سلام. دختری 28 ساله هستم تقریبا3 سالو 5 ماه است که با یکی از اقوام مادرم عقد نموده ایم و تاکنون موفق به تشکیل زندگی نشده ایم.همسر بنده31 ساله اشون است.بنده فوق لیسانس هستم اما ایشون دیپلم.من و همسرم درگیری زیادی داریم.ایشون اصلا توی هر شرایطی حسن معاشرت و ادب و احترام رو راعایت نمیکنند. با کوچیکترین حرفی دعوامون میشه.البته اینو هم بگم وقتی دعوا میشه من هم کوتاه نمیام. و من هم جواب حرفهای ناشایست ایشونو میدم.به خانواده ام نگفتم.نمیدونم چیکار بایذ بکنم که حداقل بتونم برخی از رفتارهای ایشونو اصلاح کنم.من هیچ وقت به خانواده ایشون توهین نکردم ولی ایشانو در اولین حرکت به خانواده ام توهین میکنند. خیلی از نظر فکری فرق داریم.من همیشه تولد ایشون تبریک گفتم سعی کردم کادو بخرم اما ایشون حتی یکدفعه هم بهم کادو ندادن.ازشون که میپرسم میگن که ما از این رسما نداریم. حتی توی این دوران من از ایشون پول هم نگرفتم.فقط هراز چندگاهی شارژ بهم دادنداونم هر وقت دیدند که من جواب پیام نمیدم فهمیدن شارژ ندارم و شارژ فرستادند برام. وضع خانوادگی ما نسبت به ایشون بهتره.پدر و مادر پیری دارند که پدرشون بیمار ههستند. خرج زندگی انها هم با همسر بنده است البته مادر شوهرم میگند که ایشون برای زندگی پدر و مادرشون کاری نکرده و خودشون خرج خودشون میدند در حالی که پدر شوهر بنده بیماری صعب العلاج داره و تمام هزینه هاشونو همسر بنده داده.از شروط ازدواج ما داشتن خونه بوده که ایشون قبول فرمودند.الان هرچی بهشون میگم که بفکر باشن میگن سرمایه خونه ساختن ندارند.تقریبا درامد ماهیانه خوبی دارند.اندکی هم پس انداز.نمیدونم چرا اقدام به ساخت خونه نمیکنند.می خواستم راهنماییم کنید و بگید اولا چیکار کنم که ایشون دست از توهین بردارند. دوم اینکه وقتی بحث میشه حداقل شنونده خوبی باشند.منطقی فکر کنند و از همه مهمتر به فکر زندگی مشترک ما باشند.واقعا خودم خجالت میکشم که تمام هزینه های بنده رو هنوز پدرم میده.لطفا راهنمایی کنید. با پدر و مادرشون هم بی نهایت بد صحبت میکنند.تاب نصیحت از هیچ کسو ندارند.تورو خدا بگید چیکار کنم.گاهی از زندگی متنفر میشم و خسته شدم.دیگر حسی در قلبم احساس نمیکنم.علارغم اینکه در رشته خوبی درس خوندم و ایشون هم میدونستند که محیط کار من در اداراتی خواهد بود که ارباب رجوع مرد خواهد داشت اما الان مخالفت میکنند و مانع کار بنده میشوند.من منبع درامدی ندارم و دارم اذیت میشم که برای هرچیزی بایذ به خانوادهام رو بزنم. من همیشه از ایشون خواستم که دنبالم بیان که برم از خانواده اشون خبر بگیرم.همیشه در حال قهر کردن هستند مثل دخترا.اعتماد بنس بنده رو گرفتند.من حتی نمیتونم یک لباس ساده انتخاب کنم. لطفا منو راهنمایی کنید