-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
سلام دوست عزیز.
من از نظر زناشویی نظری نمیدم.فقط حق و تکلیف حقوقی رپ مطرح میکنم.
ایشون همسر شرعی و قانونی شما هست و باید از شما تمکین کنه و تا این تمکین اتفاق نیوفته مستحق نفقه نیست.
از نظر مهر با توجه به نزدیکی که اتفاق افتاده ایشون مستحق تمام مهر هستن.
راجب بکارت اگه قبل از اقدام متوجه میشدید که به عنوان تدلیس در ازدواج میتونستید نکاح رو فسخ کنید.
در ضمن بکارت ارتجاعی با جراحی زایل میشه.بکارت حلقوی هست که دخول انجام میشه و خونی دیده نمیه.اما همونطور که خودتون گفتید جنس بکارت رو میشه فهمید.
اگه مایل به ادامه زندگی هستید اقتدارتونو حفظ کنید و با یک اظهارنامه رسمی ازشون بخواید برگردن.اگر توجه نکردن دعوای الزام به تمکین رو اقامه کنید.
نسبت زنا دادن "قذف" هست و در صورت عدم اثبات و شکایت مجازاتش ۸۰ضربه شلاق هست.
شما از طریق تاسیس سازش هم میتونید ایشون رو دعوت کنید.از شورای حل اختلاف درخواست کنید ایشون رو برای سازش دعوت کنند.
نکته آخر.اکثر روابطی که به دادگاه رجوع میشه پایانش جدایی
و قبح موضوع از بین میره .برای همین برادرانه میگم تمام تلاشتو کن که از راه سازش و ریش سفیدی قضیه رو فیصله بدی و اگه طالب ادامه زندگی هستی افکار منفی رو از خودت دور کن که بعدا آفت زندگیت نشه.
براتون آرزوی موفیقت میکنم.
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
یعنی میفرمایید اگه برم از طریق شورای حل اختلاف اقدام کنم بهتر نتیجه میگیرم تا از دادگاه و الزام به تمکین؟؟؟؟
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
درود به همگی
دوستان گرامی امروز موفق شدم بالاخره شماره جدید همسرموپیدا کنم از طریق یکی از دوستاش که بهم گفت شمارش همون شماره خط قبلی مامانشه البته میگفت شمارشو فقط به من داده حالا واقعا نمیدونم چکار کنم اگه زنگش بزنم که میفهمه دوستش شمارشو داده و ممکنه ارتباشوبا اون قطع کنه یا حتی دوباره خطشو عوض کنه ممکنه هم براش فرقی نداشته باشه
به نظر شما چکار کنم؟؟؟
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
یک بنده خدا
درود به همگی
دوستان گرامی امروز موفق شدم بالاخره شماره جدید همسرموپیدا کنم از طریق یکی از دوستاش که بهم گفت شمارش همون شماره خط قبلی مامانشه البته میگفت شمارشو فقط به من داده حالا واقعا نمیدونم چکار کنم اگه زنگش بزنم که میفهمه دوستش شمارشو داده و ممکنه ارتباشوبا اون قطع کنه یا حتی دوباره خطشو عوض کنه ممکنه هم براش فرقی نداشته باشه
به نظر شما چکار کنم؟؟؟
خب آره امکان داره هر واکنشی نشون بده ، یا ناراحت بشه از دست دوستش یا بیخیالش بشه .
شمارشو گرفتی که چی بشه ؟ خودت باهاش حرف بزنی یا شمارشو بدی مشاور که اون باهاش حرف بزنه ؟
اگه واسه خودته که بهتره این ریسکو نکنیو زنگ بزنی بهش اگه نگران دوستشم هستی ،بهتره اگه دانشگاه یا جایی میره منتظرش باشی تا ببینیشو اونجا باهاش حرف بزنی .
اگه هم واسه مشاور هست که چاره ای نیست ، باید شماره رو بدی تا بتونه باهاش حرف بزنه .
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
یک بنده خدا عزیز وقتی دوستش بهت شمارش داده دیگه فکر اینجا رو هم کرده شما زنگ بزنید خانومتون میفهمه دوستش داده
شایدم خانمتون قبول داره ...
