سلام و با عرض خسته نباشید به عزیزان
امیدوارم تاپیک رو جای مناسبی باز کرده باشم.
__
اگر دوستان دیدن صحبتم خیلی طولانیه آخر مطلب، داخل برچسب کد، خود مشکل رو عرض کردم. خیــلــی ممنون میشم کمکم کنین..
__
برای بنده مشکلی پیش اومده.. مشکلی که کنار اومدن باهاش سخته اما می خوام و انشاالله حتما درست میشه (و صد البته با راهنمایی عزیزان)
نمی خوام نوشته رو طولانی کنم اما باید شرایط رو کامل توضیح بدم. پس همین اول کار معذرت خواهی می کنم اگر طولانی شد و گاها اگر حس شد چیزی رو بی ربط گفتم!
من پسر هستم و 24 سال سنمه. از همون دوران نوجوانی همیشه دوست داشتم اگر قرار باشه کسی رو دوست داشته باشم می خواستم کسی باشه که تا آخر عمر باهاش بمونم. نمی خواستم جوری بشه راه دلم رو برای چند نفر مختلف باز کرده باشم که بعدش مثلا با اون شخص آخر تا آخرش ادامه بدم. چیزی که الان کاملا بابتش پشیمونم!! چون اولا ناراحتی هاش، خوشحالی هاش و خیلی چیزای دیگه واسم تجربه و درس میشد؛ دوما و از همه مهم تر اینکه الان این مشکلی که بهش برخودم دیگه اصلا چیز خاصی نبود واسم.
از بابت این منطقم همیشه احساس تنهایی می کردم. و همچنین اینکه به همین خاطر فوق العاده سخت گیر بودم بابت اینکه نزدیک چه دخترهایی میشدم.. مشکلی با دخترها نداشتم و اتفاقا خیلی هم گرم بودم با اونایی که در طول زمان آشنا شدم.. همشون به قول معروف در حد دوستای اجتماعی بودن و هستن! اما اینکه بخوام برای رابطه نزدیک کسی بشم کلا 3 بار پیش اومده (+رابطه الان) که اونم همون اول آشنایی وقتی می دیدم اون کسی که می خوام نیست بیخیال میشدم. تا اینکه رسیدم به این رابطه ی الانم... الان 2 سال باهمیم و از نظر عاطفی به غیر از اینکه دوستش دارم گاها پیش اومده احساس کنم وابسته اش هم هستم (ولی نه به اون صورتی که اگر مشکلی پیش اومد منطق رو بذارم کنار) و اگر بخوام نسبت به "رابطه" دقیق باشم به غیر از این مشکلی که می خوام عرض کنم و یه سری دیگه که به همین قضیه گره خورده میشه گفت مشکل خاصینداریم!
مشکل هم سر گذشته اشه. به هیچ وجه گذشته ی بدی نداره (به نسبت چیزایی که می بینم از اکثریت جامعه). اینکه ایشون 3 سال با کسی بودن. توی این 3 سال هم فقط اواخر دورانشون، کار به هم آغوشی و ... رسیده. و اما اما چیزی که فوق العاده آزارم میده همون یک بار آنالی هست که داشته و اتفاقا چون با این قضیه مشکل داشته (هم عاطفی و هم رضایت) بعد از اون هم به خاطر عذاب وجدانش و ضربه روحیش، سخت ترین بیماری عمرش رو تجربه کرده!! بعد از اون قضیه دیگه رابطه باهاش رو تقریبا قطع می کنه.. فقط اینکه بعد از 7-8 ماه که جدا میشه وقتی ازش در مورد یه اتفاقش تو زندگی خبردار میشه بهش پیام میده و آرزوی موفقیت و اینا (این حد از جزییات لازم نیست اما همینا هستن که آزارم میدن)
در طول مدتی که با ایشون بوده و جدا میشده سعی می کرده برای فراموش کردنش، با کس دیگه ای آشنا بشه. اما در همون روزای اول تموم می کرده. (اینکه به جهت چی بوده آزارم میده، وگرنه مثلا با یکی از دوستان -پسر- که داشته و طرف تو شرایطای سختی که واس ایشون پیش میومده کمکش می کرده، دوست هم شدم و چه بسا از دوستان نزدیک منم شد!!)
اوایل رابطه این موضوع اصلا واسم مهم نبود و چون قبلا تو رابطه با یکی که حس هم داشتم واسش (خییلییی کم) این قضیه (که اونم شاید 100 برابر بدتر!) واسم پیش اومده بود و ذره ای واسم مهم نبود اینجا هم خیلی راحت ادامه دادم. تا اینکه وقتی حسم نسبت بهش قوی تر شد، اون گذشته ای که داشته واسم بزرگ و آزاردهنده شد. و از اونجایی که این ناراحتیم منجر به دعوا هم باهاش میشد (!!) همیشه زمان ناراحتیم تنها بودم و قضیه واسم بزرگ و بزرگ شد. تا جایی که شبا نمی تونستم (و نمی تونم) بخوابم و به تجویز پزشک کلی قرصای اعصاب می خورم. که بعد از چندوقت که دیدم تاثیری نداره کار به چیزای دیگه و "اعتیاد" کشید!!! (و الان بعد از 1 سال اعتیاد سه هفتس که پاکم)
به روان شناس و حتی روان پزشک هم مراجعه کردم! تا الان کلی جلسات روانشاسی باهم رفتیم... این جلسات باعث شد که دعواهامون اگر 100 بودن به 20 برسه. اما با اینکه تنهایی با مشاور سر ناراحتیم هم صحبت کردیم اما کار به جای خاص و واقعا مفیدی نکشیده..
دختر فوق العاده متین، فهمیده و با احساسیه و کلا کسی هست که هم از نظر منطقم و هم از نظر عاطفیم همون "تنها" شخصه (از روی وابستگی یا هر چیز دیگه ای نمیگم. واقعا اینجوریه) کسیه که کاملا باهاش جدی هستم و حتی حرکت هایی که تو زندگیم انجام میدم و در آینده ام تاثیر داره با درنظر گرفتن ایشون انجام میدم!
بعضی وقت ها از همین که با این حد از احساس و ... که می بینم فقط بابت چیزی که خودش بابتش ناراحتی ها و تنهایی های خیییلییی زیادی کشیده، اینقدر آزارش میدم از دست خودم ناامید میشم!
مشکل من هم اون نزدیکی هاشه و هم اینکه بابت کارایی که حاضر شده واسش انجام بده. این مشکل درحالیه که از نظر منطقم کسی که قبلا با کسی رابطه داشته الان خیلی از مشکلات تو خیلی از زمینه ها رو نداره...
کد:
از دوستان خواهش دارم راهنمایی ام کنم که چطور می تونم گذشته (ی کوچیکی) که طرف مقابلم داره رو کنار بذارم. الان دیگه این قضیه روی تمام زندگیم تاثیر گذاشته.
بازم شرمنده ام که مطلبم طولانی شد.