پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
چرا کسی نیس ک راهنمایم کنه |worry|
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
عزیزم ایشاا... درس میشه نمیدونی علت مخالفتش چیه بهتر همه چی روبه خدا بسپاری بعضی وقتا یه اتفاقایی توزندگی ادم میفته که به صلاحش نیس سعی کن به خودت مسلط باشی فقط میتونی با انس باخدا اروم بشی چون خودمم به این شرایط افتادم نه مثله تو ولی خیلی بدتر ازتو شاید
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
چرا قبل از اینکه از رضایت خانواده ایشون مطمئن بشین، این رابطه رو اینهمه سال ادامه دادین؟
ببخشید اینو میگم ولی اونایی رو که با سلام و صلوات میبرن چه گلی به سرشون میزنن؟ چه برسه کسی رو که حس کنن بهشون تحمیل شده؟
به هرحال به نظر من شان خودتون رو بیشتر از این پایین نیارین. اگه شما اینقدر خودتونو کوچیک کنین، فردا نمیتونین در برابر توهین و تحقیر خانواده همسرتون اعتراضی کنین چون تصویریه که از خودتون براشون ساختین.
یکی از دلایلی هم که می بینین تو اکثر دنیا، رسم اینه که پسر از دختر خواستگاری کنه همینه. که دختر مجبور نشه اینجوری خودشو کوچیک کنه.
به جای اینکه خانواده پسر و پسر دنبال راضی کردن شما و به اصطلاح ناز خریدن باشن، شما افتادین دنبال اونا؟
بهتره بیشتر از این تمنا نکنین. اینجوری بیشتر در نظرشون کوچیک میشین. برای خودتون ارزش قائل بشین تا براتون ارزش قائل بشن.
و یه چیز دیگه. مطمئن باشین اگه یه پسری واقعا دختری رو بخواد، بلده چجوری رضایت خانواده شو بگیره. پس به چشم یه مرد مظلوم و بی پناه به خواستگارتون نگاه نکنین.
اگه کاری نمیکنه و میگه مامانم راضی نیست، یعنی خودشم دنبال موارد بهتر از شماست.
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
چرا قبل از اینکه از رضایت خانواده ایشون مطمئن بشین، این رابطه رو اینهمه سال ادامه دادین؟
ببخشید اینو میگم ولی اونایی رو که با سلام و صلوات میبرن چه گلی به سرشون میزنن؟ چه برسه کسی رو که حس کنن بهشون تحمیل شده؟
به هرحال به نظر من شان خودتون رو بیشتر از این پایین نیارین. اگه شما اینقدر خودتونو کوچیک کنین، فردا نمیتونین در برابر توهین و تحقیر خانواده همسرتون اعتراضی کنین چون تصویریه که از خودتون براشون ساختین.
یکی از دلایلی هم که می بینین تو اکثر دنیا، رسم اینه که پسر از دختر خواستگاری کنه همینه. که دختر مجبور نشه اینجوری خودشو کوچیک کنه.
به جای اینکه خانواده پسر و پسر دنبال راضی کردن شما و به اصطلاح ناز خریدن باشن، شما افتادین دنبال اونا؟
بهتره بیشتر از این تمنا نکنین. اینجوری بیشتر در نظرشون کوچیک میشین. برای خودتون ارزش قائل بشین تا براتون ارزش قائل بشن.
و یه چیز دیگه. مطمئن باشین اگه یه پسری واقعا دختری رو بخواد، بلده چجوری رضایت خانواده شو بگیره. پس به چشم یه مرد مظلوم و بی پناه به خواستگارتون نگاه نکنین.
اگه کاری نمیکنه و میگه مامانم راضی نیست، یعنی خودشم دنبال موارد بهتر از شماست.
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
آزی
سلام من 25 سالمه و 6 ساله که یه رابطه عاشقانه با پسر مورد علاقم به قصد ازدواج داشتیم بعد از شیش سال و جور شدن شرایط حالا پا پیش گذاشته برا خاستگاری مامانش اول با موافقت اومد جلو مراحل اول خواستگاری ولی حالا پا کرده تو ی کفش ک من موافق نیستم ب این ازدواجحاله خوبی ندارم انگار زندگیمو دارن ازم میگیرن من نمیدونم چجوری باید تریف هر کاری ک بشه حاضرم انجام بدم تا رضایش کنم حتی یباری هم با خودم حرف زده التماسش کردم گریه کردم ک رضایت بده ولی بدتر لج کرده شما راهنماییم کنید چیکار کنم تا راضی بشه حتی خوده پسرشونم قهر کرده باهاشون ولی بازم هیچ
مخالفت مادر عشقتون من رو یاد شعر ایرج میرزا انداخت .
