نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: عذاب وجدان

1674
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2018
    شماره عضویت
    38002
    نوشته ها
    24
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    عذاب وجدان

    سلام
    واقعیتش سخت بود برام درباره این موضوع با کسی حرف بزنم. چون دختری هستم که تا به حال تو زندگیم کسی رو مورد ازار قرار ندادم ولی تمام دور و بری هام یک جورایی باعث رنجش من شدند. داستان زندگیم خیلی طولانی و توضیح دادنش توی چند خط انقدر هم اسون نیست ولی چیزی که ذهن منو مشغل کرده و باعث شده است که دلم ازارده شود مسئله ای است که اکنون با ان دست به گریبان هستم. مسئله این است که در گذشته اقایی از من درخواست اشنایی به قصد ازدواج کردند اما بعد گفتند که چون خونوادشون ممکنه مخالفت کنه نمیتونیم باهم ازدواج کنیم البته این بهانه بود و خودشون بعد از مدتی که تنهایم گذاشتند برگشت و گفت من نگران بودم خواسگارهایت را به خاطرم از دست بدی ایشان اقای خوبی هستند ولی متاسفانه مشکل جدی این هست که خانواده ایشان ممکن است در ازدواج مخالفت کنند و مشکل بعدی اینکه ایشان تا ۵ سال اینده نمیتوانند ازدواج کنند چون نه کار دارند و نه سرمایه ای. از طرفی اقایی خواهان من هستند و حاضرن برای داشتنم همه کاری انجام دهند.. من از طرفی دلم پیش نفر اول هست و از طرفی فکر اینده اینکه بعد از این همه وقت شخص مقابل نتواند خونواده اش را راضی کند عذابم میدهند و از طرفی نگرانم دلش برنجد و دلخور شود و با در نظر گرفتن این موضوع که من ۲۸ سالم هست و ممکن است با از دست دادن خواسگارم دیگر کسی به خواسگاریم نیاید خیلی نگرانم از شما میخام کمکم کنید که چیکار کنم منتظر اون شخص بمونم و پای روی عقل بگذارم و مطابق دل عمل کنم یا ازدواج کنم و به زندگی خود ادامه دهم ...
    ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39622
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عذاب وجدان

    چرا عذاب وجدان

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39617
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عذاب وجدان

    نقل قول نوشته اصلی توسط N13712 نمایش پست ها
    سلام
    واقعیتش سخت بود برام درباره این موضوع با کسی حرف بزنم. چون دختری هستم که تا به حال تو زندگیم کسی رو مورد ازار قرار ندادم ولی تمام دور و بری هام یک جورایی باعث رنجش من شدند. داستان زندگیم خیلی طولانی و توضیح دادنش توی چند خط انقدر هم اسون نیست ولی چیزی که ذهن منو مشغل کرده و باعث شده است که دلم ازارده شود مسئله ای است که اکنون با ان دست به گریبان هستم. مسئله این است که در گذشته اقایی از من درخواست اشنایی به قصد ازدواج کردند اما بعد گفتند که چون خونوادشون ممکنه مخالفت کنه نمیتونیم باهم ازدواج کنیم البته این بهانه بود و خودشون بعد از مدتی که تنهایم گذاشتند برگشت و گفت من نگران بودم خواسگارهایت را به خاطرم از دست بدی ایشان اقای خوبی هستند ولی متاسفانه مشکل جدی این هست که خانواده ایشان ممکن است در ازدواج مخالفت کنند و مشکل بعدی اینکه ایشان تا ۵ سال اینده نمیتوانند ازدواج کنند چون نه کار دارند و نه سرمایه ای. از طرفی اقایی خواهان من هستند و حاضرن برای داشتنم همه کاری انجام دهند.. من از طرفی دلم پیش نفر اول هست و از طرفی فکر اینده اینکه بعد از این همه وقت شخص مقابل نتواند خونواده اش را راضی کند عذابم میدهند و از طرفی نگرانم دلش برنجد و دلخور شود و با در نظر گرفتن این موضوع که من ۲۸ سالم هست و ممکن است با از دست دادن خواسگارم دیگر کسی به خواسگاریم نیاید خیلی نگرانم از شما میخام کمکم کنید که چیکار کنم منتظر اون شخص بمونم و پای روی عقل بگذارم و مطابق دل عمل کنم یا ازدواج کنم و به زندگی خود ادامه دهم ...
    ممنون
    من پیشنهادم اینه که چند جلسه با نفر دوم صحبت کنید وباهم بیشتر آشنا بشید اگه دیدید ازایشون خوشتون میاد باهاش ازدواج کنید.چون نفراول هنوز هیچیش معلوم نیست وممکنه بخاطر شرایطش هیچ وقت نیاد خواستگاریتون.

  4. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : عذاب وجدان

    نقل قول نوشته اصلی توسط N13712 نمایش پست ها
    سلام
    واقعیتش سخت بود برام درباره این موضوع با کسی حرف بزنم. چون دختری هستم که تا به حال تو زندگیم کسی رو مورد ازار قرار ندادم ولی تمام دور و بری هام یک جورایی باعث رنجش من شدند. داستان زندگیم خیلی طولانی و توضیح دادنش توی چند خط انقدر هم اسون نیست ولی چیزی که ذهن منو مشغل کرده و باعث شده است که دلم ازارده شود مسئله ای است که اکنون با ان دست به گریبان هستم. مسئله این است که در گذشته اقایی از من درخواست اشنایی به قصد ازدواج کردند اما بعد گفتند که چون خونوادشون ممکنه مخالفت کنه نمیتونیم باهم ازدواج کنیم البته این بهانه بود و خودشون بعد از مدتی که تنهایم گذاشتند برگشت و گفت من نگران بودم خواسگارهایت را به خاطرم از دست بدی ایشان اقای خوبی هستند ولی متاسفانه مشکل جدی این هست که خانواده ایشان ممکن است در ازدواج مخالفت کنند و مشکل بعدی اینکه ایشان تا ۵ سال اینده نمیتوانند ازدواج کنند چون نه کار دارند و نه سرمایه ای. از طرفی اقایی خواهان من هستند و حاضرن برای داشتنم همه کاری انجام دهند.. من از طرفی دلم پیش نفر اول هست و از طرفی فکر اینده اینکه بعد از این همه وقت شخص مقابل نتواند خونواده اش را راضی کند عذابم میدهند و از طرفی نگرانم دلش برنجد و دلخور شود و با در نظر گرفتن این موضوع که من ۲۸ سالم هست و ممکن است با از دست دادن خواسگارم دیگر کسی به خواسگاریم نیاید خیلی نگرانم از شما میخام کمکم کنید که چیکار کنم منتظر اون شخص بمونم و پای روی عقل بگذارم و مطابق دل عمل کنم یا ازدواج کنم و به زندگی خود ادامه دهم ...
    ممنون
    سلام

    پسر هیچی نداشته باشه باید استقلال فکری داشته باشه و اونقد ضعیف نباشه که همه تصمیماتش تحت تاثیر خواسته های خانوادش باشه.

    پسر اگه یک نفرو واقعاً میخواد باید بتونه خانوادشو راضی کنه.

  5. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد