سلام یک سال از زندگی مشترک و مستقلمون میگذره.قبلش یکسالو نیم عقد بودیم.هر 3.4ماه یکبار همسرم اختیار از دست میده و تو بحثها و دعواها فریاد میکشه منو هل میده به شدت .سرمو فشار میده.بعد توجیهش اینه که من نزدمت فقط هل دادم منو عین توپ پرتاب میکنه درحالیکه این رفتارش پرخطرتر از زدنه.خیلی بد دهنه هم تو دعوا هم تو آرامشو حرف زدن.تو آرامش بهش گوشزد میکنم ولی هربار باز تکرار میکنه.تو دعوا که دیگه غیر قابل کنترل میشه فحش رکیک و ناموسی هم به من هم به خونوادم میده جواب ندم بدتر ادامه میده جئاب هم که بدم میگم همه چیزایی که گفتی پدر مادر خودتن دیوونه تر میشه.تک فرزنده و خیلی لوس و نونر بار اومده.تا حالا این رفتار و 4.5 بار تکرار کرده.یکبارم تو عقد جلو مادرش.یکبارم من اصلا ربطی به قضیه نداشتم با مادرش همچین رفتاری میکرد تو دعوا.احساس میکنم ازدواجم بزرگترین اشتباهم بوده.بد دهنی هم تو خونوادشون عادیه چون بارها این فحشارو جلو مامانش داده ولی اون هیچ تعجب نکرده.تمام افتخارش اینه که صبح میره سرکار و 6غروب میاد در حالیکه وظیفه شه.چه من باشم چه نه سر کار میرفت. الان نه ناراحتم نه عصبانی.فقط خالیم خالیه خالی و بی انگیزه و هیچ رغبتی به ادامه یا بهبود این رابطه ندارم.به جز این اخلاقش در کل ازش ناراضی بودم همش از رفتار و روابط عمومی پایینش.پول کم دادنهاش.عاشقانه های کمش... 4سال با هم دوست بودیم تو دوستی پشت تلفن فحش و دادشو شنیدم کاش همون موقع تموم کرده بودم. اون موقع تموم افتخارش این بود که رودر رو فحاشی نکرده اما حالا...
لطفا جوابمو جزعا بدید.خواهش میکنم یه مقاله روانشناسی واسم کپی پیست نکنید.
لطفا