یا میتونید بگید شماره های که از خانوادش داشتی زنگ زدی و این یکی بوق خورده ( البته اگه این شماره که روشن قبلا شما داشته بودید)
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
حالا به نظرتون بهتره نیست یا شماره دیگه بهش زنگ بزنم ؟؟؟؟ چون ممکنه شماره منو ببینه جواب نده؟؟؟؟؟دوست عزیز پریماه فکرت خوبه بهش میگم شانسی این شماره دوم مامانتو گرفتم ببینم کی جواب میده؟؟؟ضمنا دوست خانمم که بهتون گفتم دوست چندین سالشه که نوجوونی با هم بودن
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
فکر کنم با یه شماره دیگه زنگ بزنید بهتر باشه
چون ممکن با شماره خودتون زنگ بزنید جواب نده
ولیی من حس میکنم خانمتون خبر داره که دوستش به شما شماره داده بازم مطمعن نیستم
دوستش چطوری به شما گفته خودش به شما زنگ زد گفت یا شما خودتون رفتید سراغ این دوست
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نه خودم رفتم سراغش البته چندین بار رفتم و بهش اطمینان دادم گفتم عاشق زنم هستم و بهش گفتم آجی کمکم کن به خانمم برسم که خدا هم کمک تو بکنه.... البته قبلا بهش گفتم تو شمارشو بده من که بهش زنگ نمیزنم تو رو خراب کنم فقط میخوام شمارشو داشته باشم البته شاید بگذارم جند روز بگذره و بعد زنگش بزنم شایدم همین فردا صبح بزنگم البته هر کاری کردم خبرشو میدم بهتون...................... حالا به نظرتون چی بهش بگم؟؟؟؟
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
البته یه بار دیگه با یه شماره دیگه به این شماره زنگ زده بودم ولی فکر نمیکردم این شماره دست خانمم باشه اونوقت تا وصل کرد نه اون چیزی میگفت نه من چیزی گفتم بعدم قطع کردم
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت همه شما دوستان گرامی ...
راستش از روزی که شکایت را پس گرفتم تمام تلاش خودم را بکار گرفتم که این مساله رابه صورت مسالمت آمیز حل کنم حتی باوجود اینکه شبانه منزلشون را عوض کردن و همسرمم نیز خط موبایلشو عوض کرد بنده باز هم به تلاشهام ادامه دادم وسعی کردم از طریق عمو خاله دوستان و اقوام مساله را حل کنم امابازهم موثر واقع نشده تا به امروز و من جواب مناسبی نگرفتم حتی یه بار درخواست کردم که بیاد و باهم یه جلسه مشاوره بریم که بازم جوابی نگرفتم و بدیش اینجاست که کاملا مبهم پاسخ میدادن و تکلیف کار را روشن نمیکردن که مثلا طلاق یا ادامه زندگی مشخص نیست ؟؟؟
بدتر ازهمه اینجاست که حرف حساب زنمم نمیدونم چیه؟؟؟ اما خودم حدس میزنم که یه جورایی هم چشمش دنبال مهریه س هم از اون طرف علاقه ای به ادامه زندگی مشترک نداره به عبارت ساده هم خدا را میخواد هم خرما رو....
من که دیگه نرفتم دادگاه و شکایتی هم نکردم ازاون طرف هم اونم شکایتی از قبیل مهریه نفقه طلاق و... تا به امروز نکرده..... حالاحدود یکماهی هم هست که دیگه تلاشهامو متوقف کردم و دیگه به اقوامشون نگفتم وساطت کنند چون حس میکنم فایده نداره و اصرار بیش از این فقط باعث میشه حرمت خودم کمتربشه
حالا برگردیم سروقت مشکلات خودم راستش دوران بسیار بدی را سپری میکنم 4 ماه ازین ماجرا میگذره وتو این مدت حتی یه تماس هم بامن نگرفته و یه اس ام اس هم نداده فقط زمان یارانه ها یه اس میده اونم با خط مادرشوخیلی کوتاه میگه یارانمو بریز به حسابم....... به جرات میتونم بگم بدترین دوران زدگیمو دارم تجربه میکنم شغلمو ازدست دادم و دستم به کار نمیره انگیزمو از دست دادم حس میکنم تو زندگیم هدفی ندارم و یه موجود بی ارزش شدم تقریبا خونه نشین شدم خانواده ام هم متاثر و ناراحتند....