به نظر من هم بشین با خود مادر شوهره منطقی صحبت کن بگو من دوست دارم با رضایت شما این ازدواج صورت بگیره .
بگو دوست دارم دعای شما بدرقه زندگیم باشه .
من میگم دلش نرم میشه .
اینم اون شعر معروف امیدوارم دوستان مثل این معشوقه عمل نکنند .
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند
چهره پر چین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
همچو سنگ از دهن قلما سنگ
مادر سنگ دلت تا زنده ست
شهد در کام من و تست شرنگ
نشوم یک دل و یک رنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برم ز آینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش
آخ پای پسرم خورد به سنگ
این شعر رو برات گذاشتم تا بدونی در بدترین شرایط ودلخوری هم دل مادر برای فرزندش میتپه .
حتما دلیل این مخالفت رو بپرس .شاید تونستی مشکل رو حل کنی .
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
ستیلا این شعر واقعا دردناک ولی ما موقع تدریسش توکلاس به مسخره گرفتیمش
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ستیلا
مخالفت مادر عشقتون من رو یاد شعر ایرج میرزا انداخت .
به نظر من هم بشین با خود مادر شوهره منطقی صحبت کن بگو من دوست دارم با رضایت شما این ازدواج صورت بگیره .
بگو دوست دارم دعای شما بدرقه زندگیم باشه .
من میگم دلش نرم میشه .
اینم اون شعر معروف امیدوارم دوستان مثل این معشوقه عمل نکنند .
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند
چهره پر چین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
همچو سنگ از دهن قلما سنگ
مادر سنگ دلت تا زنده ست
شهد در کام من و تست شرنگ
نشوم یک دل و یک رنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برم ز آینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش
آخ پای پسرم خورد به سنگ
این شعر رو برات گذاشتم تا بدونی در بدترین شرایط ودلخوری هم دل مادر برای فرزندش میتپه .
حتما دلیل این مخالفت رو بپرس .شاید تونستی مشکل رو حل کنی .
توی دنیا تنها چیزی تعهد خونی داره و نیاز به کتبی بودن نیست همین پدر ومادر و خانواده هستش.به هیچ صورتی نمیشه فسخ کرد و زیرش زد.
وگرنه ازدواج و دوستی وغیره تهعد کلامی وکتبی هستند وشکننده ..
در مورد استارتر هم می تونم بگم ،دلیل مخالفت مادرش چیه؟ اگر شما رابطه شش ساله تون رنگ بو دیگه ای داشته باشه فکر نکنم به این اسونی راضی بشه. اول دلیل اش بفهمید تا بعد...
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
سلام دوستای عزیزم.ممنون بابت همدلیاتون .
دلیل مخالفتشو نمیتونیم درک کنیم چون خیلی غیر منطقی مخالفت میکنه مثلن یبار میگه خانواده هامون در حد هم نیستن در صورتی که عصلن اینجوری نیست یبار میگه این رابطه ها درست نیست.اخه مادر من این رابطه ها واسه مایی ک شیش سال باهم بودیم دیگه ی رابطه معمولی حساب نمیشه.منو رضام هیچ رابطه بدی هم باهم نداشتیم ک بخاد بخاطر اونم مخالفت کنه .
ستیلای عزیزم و همه دوستانم من مادر رضامو دوس دارم حتی با اینکه باهام مخالفت کرده شاید باروتون نشه ولی با همه اینا حتی حاضر نیسدم رضا کوچکترین بی احترامی بهشون بکنه.من زندگیمو با حضور و احترام به پدرومادرهامون میخام شرو کنم ن بی اونا و دلشکستگیشون.اینم میدونم ک اگه با من مخالفت کنن بزرگترین حماقتو میکنن نسبت به زندگی پسرشون |sadsmiley|رضا مرد زندگیه منه چ اسمش تو شناسنامم باشه چ نباشه و اونم همچین حسی رو به من داره.فت ازتون میخام راهنماییم کنید ک چجوری راضیشون کنیم |worry|
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
سلام عزیزم به این سوال ها جواب بده تا دوستان بهتر بتونن کمکت کنن .
میزان تحصیلات هردو طرفتون ؟؟؟
سن اقا پسر چنده ؟؟
شغلشون چیه؟؟
پسره تک فرزنده ؟؟ یا چندتا خواهر و برادر داره ؟؟
خانواده از نظر طبقاتی و فرهنگی و عقیده ای هم سطح هستید؟؟؟
ایا ممکن مادر پسره کس دیگه ای رو مد نظرش داشته باشه ؟؟
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
سلام عزیزم چشم
هر دوتامون لیسانس هستیم
رضا 27 سالشه من 25 سالمه
من توی ی شرکت ای اس پی کار میکنم و اون حسابدار
ن تک فرزند نیست س برادر و ی خاهرن
شخص خاصی رو مد نذر نداره ولی منو هم نمیخاد |sadsmiley|
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ستیلا
مخالفت مادر عشقتون من رو یاد شعر ایرج میرزا انداخت .
