خانواده من ساکن شمیران هستند با این همه خیلی ثروتمند و متمکن نیستیم ، پرد من بازنشسته دولت است و مادرم خانه دار و زندگی خیلی معمولی داریم .
    سال 91 من به همراه مادر و خواهرم به خواستگاری ان خانم رفتیم و رفتار مادرو خواهر من بینهایت زشت و متکبرانه و زننده بود و باعث شد خانواده ان خانم هم با ازدواج ما مخالفت کنند.
    مخالفت های بسیار شدید از جانب خانواده من باعث شد رابطه ما بعد از یک دوره 8 ماهه در شرایطی بسیار تلخ تمام شود .
    مادر و خواهر من سال گذشته چند مورد برای من کیس ازدواج پیدا کردند که پدران همگی ان خانم ها از افراد بسیار بسیار ثروتمند بودند ، اختلاف مالی بین خانواده من و خانواده این افراد بسیار زیاد بود و در حالی که با مخالفت من مواجه شده بود از سوی مادر و خواهرم پیگیری میشد و همگی انها حتی به جلسه اول هم نرسید و با مخالفت خانواده ان خانم ها موجه شده اند و هیچ کدام حتی به خواستگاری هم نرسید ، به راحتی میتوانم بگیوم تنها معیار برای خانواده من صرفا پول است .
    پنج سال از اتمام رابطه ما گذشته ان خانم که من او علاقه داشتم سال گذشته ازدواج کرد ، حالا دکتری دارد ، استاد دانشگاه است و خیلی هم خوشبخت است ، من حتی یک روز نشد که به یاد او نباشم و نمیتوانم خانواده ام را ببخشم .

    نمیتوانم خواهرم را ببخشم از او متنفرم
    نمیتوانم مادرم را ببخشم و از او واقعا متنفرم
    از پدرم نیز متنفرم
    نمیدانم چه کنم
    نمیدانم چه کنم تا از این حجم تنفر کم شود .

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تنفر از خانواده

    سلام

    به سایت مشاور خوش اومدید

    خب راستش خیلی ناراحت کننده بود این چیزی که گفتین

    ولی خب نمیشه این وضعیت رو تغییر داد

    و تنها راهش پذیرفتن این شرایط هست

    و اینکه این بار حتما و قطعا به اون تصمیمی که خودتون میخواید عمل کنین

    و زیر بار حرف کسی نرید

    الان این نفرت شما هیچ کاری رو پیش نمیبره

    فقط چشم شما رو میبنده تا نتونین دیگر موقعیت ها رو ببین

    پس یه بار واسه همیشه این مسئله رو واسه خودتون حل کنین

    و از این به بعد دیگه اجازه ندید دیگران انقدر راحت مسیر زندگی شما رو تغییر بدن

  3. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تنفر از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali123 نمایش پست ها
    پسری هستم 32 ساله
    مهندس ساختمان و شاغل در این حرفه ، زندگی کاملا سالمی دارم و اهل هیچ نوع مسائل خلاف عرف و اخلاق نیستم ، اولویت زندگی من انسانیت بوده و هست و تمام وقتم صرف کار و گاهی پیاده روی میشود .
    زمان دانشگاه با دختر خانم ی همکلاس بودم که هیچ ارتباطی بین ما نبود . هر دو شاگرد خوب بودیم و کاری به کار هم نداشتیم و حتی من شماره تلفن او را هم نداشتم.
    چند سال بعد از دانشگاه یعنی سال 90 من به طور اتفاقی در محیط مجازی ایشان را دیدم و بعد از چند سال هم صحبت شدیم ، چون ان خانم در موقعیت کاری خوبی بود به من در چند مورد کمک کرد و رابطه ما بیشتر شد ودر نهایت منتهی به یک رابطه عاطفی شد .
    خانواده من از نظر موقعیت مالی ، وضعیت بهتری داشت . در حالی که خانواده دختر خانم در شهرستان و یک محله معمولی و در یک خانه ویلایی کوچک ساکن بودند ،خانواده من ساکن شمیران هستند با این همه خیلی ثروتمند و متمکن نیستیم ، پرد من بازنشسته دولت است و مادرم خانه دار و زندگی خیلی معمولی داریم .
    سال 91 من به همراه مادر و خواهرم به خواستگاری ان خانم رفتیم و رفتار مادرو خواهر من بینهایت زشت و متکبرانه و زننده بود و باعث شد خانواده ان خانم هم با ازدواج ما مخالفت کنند.
    مخالفت های بسیار شدید از جانب خانواده من باعث شد رابطه ما بعد از یک دوره 8 ماهه در شرایطی بسیار تلخ تمام شود .
    مادر و خواهر من سال گذشته چند مورد برای من کیس ازدواج پیدا کردند که پدران همگی ان خانم ها از افراد بسیار بسیار ثروتمند بودند ، اختلاف مالی بین خانواده من و خانواده این افراد بسیار زیاد بود و در حالی که با مخالفت من مواجه شده بود از سوی مادر و خواهرم پیگیری میشد و همگی انها حتی به جلسه اول هم نرسید و با مخالفت خانواده ان خانم ها موجه شده اند و هیچ کدام حتی به خواستگاری هم نرسید ، به راحتی میتوانم بگیوم تنها معیار برای خانواده من صرفا پول است .
    پنج سال از اتمام رابطه ما گذشته ان خانم که من او علاقه داشتم سال گذشته ازدواج کرد ، حالا دکتری دارد ، استاد دانشگاه است و خیلی هم خوشبخت است ، من حتی یک روز نشد که به یاد او نباشم و نمیتوانم خانواده ام را ببخشم .