حالا با توجه به علم و تجربه شما عزیزان درخواست کمک و راهنمایی دارم که حداقل خودمو نجات بدم و دچار بیماریهای اعصاب نشم به نظرشما چطوری میتونم دوباره به زندگی عادی خودم برگردم و حداقل خودمو ازین بحران نجات بدم؟؟؟؟ چکار کنم که دوباره انگیزم به زندگی زیاد بشه؟؟؟
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
اتفاقا خیلی تو فکر بودم که ببینم کارتون به کجا رسیده ... متاسفم که هنوز بعد گذشت اینهمه مدت هنوز به جواب درستی نرسیدید و تکلیفتون مشخص نیست ... متاسفم از اینکه شغلتون رو هم از دست دادید ...
برای بهتر شدن حالتون ، خودتون خوب میدونید چیکار کنید ، فقط بیخیالی !!
شما تمامه راهها رو رفتید ، تمام تلاشتو برای برگردوندنش کردی ، اونی که لیاقتشو نداشت خانمت بود ... واقعا اون لیاقت عشق شما و دوست داشتنتونو نداشت .
شما هم بیخیالش شو ... وقتی اون بعد اینهمه مدت دلش تنگ نشد برای شما ، حاضر نشد حتی یه بار حرف بزنه ، حاضر نبود بیاد مشاوره برای نگه داشتن زندگیش ، پس شما دیگه داری واسه کی خودتو به آبو آتیش میزنی ؟؟؟
اینهمه اعصابت خورد شده ، شغلتو از دست دادی ، زندگی واست جهنم شده واسه کی ?!?!
واسه کسی که دوست نداره ?!?!
اصلا ارزششو داره زندگیتو ببازی واسه همچین آدمی ?!?!
افسرده شی واسه کی ?!?!
میدونم دوسش داری ولی دوست داشتن یکطرفه کافی نیست ، خانمت قشنگ معلومه که هیچ حسی بهت نداره .
اینو قبلا هم بهت گفته بودم شک نکن تو زندگی هم اگه باهاش بری بعد یه مدت اوضاعتون همینه و بازم پاشو میکنه تو یه کفش که من طلاق میخوام .
تا جایی که میتونی دیگه بهش فکر نکن ، به زندگیت برس ، خودتو جم و جور کن ، با دوستات بیشتر در ارتباط باش ، تفریح و گردش برو باهاشون ، شاد باش ، اینو بدون با گوشه گیری و منزوی شدنتو غصه خوردنت هیچی درست نمیشه فقط میشی یه بیمار بعد یه مدت ، پس خودتو جم کن .
یه حرفی هست جالبه !! میگه من تورو از دست دادم ؛ کسی که دوسم نداشت ، ولی تو منو از دست دادی ؛ کسی که عاشقت بود .
پس اینو بدون شما هیچی از دست ندادی ، خانمت خیلی چیزا از دست داد ، وفاداریتو ، عشقتو ، اینهمه محبت و دوست داشتنتو که بعد اینهمه بی توجهی هنوز دنبالشی ...
پس نگران نباش چیزی از دست ندادی .
درسته گفتن این حرفا راحته ، هیچکس از دل شما خبر نداره ولی چاره چیه باید خودتو بیخیال بگیری تا ببینی چی پیش میاد .
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
دوست عزیز بیش از هر چیز از این ناراحتم که همه خوبی هایی که در حقش کردم را فراموش کرده توی این 2 سال که عقد بودیم نزدیک 20 میلیون خرجش کردم که 9 میلیونش فقط طلا بود.... جالب اینجاست که یکسال عقدمون فقط تو خدمت من گذاشت و من یه سرباز بودم وبا دست خالی اینقدر خرجش کردم و بعد اینکه از خدمت اومدم هم هر چی پول در میاوردم خرج قسط وامهایی شد که خودم هزار تومن از پول وامشو ندیدم متاسفانه اینکارها برای بعضی دخترا و خانواده هاشون عادی شده که اینجوری کاسبی کنند...
