سلام.دختری 22 ساله هستم.حدود 7 ماه پیش وارد یک رابطه عاشقانه که برای صرفا دوستی بود با یکی از هم کلاسیانم شدم،با کسی که از حدود یک سال قبل از دوستی با هم رابطه اجتماعی و کلاسی و کار گروهی داشتیم و شناخت نسبتا خوبی از هم داشتیم.ایشون یه سال از من بزرگتر هستن و یک ورودی جلوتر، و قبل از فارغ التحصیل شدن من ارشد یکی از دانشگاه های خوب پذیرفته شدن.من هم از قبل قبول شدن ایشون در فکر ارشد بودم اشون هم قبل از رابطه به من خیلی کمک میکردن از این جهت خیلی بمن نزدیک شده بودن.تا اینکه 7 ماه پیش بمن پیشنهاد دوستی دادن و من هم از اونجایی که حدود یک سال بود که یک رابطه کوتاه عاشقانه نافرجام تموم کرده بودم و بشدت از لحاظ روحی آسب دیده بودم و تنها بودم پذیرفتم.این رابطه ابتدا برای ازدواج نبود اما با توجه شناخت قبلی و شناختی که با رابطه داشتیم خیلی سریع رابطه جدی شد و ایشون تمایل زیادی به ازدواج نشون دادن.من هم.البته باید این بگم که از همون آغاز رابطه ایشون بخاطر دانشگاه جدید تهران بودن و من شهرستان...و رابطه رو کاملا آگاهانه شروع کردیم و صرفا برای لذت کنار هم بودن نبود.از ابتدا دور بودیم.من هم کمی بعد از رابطه حدود 3 ماه فارغ التحصیل شدم و شبانه روزم وقف کردم تا ارشد بتونم تهران قبول بشم.الان هم بعد کنکور قصد داریم ازدواج کنیم اما مشکل اصلی ما نداشتن کار هست،و علاقه شدید ایشون به درس و تمایل شدیدشون به دکتری خوندن که هدف اصلی زندگیشون بوده و هست.بخاطر همین هدف هم نمیتونن کار کنن از طرفی برا ازدواج خانواده من حتما طالب کار هستند بخصوص که من تک دختر هستم.از طرفی سربازی ایشون هست .بیشتر از یک سال از درسشون (ارشدشون)مونده و اگر بخوان دکتری قبول شن باید این مدت کامل صرف نگارش مقاله کنن،از طرفی نگرانن که اگه تو خواستگاری جواب رد بشنون خانواده دیگه پا پیش نمیذارن.حالاما نمیدونیم باید چیکار کنیم.صبر کنیم؟چقدر تا کی؟کار چه کنیم؟برای خواستگاری اقدام کنیم؟اگه مخالفت کردن و حساس شدن و پدر مادرشون دوباره حاضر نشدن بیا چی؟اگه صبر کردیم و دکتری قبول نشدن چی؟کمک کنید لطفا که واقعا هیچی به ذهنم نمیرسه...