مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
سلام
بنده یک پسر24ساله هستم ک 6ماهه عقد کردم با دختری ک هم غریبه بوده و هیچ شناختی ازش نداشتم ک همسرم 22سالش هست
من بچه طلاقم به این صورت ک مادر وپدرم وقتی 3سالم بود جداشدن و از 4سالگی باپدرم زندگی کردم ک درهمین4سالگی پدرم ازدواج مجدد کرد وهمچنان رفتو امد با مادر خودمم داشتم و دارم. مادرم ازدواج نکرد و زن بابامم بخاطر بسته بودن لوله های پدرم از ایشون بچه دار نشده و همین خانم از شوهر قبلش 3تا بچه داره ک شهرستان زندگی میکنن.
مشکل من از زمان خواستگاری به وجود اومد
من با زن بابام به خواستگاری همسرم رفتم مادرم وقتی فهمید ناراحت شد و مشکلاتی بااون داشتم به این خاطر با مادرم نرفتم چون مخالف ازدواج کردن من بود و ازونجایی هم ک من با زن بابام خیلی راحتم و هیچ مشکلی نداریم باهم با ایشون رفتم خواستگاری.
تو همون جلسه اول مختصری از ماجرای بچه طلاق بودنم برای همسرم گفتم و ایشون و خانوادش بااین موضوع هیچ مشکلی نداشتن ولی الان بعد از 2ماه ک نامزد بودیم همسرم شروع کرده به حسادت ها و واکنش های بیجا و بیمورد بطور مثال به یه مرتبه یا از پدرم یا از مادرم یا از زن بابام بدش میومد و هرزمان از یکی از این 3نفر بدش میومد از یکی دیگشون خوشش میومد و حالا بطور کامل میگه از زن بابات بدم میاد درصورتی که زن بابای من هیچ بدی در حقش نکرده حتی خیلی هم بهش توجه میکنه
این ماجرا گذشت تا زمانی ک این حسادت ها بیشتر شد ک بجایی رسیده الان با کل خانواده زن بابام مشکل داره و با اینکه هنوز خیلی ازاونهارو ندیده ولی میگه ازشون خوشم نمیاد یا حتی بعضی وقتا حتی حرف اون خانواده در خونه پدرم زده میشه به یه مرتبه همسرم گریه میکنه و میره توی اتاق وقتی ازش میپرسم میگه من به اونا حسودیم میشه ک انقد باتو خوبن و ازشون بدم میاد.
و این اواخر به بچه های زن بابام پیله کرده و دایم سوال های بیجا میکنه مثلا میپرسه پسره زن بابات ک برادرت نمیشه نه؟ و وقتی جوابشو به هرصورتی ک میدم باز سوالشو تکرار میکنه حتی شده در روز بالای10بار ازم پرسیده ک بچه های زن بابات خواهر و برادرت نیستن؟
الان خونه فامیلای زن بابام نمیاد و میگه خودت میخای تنها برو من نمیام البته اینم با کلی بحث راضی شده ک تنها برم.
من واقعا خسته شدم نمیدونم باید چیکارکنم از طرفی من خیلی خانواده و خوده زن بابامو دوست دارم و نمیتونم ازشون جداشم از طرفیم با خانواده مادریم رفتو امدی انچنان ندارم و از طرفیم فشار های همسرم.
لطفا راهنماییم کنین ممنونم
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sarinlove
سلام
لطفا راهنماییم کنین ممنونم
سلام
امیدوارم حالتان خوب باشد.
در درجه اول بهتون توصیه می کنم سعی کنید روابطتتون رو با مادرتون خوب کنید، دلائلشون رو برای عدم ازدواجتون بشنوید اگر منطقی است بپذیرید اگر نه با آرامش به آنها پاسخ دهید. می توانید از یک مشاور حاذق هم بهره بگیرید.
اما من در مورد نامزدتان یک سوال دارم، به نظرتان نامزدتان دچار وسواس فکری نیستند؟ فقط منظورم در مورد خانواده تان نیست، در باقی مسائل چطور؟ این گونه است که یک چیز را چند بار تکرار می کنند؟ یا مسائل حل شده و پاسخ داده شده را چندین بار در ذهن می چرخاند و با آنها کلنجار می رود؟
منتظر پاسختان هستم.