    نمیتوانم خواهرم را ببخشم از او متنفرم
    نمیتوانم مادرم را ببخشم و از او واقعا متنفرم
    از پدرم نیز متنفرم
    نمیدانم چه کنم
    نمیدانم چه کنم تا از این حجم تنفر کم شود .
    اگه هنوز یه یادش هستین بعد از 5 سال اصلا طبیعی نیست. شما اول خودتو ببخش به خاطر کاری که انجامش ندادی بعد بیا سراغ خانواده

    امضامم بخون
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32486
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    58
    تشکر شده 13 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنفر از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali123 نمایش پست ها
    پسری هستم 32 ساله
    اهل هیچ نوع مسائل خلاف عرف و اخلاق نیستم ، اولویت زندگی من انسانیت بوده و هست.
    فکر کردی کی؟! همه توی زندگیشون یه گندی زدن...!
    خجالت هم خوب چیزه هست 32 سالته دیگه هنوز می نالی؟!
    اینقدر مامانم خواهرم نکن آبرو ما رو بردی,
    این همه دختر برو دنباله یکی دیگه... نشد ؟! یکی دیگه...!
    این بار رو باید از روی دوشت ورداری...
    آره ازدواج کرده بدون تو هم خوشبخته...
    بی عرضه گی خودت رو تغصییر خانواده ننداز!
    در آخر منو ببخش اگه اینطوری صحبت کردم...
    تو دنیای بدی زندگی میکنیم ...

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تنفر از خانواده

    شما باید از خودت متنفر باشی
    چون کسی که 30 سالش شده باید اینقدر قدرت داشته باشه که حرفهای خاله زنکی را بریزه دور و بگه یا این دختر یا هیچکس

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28420
    نوشته ها
    156
    تشکـر
    412
    تشکر شده 104 بار در 78 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تنفر از خانواده

    بسیار ناراحت کننده بود...
    شما فقط باید برای فراموش کردن تمرکز کنید... گذشته گذشته ... امروزتون رو دست کسی نسپارید

    آفرین آقایون چه پاسخ های مقتدرانه ی ... اگر حقیقتا همچین شخصیتی برای خودتون ساخته باشید باید بهتون تبریک و احسنت گفت... مگه میشه مردهای ایرانی هم بتونن در این حد اقتدار برای خودشون تصمیم بگیرن
    امضای ایشان


  8. کاربران زیر از zeinab7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تنفر از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط zeinab7 نمایش پست ها
    بسیار ناراحت کننده بود...
    شما فقط باید برای فراموش کردن تمرکز کنید... گذشته گذشته ... امروزتون رو دست کسی نسپارید

    آفرین آقایون چه پاسخ های مقتدرانه ی ... اگر حقیقتا همچین شخصیتی برای خودتون ساخته باشید باید بهتون تبریک و احسنت گفت... مگه میشه مردهای ایرانی هم بتونن در این حد اقتدار برای خودشون تصمیم بگیرن
    بله که میشه مگه ما زنیم که اقتدار نداشته باشیم تو مسائل ازدواج و احساسی عمل کنیم

  10. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28420
    نوشته ها
    156
    تشکـر
    412
    تشکر شده 104 بار در 78 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تنفر از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    بله که میشه مگه ما زنیم که اقتدار نداشته باشیم تو مسائل ازدواج و احساسی عمل کنیم
    جسارت نباشه... حقیقتش انقدر توی جامعه ی ایرانی مرد های دهن بین و مادر خواهر ذلیل هست که باورش برای یک زن سخته که همچین مردهای مقتدری هم باشه... موفق و سربلند باشید
    امضای ایشان