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
یک بنده خدا
دوست عزیز بیش از هر چیز از این ناراحتم که همه خوبی هایی که در حقش کردم را فراموش کرده توی این 2 سال که عقد بودیم نزدیک 20 میلیون خرجش کردم که 9 میلیونش فقط طلا بود.... جالب اینجاست که یکسال عقدمون فقط تو خدمت من گذاشت و من یه سرباز بودم وبا دست خالی اینقدر خرجش کردم و بعد اینکه از خدمت اومدم هم هر چی پول در میاوردم خرج قسط وامهایی شد که خودم هزار تومن از پول وامشو ندیدم متاسفانه اینکارها برای بعضی دخترا و خانواده هاشون عادی شده که اینجوری کاسبی کنند...
میدونم چی میگیدو درکتون میکنم .
خب حالا به نظر شما تمام این قدر نشناسیا ، نادیده گرفتن محبت کردناتون حتی با شرایط سختی که داشتین ، کافی نیست تا بفهمید لیاقت شمارو نداره ?!?!
وقتی شما تمام اینکارارو کردید و نتیجش این شد که حتی حاضر نیست باهاتون حرف بزنه پس همون بهتر که بره .
شما هم وقتی این چیزارو میبینیدو میدونید نباید غصه ی چیزی رو بخورید ...
میدونم روزای خوب و خاطرات خوشی هم با هم داشتید ولی به نظرتون این کافیه زن و شوهر تو زندگی که فقط روزای خوشی کنار هم باشن ، لازم نیست روزای نا خوش هم هوای همو داشته باشنو پشت همو خالی نکنن ?!?! کاری که خانمتون نکرد ...
تمامه اینا کافیه تا از دلتون کم کم بره .
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
آقا یه خبر فوق دست اول دارم
بعد 4 ماه بالاخره صبر نتیجه داد همین الان بهم اس ام اس داده گفته فردا بیا بریم یه جا باهم صحبت کنیم
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
یک بنده خدا
آقا یه خبر فوق دست اول دارم
بعد 4 ماه بالاخره صبر نتیجه داد همین الان بهم اس ام اس داده گفته فردا بیا بریم یه جا باهم صحبت کنیم
چه عجب !!
خیلی خوشحال شدم |smilingsmiley|
امیدوارم حرفاتون نتیجه بخش باشه .
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
یک بنده خدا
آقا یه خبر فوق دست اول دارم
بعد 4 ماه بالاخره صبر نتیجه داد همین الان بهم اس ام اس داده گفته فردا بیا بریم یه جا باهم صحبت کنیم
اگه تونستید نتیجه ی حرفاش و خواستشو اینجا بنویسید ...
مرسی .
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
love
اگه تونستید نتیجه ی حرفاش و خواستشو اینجا بنویسید ...
مرسی .
بله حتما
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
سلام دوستان بالاخره همسرمو دیدم و چیزی هم که باعث شد بیاد اینه که اظهار نامه تمکین رفت در منزل قبلیشون............ به نظر میرسه دیگه علاقه ای به من نداره و حرفشم این بود که بین این دو گزینه انتخاب کن:
1- یا طلاقم بده و یه بخشی از مهریه را بهم بده
2- اگه طلاقم ندی باید مهریه مو بدی و بعد زندگی میکنم <<< که فکرم نمیکنه دیگه بخواد زندگی کنه
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
یک بنده خدا
سلام دوستان بالاخره همسرمو دیدم و چیزی هم که باعث شد بیاد اینه که اظهار نامه تمکین رفت در منزل قبلیشون............ به نظر میرسه دیگه علاقه ای به من نداره و حرفشم این بود که بین این دو گزینه انتخاب کن:
1- یا طلاقم بده و یه بخشی از مهریه را بهم بده
2- اگه طلاقم ندی باید مهریه مو بدی و بعد زندگی میکنم <<< که فکرم نمیکنه دیگه بخواد زندگی کنه
متاسفم به خاطر تصمیمشون ...
بله به قول شما علاقه ای به شما نداره ظاهرا !!
اینکه یکی از گزینه هاش هم ادامه زندگی بوده ولی به شرط پرداخت مهریه ذره ای علاقه درش نیست !! ( واقعا نمیدونم چی باعث شده انقدر تو فکر گرفتن مهریه و حق و حقوق و خونه و اینچیزا باشه !!)
از نظر من همون بهتر که بره ...