از توجهتان سپاسگزارم
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
AmirAli65
سلام
امیدوارم حالتان خوب باشد.
در درجه اول بهتون توصیه می کنم سعی کنید روابطتتون رو با مادرتون خوب کنید، دلائلشون رو برای عدم ازدواجتون بشنوید اگر منطقی است بپذیرید اگر نه با آرامش به آنها پاسخ دهید. می توانید از یک مشاور حاذق هم بهره بگیرید.
اما من در مورد نامزدتان یک سوال دارم، به نظرتان نامزدتان دچار وسواس فکری نیستند؟ فقط منظورم در مورد خانواده تان نیست، در باقی مسائل چطور؟ این گونه است که یک چیز را چند بار تکرار می کنند؟ یا مسائل حل شده و پاسخ داده شده را چندین بار در ذهن می چرخاند و با آنها کلنجار می رود؟
منتظر پاسختان هستم.
از توجهتان سپاسگزارم
ممنون از این ک وقت گذاشتین برای بنده
دقیقا فکر میکنم حرف شما کاملا درسته و دچار وسواس فکری هست وقتی به رفتاراش دارم فکر میکنم میبینم حرف شما درسته و خیلی وقتا به یه موضوع خیلی پیله میکنه و همش میگه مثلا من این کارو کردم چه فکری رومن میکنه و امثال این کارا
یا اینکه بعد از مدتی دوباره یه موضوعی ک تمام شده و حل شده دوباره صحبت میکنه
حالا بااین شرایط راهی ک من دارم چی هست؟
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sarinlove
سلام
بنده یک پسر24ساله هستم ک 6ماهه عقد کردم با دختری ک هم غریبه بوده و هیچ شناختی ازش نداشتم ک همسرم 22سالش هست
من بچه طلاقم به این صورت ک مادر وپدرم وقتی 3سالم بود جداشدن و از 4سالگی باپدرم زندگی کردم ک درهمین4سالگی پدرم ازدواج مجدد کرد وهمچنان رفتو امد با مادر خودمم داشتم و دارم. مادرم ازدواج نکرد و زن بابامم بخاطر بسته بودن لوله های پدرم از ایشون بچه دار نشده و همین خانم از شوهر قبلش 3تا بچه داره ک شهرستان زندگی میکنن.
مشکل من از زمان خواستگاری به وجود اومد
من با زن بابام به خواستگاری همسرم رفتم مادرم وقتی فهمید ناراحت شد و مشکلاتی بااون داشتم به این خاطر با مادرم نرفتم چون مخالف ازدواج کردن من بود و ازونجایی هم ک من با زن بابام خیلی راحتم و هیچ مشکلی نداریم باهم با ایشون رفتم خواستگاری.
تو همون جلسه اول مختصری از ماجرای بچه طلاق بودنم برای همسرم گفتم و ایشون و خانوادش بااین موضوع هیچ مشکلی نداشتن ولی الان بعد از 2ماه ک نامزد بودیم همسرم شروع کرده به حسادت ها و واکنش های بیجا و بیمورد بطور مثال به یه مرتبه یا از پدرم یا از مادرم یا از زن بابام بدش میومد و هرزمان از یکی از این 3نفر بدش میومد از یکی دیگشون خوشش میومد و حالا بطور کامل میگه از زن بابات بدم میاد درصورتی که زن بابای من هیچ بدی در حقش نکرده حتی خیلی هم بهش توجه میکنه
این ماجرا گذشت تا زمانی ک این حسادت ها بیشتر شد ک بجایی رسیده الان با کل خانواده زن بابام مشکل داره و با اینکه هنوز خیلی ازاونهارو ندیده ولی میگه ازشون خوشم نمیاد یا حتی بعضی وقتا حتی حرف اون خانواده در خونه پدرم زده میشه به یه مرتبه همسرم گریه میکنه و میره توی اتاق وقتی ازش میپرسم میگه من به اونا حسودیم میشه ک انقد باتو خوبن و ازشون بدم میاد.
و این اواخر به بچه های زن بابام پیله کرده و دایم سوال های بیجا میکنه مثلا میپرسه پسره زن بابات ک برادرت نمیشه نه؟ و وقتی جوابشو به هرصورتی ک میدم باز سوالشو تکرار میکنه حتی شده در روز بالای10بار ازم پرسیده ک بچه های زن بابات خواهر و برادرت نیستن؟
الان خونه فامیلای زن بابام نمیاد و میگه خودت میخای تنها برو من نمیام البته اینم با کلی بحث راضی شده ک تنها برم.