به نظر من هم بشین با خود مادر شوهره منطقی صحبت کن بگو من دوست دارم با رضایت شما این ازدواج صورت بگیره .
بگو دوست دارم دعای شما بدرقه زندگیم باشه .
من میگم دلش نرم میشه .
اینم اون شعر معروف امیدوارم دوستان مثل این معشوقه عمل نکنند .
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند
چهره پر چین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا طرد کند
همچو سنگ از دهن قلما سنگ
مادر سنگ دلت تا زنده ست
شهد در کام من و تست شرنگ
نشوم یک دل و یک رنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برم ز آینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش
آخ پای پسرم خورد به سنگ
این شعر رو برات گذاشتم تا بدونی در بدترین شرایط ودلخوری هم دل مادر برای فرزندش میتپه .
حتما دلیل این مخالفت رو بپرس .شاید تونستی مشکل رو حل کنی .
آخ ستیلا خانم چقدر با این شعر تحت تاثیر قرار گرفتم، امان از مادر هر چی بگی اینگار هیچی نگفتی از عظمت مادر
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
با حرف های که زدین معلومه درک بالای دارید. احتمال این هست که مادرش فکر می کنه شما خودتون می خواهی بهش بندازی....حالا نمی دونم از رابطه 6 ساله شما خبر داشت یا چه موقع خبر دار شده ...
می دونید اون اقا الان سن کمی نداره و تنها کسی که می تونه این گره باز کنه اونه ، اونم می تونه با یک مشاور مشورت کنه وراه هاش بهش بگه.
ان شاءالله هر چی صلاح باشه همون میشه.
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
آزی خانم یه سوال بدجور منو گیج کرده اینکه آیا خانواده هاتون ازین دوستی شش ساله خبر داشتن؟ اما سوال اصلی اینه واقعا چرا شش سال؟ اگه همو دوست داشتین چرا زودتر رسمیش نکردید؟ فکر نمیکنی شش سال برای آشنایی خیلی خیلی زیاده؟ اگه میگفتی دو ماه میگفتم قیدشو بزن ولی الان چی میشه گفت یجورایی انگار باهم وصلت کردید حالا میخوان جدا بشید. چرا شش سال؟؟
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
خانواده من نه خبر ندارن ولی از روز اول رابطمون مامانش در جریان بوده شیش سال طول کشید چون اون موقع رضا شرایطش برا ازدواج مناسب نبود دانشجو بود سربازی نرفته بود کار پول نداشت با هم همه موانعو پشت سر گذاشتیم تا ب اینجا رسیدیم .من به هیچ وجه نمیتونم رضامو ببازم منو اونو شوهر خودم میدونم |worry|
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
ممنون اقای امید مرسی ک درکم میکنید
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
آزی
خانواده من نه خبر ندارن ولی از روز اول رابطمون مامانش در جریان بوده شیش سال طول کشید چون اون موقع رضا شرایطش برا ازدواج مناسب نبود دانشجو بود سربازی نرفته بود کار پول نداشت با هم همه موانعو پشت سر گذاشتیم تا ب اینجا رسیدیم .من به هیچ وجه نمیتونم رضامو ببازم منو اونو شوهر خودم میدونم |worry|
هنوزم اطلاع ندارن یعنی خانواده شما؟
مگه نگفتی اولش مادرش قبول کرده و برای خواستگاری اقدام کرده اما حالا پشیمون شده؟
یه سوال از شما دارم
اگه این آقا انقدر برای شما مهمه که 6 سال باهاش بودی و اونو شوهر خودت می دونی پس چرا خانواده خودتو مطلع نکردی؟
یعنی واقعا خانواده شما تو این 6 سال نفهمیدن با کسی هستین؟
نه واقعا اینجاش سرای من سواله
اگه این ازدواج برای شما قطعیه و انتخابتو کردی و دیگه هرگز تحت هیچ شرایطی حاضر نمیشی زن یه آدم دیگه بشی پس برو به خانوادت بگو
و اینکه خودش تنهایی بیاد صحبت کنه و شرایط مادرشو بگه
نمی دونم پدر رضا نظرش چیه؟ اما شاید اون بتونه کمک کنه
به هر جال تو باید با تمام قوا برای این عشق بجنگی نه اینکه واسه خودت آروم بشینی و وجهه خودتو توی خانواده خودت به عنوان یه دختر مجرد و بی دوست پسر حفظ کنی و انتظار داشته باشی فقط اون همه کارارو بکنه
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
آزی
خانواده من نه خبر ندارن ولی از روز اول رابطمون مامانش در جریان بوده شیش سال طول کشید چون اون موقع رضا شرایطش برا ازدواج مناسب نبود دانشجو بود سربازی نرفته بود کار پول نداشت با هم همه موانعو پشت سر گذاشتیم تا ب اینجا رسیدیم .من به هیچ وجه نمیتونم رضامو ببازم منو اونو شوهر خودم میدونم |worry|
فقط تو اونو شوهر خودت میدونی؟ یا اونم تا این حد به تو پایبنده؟؟ اگه اونم به اندازه تو عاشق باشه هرجور شده رضایت مادرشو جلب میکنه اصلا یک ذره هم شک نکن ولی اگه اون نظرش عوض شده باشه شک نکن ازین رابطه یکطرفه چیزی جز آسیب روحی نصیبت نمیشه وافق روشنی وجود نداره شاید از حرفم ناراحت بشی من بهت حق میدم ولی تو هم قبول کن که اگه این عشق یکطرفه شده باشه ادامه دادنش بیشتر از این بهت آسیب میزنه. در آخر برات آرزوی خوشبختی دارم و امیدوارم به عشقت برسی.