نظر خودتون راجب صحبتا چیه و تصمیمتون چی هست ؟؟؟
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نظر اصلی من اینه که ایشون زیاده خواهه و نمیتونه و نمیخواد به یه زندگی متوسط با حقوق اداره کار تن بده و همچنین دوست دار آزادی هایی هست که خلاف زندگی زناشوِییه
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
یک بنده خدا
نظر اصلی من اینه که ایشون زیاده خواهه و نمیتونه و نمیخواد به یه زندگی متوسط با حقوق اداره کار تن بده و همچنین دوست دار آزادی هایی هست که خلاف زندگی زناشوِییه
آهان ... که اینطور...
خب حداقل خوبه که هدفشو واستون مشخص کرد ... خوبه که باز تو برزخ نزاشتت ، قشنگ بهتون گفت چی میخواد ...
بقیش با شماست که فکراتونو بکنید و جلو برید .
پیشنهاد میکنم چند روزی فکرتونو خالی از این افکار بکنید تا یکم آرامشتون برگرده . بعد هر تصمیمی که داشتید عملی کنید .
این رو هم بدونید دنیا به آخر نرسیده.
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
شاید عجیب باشه حتی اجازه نداد ببوسمش امشب....البته یه نکته هم هست به نظرم چون علاقه ای بهم نداره و از طرفی نمیتونه طلاق هم بگیره این سنگ بزرگ مهریه را گذاشت جلوی پاهام که نتونم الزام به تمکینش کنم از طریق دادگاه و قانون
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
یک بنده خدا
شاید عجیب باشه حتی اجازه نداد ببوسمش امشب....البته یه نکته هم هست به نظرم چون علاقه ای بهم نداره و از طرفی نمیتونه طلاق هم بگیره این سنگ بزرگ مهریه را گذاشت جلوی پاهام که نتونم الزام به تمکینش کنم از طریق دادگاه و قانون
انگار از خداش بوده اون بحث آخری پیش بیادو بره
بهتره وکیل بگیرید برای کاراتون .
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
مهریه بهش نده جوری عمل کنید که دختره خودش تصمیم ش این باشه که طلاق توافقی بگیرین.
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
سلام دوستان خسته نباشید بالاخره سعه صدر و تحمل من باعث شد همسرم خسته بشه و رفته علیه من دادخواست نفقه داده حالا حدود 10 12 روز دیگه باید برم شورای حل اختلاف و از خودم دفاع کنم اما چیزی که معلومه علاقه ای به ادامه زندگی نداره
منم قصد دارم دادخواست تمکین و دعوای متقابل بدم تا تکلیف زندگیم روشن بشه
التماس دعا
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Ariyaei
سلام دوستان خسته نباشید بالاخره سعه صدر و تحمل من باعث شد همسرم خسته بشه و رفته علیه من دادخواست نفقه داده حالا حدود 10 12 روز دیگه باید برم شورای حل اختلاف و از خودم دفاع کنم اما چیزی که معلومه علاقه ای به ادامه زندگی نداره
منم قصد دارم دادخواست تمکین و دعوای متقابل بدم تا تکلیف زندگیم روشن بشه
التماس دعا
سلام
قرار بود باهاش صحبت کنید . صحبت کردید که رفته دادخواست داده یا صحبت نکردید ؟؟
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Ariyaei
سلام دوستان خسته نباشید بالاخره سعه صدر و تحمل من باعث شد همسرم خسته بشه و رفته علیه من دادخواست نفقه داده حالا حدود 10 12 روز دیگه باید برم شورای حل اختلاف و از خودم دفاع کنم اما چیزی که معلومه علاقه ای به ادامه زندگی نداره
منم قصد دارم دادخواست تمکین و دعوای متقابل بدم تا تکلیف زندگیم روشن بشه
التماس دعا
انشاالله که موفق باشید
منم به نظرم اگر امکانش هست برید بازم با هم صحبت کنید قبل دادگاه چون زندگی که قبل از اینکه شروع بشه همش بخوایید دادگاه و اینا برید شروع هم بشه با سردی همراهه
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
ان شاءالله که حل میشه حالا ادامه یا طلاق هر کدوم صلاح بود....
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
خیلی ممنون از لطف همه شما عزیزان که نظر دادید و تو این مدت منو راهنمایی کردید
بله تا قبل از شکایتش باهاش صحبتی نکرده بودم چون 5 ماه دنبالش دویدم ونتیجه ای نگرفته بودم این اواخر اون را به حال خودش گذاشته بودمش تا اینکه پیش دستی کرده و رفت شکایت کرد...
