خسته شدم از این موقعیت خسته شدم از این وضعیت یه روز خوش ندارم زندگیم داره از بین میره کسی کمک نمیکنه خانواده خوددم سر مخالفت گذاشتن
از دستورات مادر شوهرم گرفته تا حرفا فامیل مدیر کل تو پست قبلی گفتن ج قاطعانه بدم ن پشت کسی قایم بشم ولی در کل من همه راه ها رو رفتم
پدر شوهرم خیلی ب مادر شوهرم پرو بال داده که حتی پدر من جلوش کم میاره عروسیم بهم خوردبا خانواده شوهرم رفتاوامدی ندارم خانواده خودم بعد دعوا ب سرمن میکوبن نیش وکنایه پدرم رضایت نمیده بریم
سر زندگیمون میگه باید خانواده شوهررم باشه مادر شوهرم میگه ن ما این عروس نمیخوایم من یکی مد نظرمه که باید اون عروسم بشه زندگیم بهم
ریخته روز وشبام گریه اس ما سیر شدیم ما عاشق همیم نمیتونیم از هم دل بکنیم چیکار کنم میخوامیم بریم خونه خودمون ولی هر دو طرف مخالفن
هر چقدر پادرمیونی کردن بازم درست نمیشه تورو خدا کمک کنید من و شوهرم همو دوست داریم چیکار کنیم