من واقعا خسته شدم نمیدونم باید چیکارکنم از طرفی من خیلی خانواده و خوده زن بابامو دوست دارم و نمیتونم ازشون جداشم از طرفیم با خانواده مادریم رفتو امدی انچنان ندارم و از طرفیم فشار های همسرم.
لطفا راهنماییم کنین ممنونم
سلام منم همین نظرو دارم که دوستمون گفتن ایشون دچار وسواس فکری شدن،چون از طرف شما مطمان نیستن،الان فک میکنن شما خانواده زن بابا و خود زن باباتونو بیشتر از ایشون دوست دارین و حتی ششاید فک کنه که شما نظر زن باباتونو به نظر مامانتو ترجیح دادین،پس بیشتر بهش توجه کنین بهش آرامش خاطر بدین که هر کسی جایگاه خاص خودشو تو ذهن شما و زندگی شما داره،اگه باز قانع نشدن با مشاور صحبت کنین،خوشبخت باشین
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sarinlove
ممنون از این ک وقت گذاشتین برای بنده
دقیقا فکر میکنم حرف شما کاملا درسته و دچار وسواس فکری هست وقتی به رفتاراش دارم فکر میکنم میبینم حرف شما درسته و خیلی وقتا به یه موضوع خیلی پیله میکنه و همش میگه مثلا من این کارو کردم چه فکری رومن میکنه و امثال این کارا
یا اینکه بعد از مدتی دوباره یه موضوعی ک تمام شده و حل شده دوباره صحبت میکنه
حالا بااین شرایط راهی ک من دارم چی هست؟
سلام مجدد
ببینید با توجه به اینکه ایشون وسواس فکری دارند و این موضوع، موضوع بسیار مهمی در زندگی آینده هستش حتما باید با یک مشاوره حضوری حاذق در مورد نحوه ادامه رابطتون و درمان ایشون صحبت کنید. ایشون باتوجه به شدت بیماری ممکن است علاوه بر روان درمانی نیاز به دارو درمانی تحت نظر روانپزشک نیز داشته باشند. به هر صورت قبل از اینکه زیر یک سقف بروید همه ی این مسائل را به دقت بررسی کنید و با مشاوره ی حاذق مشورت حضوری داشته باشید که بعدا پشیمان نشوید. چون بیماری وسواس (با توجه به شدت آن که باید توسط مشاور بررسی بشود) یک بیماری نسبتا سخت درمان و برای اطرافیان بسیار آزار دهنده است که صرفا با اطمینان دادن به بیمار یا حرف زدن با وی حل و فصل نمی شود. اگر قرار بود صرفا با حرف زدن با بیمار مبتلا به وسواس فکری، ایشان خوب شوند، وی حداقل از طرف خودشان (ضمیر ناخود آگاه) و اطرافیانشان (شامل شما) در طول سالیان زندگیشان شنیده اند که این رفتار تکراری چقدر خسته کننده و آزار دهنده است اما تغییری در رفتارشان ایجاد نشده است.
موفق باشید.
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
سلام
ازشون بخواین ک باهاتون پیش ی روانشناس بیان
و سعی کنید دیگه کمتر به تکرار سوالهاش بها بدین و بهش بگین سوال را دوبار تکرار میکنی خوشم نمیاد تا بتونه جلو خودش را بگیره
و درمورد مهمونی ،هروقت دعوت شدین به خانم تون زنگ بزنید یا برین دنبالش و بهش بگین خونه فلانی دعوتیم .واگه ایشون گفتن نمیام بگین من اونا احترام گذاشتن و دعوت کردن پس من بنا بر ادب میرم و خیلی عادی خداحافظی کنید تا دلخور باشید نه شاد.... این شاید باعث تلنگر بشه۰
اینکه دوستان گفتن وسواس فکری هست نظر قطعی را روانشناس میتونه بده شاید فقط برای بچه بازی و جلب توجه این سوال را میکنه
باید ببینید ک این رفتار را با دیگران هم دارن یا خیر؟!