اتفاقا همین دیشب پس از اصرار فراوان قبول کردن با چندتا بزرگتر بریم منزل عموش و باهاشون صحبت کنیم و متاسفانه نتیجه مشخصی حاصل نشد
خانوادش باز هم روی همون حرفها و صحبتهای خاله زنکی قبلی مانور میدادن
دختره هم تو جمع روش نمیشد بگه طلاق میخوام اما رفتار و صحبتهاش معلوم بود دیگه نمیخواد ادامه بده
حتی مادرش که عقلش بیشتر شبیه یه بچه س از دهنش پرید گفت برو یه زن دیگه بگیر
من خیلی تلاش کردم این مسئله از طریق گفتگو حل بشه و به دادگاه نره ولی انسانی که منطق تو کارش نیست اول زندگیشو ترک کرد رفت حالا هم بعد8ماه با کمال وقاحت رفته دادگاه از من شکایت کرده در واقع استارت دادگاه را هم اونها زدند...
از دوستان مجرد تقاضا دارم تو انتخابشون فوق العاده دقت کنند و کسی که از لحاظ فرهنگی و اعتقادی با خودشون اختلاف فاحشی داره را به عنوان شریک زندگی انتخاب نکنند مخصوصا معیارهای فرعی مثله زیبایی را تبدیل به معیار اصلی نکنند و از معیارهای واقعی و اصلی مثل دینداری و فرهنگ خانوادگی غافل نشوند
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
سلام دوستان عزیزم
جلسه شورای حل اختلاف که 4شنبه بود به دلیل عدم حضور خواهان برگزار نشد
و طی تماسی که با مادرش داشتن گفت ما مسافرتیم و نمیرسیم بیایم
به من گفتن 10 12 روز دیگه نوبت بررسی مجدد میدهند
واقغا نمیدونم هدف اونها از این گربه رقصونی ها چیه؟؟؟؟
اونروز هم که گفتم با چندتا بزرگتر رفته بودیم حرفی از طلاق نزد و فقط گفتن کارش درست بشه منم گفتم الان فلان جا مشغول شدم به کار اما گفتن برای ما باید قطعی و مسجل بشه
از طرفی هم میگفت من هر روز باید یه واسطه جور کنم برای زندگیم منظورش این بود که یعنی فایده ای نداره
رفته بود نفقه شکایت کرده بود ولی خودش نیومد
تو شورا هم بهم گفتن دوباره یه نوبت دیگه بهتون میدیم دوباره بیاید
نوبت دادگاه تمکین من هم خورده برای 50 روز دیگه
حال اینروزای من اینه|sadsmiley||worry| از بلاتکلیفی
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Ariyaei
سلام دوستان عزیزم
جلسه شورای حل اختلاف که 4شنبه بود به دلیل عدم حضور خواهان برگزار نشد
و طی تماسی که با مادرش داشتن گفت ما مسافرتیم و نمیرسیم بیایم
به من گفتن 10 12 روز دیگه نوبت بررسی مجدد میدهند
واقغا نمیدونم هدف اونها از این گربه رقصونی ها چیه؟؟؟؟
اونروز هم که گفتم با چندتا بزرگتر رفته بودیم حرفی از طلاق نزد و فقط گفتن کارش درست بشه منم گفتم الان فلان جا مشغول شدم به کار اما گفتن برای ما باید قطعی و مسجل بشه
رفته بود نفقه شکایت کرده بود ولی خودش نیومد
تو شورا هم بهم گفتن دوباره یه نوبت دیگه بهتون میدیم دوباره بیاید
نوبت دادگاه تمکین من هم خورده برای 50 روز دیگه
حال اینروزای من اینه|sadsmiley||worry| از بلاتکلیفی
سلام
اگه وکیل بگیرید دلیل این گربه رقصوندناشونو میفهمید .
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
روزی پیامبری نزد خانه پسرش رفت ، پسرش درخانه نبود همسرش از وی مهمانوازی کرد.بدلیل عدم شناخت پیامبر از همسر پسرش جویا شد زندگی را چگونه میگذرانی:(. پاسخ را با گله و شکوه شروع کرد. چون وقت رفتنش فرا رسید به همسر فرزندش گفت : هر موقع شوهرت به خانه امد بگو سر در خانه اش روعوض کند .