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
عزیزم منم خاهرم در جریان هستمن مشکلی از سمت خانوادم ندارم و سعی به راضی کردنشون کردم ولی اینکه رضا بخاد خودش تنها پا پیش بذاره من راضی نیستم .پدر رضا نذرش نذر مامان رضاس اینجور ک میگه نذر پدرش تاثیری رو تصمیم مادرش نداره.من واقعن موندم تو کار خدا واقعن احساس سردرگمی میکنم
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
آزی
عزیزم منم خاهرم در جریان هستمن مشکلی از سمت خانوادم ندارم و سعی به راضی کردنشون کردم ولی اینکه رضا بخاد خودش تنها پا پیش بذاره من راضی نیستم .پدر رضا نذرش نذر مامان رضاس اینجور ک میگه نذر پدرش تاثیری رو تصمیم مادرش نداره.من واقعن موندم تو کار خدا واقعن احساس سردرگمی میکنم
این آیه قرآن را بخاطر بسپار انشاا... هر چی خیر و صلاحته همون پیش بیاد، آیه 216 سوره بقره
وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
بله اونم به من پایند هس و فک نمیکنم ک بتونه از من بگذره ما شیش سال رو ثانیه به ثانیه با هم بودیم و فک نمیکنم ک بتونه اینقد بی احساس باشه ک بخاد از من بگذره و یا نذرش عوض بشه .بهم میگه فعلن باید صبر کنیم اینجوری راضی بشو نیستن میگه صبر میکنیم تا راضی بشن منم قبول کردم ولی دلم اروم نمیگیره |worry|
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
به مادر شوهرتون بگین شما اگر راضی نبودی همون شش سال پیش مخالفتتون رو عنوان میکردید .
تا ما هم شش سال از بهترین سال های زندگیمون به پای هم نمینشستیم .
ان شالله که خدا بهترین رو براتون رقم بزنه .
راستی دیگه نبینم بگی رضا بگو آقا رضا من روی اسم رضا حساسم .
اصلا روی حسین ومحمد و علی هم حساسم .
کافیه یه بار جلو مادر شوهره بگی آقا رضا دیگه همه چی تمومه .
اصلا من اگه عروسام پسرای من و کمتر از آقا صدا کنند که خواستگاریشون نمیرم .|laughingsmiley|
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ستیلا
به مادر شوهرتون بگین شما اگر راضی نبودی همون شش سال پیش مخالفتتون رو عنوان میکردید .
تا ما هم شش سال از بهترین سال های زندگیمون به پای هم نمینشستیم .
ان شالله که خدا بهترین رو براتون رقم بزنه .
راستی دیگه نبینم بگی رضا بگو آقا رضا من روی اسم رضا حساسم .
اصلا روی حسین ومحمد و علی هم حساسم .
کافیه یه بار جلو مادر شوهره بگی آقا رضا دیگه همه چی تمومه .
اصلا من اگه عروسام پسرای من و کمتر از آقا صدا کنند که خواستگاریشون نمیرم .|laughingsmiley|
رضا جون بگن چی ؟؟؟؟:4: اینجوری صمیمی تره ها یا رضا عشقم:4: ؟؟ بازم خاستگاری نمیرید:4:
پاسخ : راضی نشدن مادر عشقم
|laughingsmiley|چشم اقا رضا سنگینه تلفضش برام ولی اوکی خخخخ.اسم کاملش محمد رضاس