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fateme.68
سلام
ازشون بخواین ک باهاتون پیش ی روانشناس بیان
و سعی کنید دیگه کمتر به تکرار سوالهاش بها بدین و بهش بگین سوال را دوبار تکرار میکنی خوشم نمیاد تا بتونه جلو خودش را بگیره
و درمورد مهمونی ،هروقت دعوت شدین به خانم تون زنگ بزنید یا برین دنبالش و بهش بگین خونه فلانی دعوتیم .واگه ایشون گفتن نمیام بگین من اونا احترام گذاشتن و دعوت کردن پس من بنا بر ادب میرم و خیلی عادی خداحافظی کنید تا دلخور باشید نه شاد.... این شاید باعث تلنگر بشه۰
اینکه دوستان گفتن وسواس فکری هست نظر قطعی را روانشناس میتونه بده شاید فقط برای بچه بازی و جلب توجه این سوال را میکنه
باید ببینید ک این رفتار را با دیگران هم دارن یا خیر؟!
سلام ممنون که راهنمایی کردید
در مورد اینکه میفرمایید با دیگران هم همین رفتار رو داره میتونم بگم نه چون از خانوادش مخصوصا پدر و مادرش و یکی از برادراش خیلی میترسه و همیشه هم بهم میگه این 3نفر نفهمن و تا جایی ک من توی خانوادشون بودم همچین رفتاری ندیدم یا از هیچ کدوم از خانوادش نشنیدم همچین کاری و کرده باشه.
بابت تکرار کردن سوال هاش دقیقا کاری ک شما فرمودیدو 1ماهی هست ک انجام میدم این اواخر خیلی کم شده ولی همچنان اصل موضوع ک سوال کردناش باشه هست ولی جای اینکه ده بار تکرار کنه دویا3بار تکرار میکنه و وقتی میفهمه عصبی شدم دیگ نمیپرسه
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
پس همون جلب توجه و بچه بازی هست.تو خانواده اش خیلی تو خفقان بوده و ترس داشت
بهتره بهش بگین اگه سوالی را دوبار بپرسی دیگه به هیچ سوالت جواب نمیدم.بهش بگین ک دوسش دارین و این کارش آزارتون میده
بهتره کلمه دوستت دارم را بهش بگین البته نه اونقدر زیاد ک بخواد سواستفاده کنه.اخلاق های خوبش را براش ارج بدین تا بفهمه شما برای خوبیهاش هست براش ارزش قایل هسین
کم کم ترک میکنه
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fateme.68
پس همون جلب توجه و بچه بازی هست.تو خانواده اش خیلی تو خفقان بوده و ترس داشت
بهتره بهش بگین اگه سوالی را دوبار بپرسی دیگه به هیچ سوالت جواب نمیدم.بهش بگین ک دوسش دارین و این کارش آزارتون میده
بهتره کلمه دوستت دارم را بهش بگین البته نه اونقدر زیاد ک بخواد سواستفاده کنه.اخلاق های خوبش را براش ارج بدین تا بفهمه شما برای خوبیهاش هست براش ارزش قایل هسین
کم کم ترک میکنه
ممنون ک راهنماییم کردید با این اوصاف نیاز میدونید ک پیش یه مشاور برم؟ و اگر نیاز هست یه مشاور خوب بهم معرفی کنید
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
مشاور برای بیماران نیست بلکه برای اونایی هست ک میخوان زندگی با ارامش و درست داشته باشن
همسر شما مشکلی ندارن فقط نمیدونن چجوری میتونن محبت و توجه شما را جلب کنن پس باید به مشاوره برین تا هردو بفهمین چجوری باید زندگی عالی بسازین.
باید ببینید تو شهر خودتون مشاور ازدواج خوب کی هستن و بهشون مراجعه کنید.
پاسخ : مشکل با نامزدم بر سر خانوادم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fateme.68
مشاور برای بیماران نیست بلکه برای اونایی هست ک میخوان زندگی با ارامش و درست داشته باشن
همسر شما مشکلی ندارن فقط نمیدونن چجوری میتونن محبت و توجه شما را جلب کنن پس باید به مشاوره برین تا هردو بفهمین چجوری باید زندگی عالی بسازین.
باید ببینید تو شهر خودتون مشاور ازدواج خوب کی هستن و بهشون مراجعه کنید.
بازم ممنون لطف بزرگی کردید