مرد به خانه امد ،همسرش از مهمان سر زده سخن گفت :تا اینکه فرزند پیامبر گفت براستی ان پدرم است که امده و گفته زن ام را طلاق بدم .
دوست عزیز توی بد دامی افتاده اید (مهریه که گذاشتید چقد هست ؟) اگه توانایی پرداخت دارید سریعا اقدام کنید،بنظر بنده ایشون ارزش همکلام شدن را هم ندارندکه بخواهید وقت گرانبها خودت را بهش اختصاص بدین
در نتیجه تمامی حرفها
1، قبلا روابط جنسی داشته
2، 1000 درصد علاقه ای به شما ندارد
متاسفانه متاسفانه در این شرایط فقط به گزینه جدا شدن فکر کنید در کوتاه ترین زمان و کم ترین ضرر مالی با توجه به اینکه شما وضعیت اقتصادی مناسبی ندارید میتوانید از گزینه های
استفاده کنید تا طرف خودش به طلاق راضی بشود.
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
دوست عزیز من بعنوان یک زن به خانمتون حق میدم....شاید فکر کنید رفتارهاشون بی دلیل باشه...
اما فکرکنید ببینید خانوادشون از کجا ناراحت بودن که خواهرشم با شما رفتار خوبی نداشته؟حتما یه کاری از خودتون یاخانوادتون سرزده که تو خانواده اونا مطرح شده و این عکس العمل رو باعث شده...
شاید اونا تشخیص دادن هنوز اختیار زندگیتون رو بطور مستقل به عهده نگرفتید که حتی واسه خرید عروسی هم خود عروس حق انتخاب نداره،
این کوچکترین ارزشی هست که میتونستید واسه عروستون قایل بشید...
خودتون مطمئنا دلیلشو بهتر میدونید اما من فکر میکنم شما رسومات رو خوب بجا نیاوردید و احترام لازم رو واسشون قایل نشدید
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Hoooman
روزی پیامبری نزد خانه پسرش رفت ، پسرش درخانه نبود همسرش از وی مهمانوازی کرد.بدلیل عدم شناخت پیامبر از همسر پسرش جویا شد زندگی را چگونه میگذرانی:(. پاسخ را با گله و شکوه شروع کرد. چون وقت رفتنش فرا رسید به همسر فرزندش گفت : هر موقع شوهرت به خانه امد بگو سر در خانه اش روعوض کند .
مرد به خانه امد ،همسرش از مهمان سر زده سخن گفت :تا اینکه فرزند پیامبر گفت براستی ان پدرم است که امده و گفته زن ام را طلاق بدم .
دوست عزیز توی بد دامی افتاده اید (مهریه که گذاشتید چقد هست ؟) اگه توانایی پرداخت دارید سریعا اقدام کنید،بنظر بنده ایشون ارزش همکلام شدن را هم ندارندکه بخواهید وقت گرانبها خودت را بهش اختصاص بدین
در نتیجه تمامی حرفها
1، قبلا روابط جنسی داشته
2، 1000 درصد علاقه ای به شما ندارد
متاسفانه متاسفانه در این شرایط فقط به گزینه جدا شدن فکر کنید در کوتاه ترین زمان و کم ترین ضرر مالی با توجه به اینکه شما وضعیت اقتصادی مناسبی ندارید میتوانید از گزینه های
استفاده کنید تا طرف خودش به طلاق راضی بشود.
این داستان منبعش کجاست و کدام پیامبر؟
کدام پیامبر به زن پسرش بخاطر گله شکایت میگه زنتو طلاق بده |blinksmiley|خواهشا هرچیزی رو از پیامبرا نقل نکنید
-
پاسخ : مشکل بزرگ یک شب قبل از عروسی
ببینید دوست عزیز اشتباه شما انجایی بود که دوران عقد را طولانی کردید شاید بگید خونه زندگیمون محیا نشده بوده این به جدا ولی طولانی شدن مدت عقد خواه ناخواه دعوا های به هم راه داره شما که اول زندگی اینقدر دعوا داشتید وای به حال بعد عروسیتون اگه دعوا زیاد بوده و اختلافات زیاد بهتره ادامه نگیر رابطه بعد یه قانون تو زندگی هست هرکس ولت کرد رفت بدون هیچ پاسخی بزار بره