  12. کاربران زیر از zeinab7 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : تنفر از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط zeinab7 نمایش پست ها
    جسارت نباشه... حقیقتش انقدر توی جامعه ی ایرانی مرد های دهن بین و مادر خواهر ذلیل هست که باورش برای یک زن سخته که همچین مردهای مقتدری هم باشه... موفق و سربلند باشید
    من گفتم مرد
    نگفتم نر


    مردی که با 2 کیلو سیبیل هرچیزو بدون فکر و منطق قبول میکنه مرد نیست

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنفر از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط polis نمایش پست ها
    فکر کردی کی؟! همه توی زندگیشون یه گندی زدن...!
    خجالت هم خوب چیزه هست 32 سالته دیگه هنوز می نالی؟!
    اینقدر مامانم خواهرم نکن آبرو ما رو بردی,
    این همه دختر برو دنباله یکی دیگه... نشد ؟! یکی دیگه...!
    این بار رو باید از روی دوشت ورداری...
    آره ازدواج کرده بدون تو هم خوشبخته...
    بی عرضه گی خودت رو تغصییر خانواده ننداز!
    در آخر منو ببخش اگه اینطوری صحبت کردم...
    تو دنیای بدی زندگی میکنیم ...
    اول اینکه کی گفته همه یه گندی تو زندگی میزنن؟؟!!شما از منظر خودتون بقیه رو هم جمع میبندید؟!!
    این اقا کار اشتباهی نکرده که لایق اینطور صحبت کردن باشه فقط ابراز علاقه بلد نبوده و اینکه خانواده ایشون مقصر بودن و رفتار زننده ای داشتن نه خود ایشون!!!
    بعدشم ادمای پاک و خالص اینجور فکر نمیکنن که این نشد یکی دیگه عشق سرشون میشه!!!!

  15. کاربران زیر از saba95 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنفر از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    بله که میشه مگه ما زنیم که اقتدار نداشته باشیم تو مسائل ازدواج و احساسی عمل کنیم
    تبریک میگم شما یه مقتدرید!!!!!!
    چی باعث شده فکر کنید زنها بدون منطق ازدواج میکنن؟!!
    پسرا که وضعشون خراب تره!!پسره دو روز دختره رو تو دانشگاه دیده دختره ردش کردم میخواد بره خودکشی کنه!!!خوبه یه جریان چند وقت پیش تعریف کردم که پسره کارش به بیمارستان کشید برای دو روز اشنایی!!
    بعدش هم ازدواجی که سرتاسر منطق باشه اصلا خوشبختی نمیاره.
    ویرایش توسط saba95 : 05-11-2017 در ساعت 01:16 PM

  17. کاربران زیر از saba95 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32486
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    58
    تشکر شده 13 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تنفر از خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    اول اینکه کی گفته همه یه گندی تو زندگی میزنن؟؟!!شما از منظر خودتون بقیه رو هم جمع میبندید؟!!
    این اقا کار اشتباهی نکرده که لایق اینطور صحبت کردن باشه فقط ابراز علاقه بلد نبوده و اینکه خانواده ایشون مقصر بودن و رفتار زننده ای داشتن نه خود ایشون!!!
    بعدشم ادمای پاک و خالص اینجور فکر نمیکنن که این نشد یکی دیگه عشق سرشون میشه!!!!
    ببین عمو جان
    ایشالا همیشه پاک و معصوم بمونی و وجود خودت رو زره های خاک بدونی, ما که بخیل نیستیم...
    ولی اینجا محل آزمایش و امتحانه...!
    تو ناز و نعمت بودن و پاک موندن که هنر نیست,...
    یکم بزرگ میشی به حرفام میرسی... عصر عصر داعشه و نامردیه, هر کی زورش زیادتره پاکتره ...که تو جرات نمیکنی بهش بگی بالا چشمت ابرویه...!
    آقای علی میگه من پاکم فلانم... ولی حسوده... به خواسته اش نرسیده, ... طرف داره دکترا میخونه ازدواج کرده خوشبخت داره می سوزه, که چرا من نه... زورش نمیرسه از خانوادش متنفر شده که این یه انحرافه... تو باید به خودت بیایی... عشق یعنی چی 32 سالته لامصب مثل بچه های 17 18 ساله حرف میزنی, احتمالا وضع مالیش هم توووووپ از شکم سیری اینجوری میشه آدم دیگه...
    علی جان داداش از حرفهای من ناراحت نشو ... میفهی که چی میگم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد