نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: مشکل در دوران عقد

800
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5983
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکل در دوران عقد

    با عرض سلام و خسته نباشید
    من و شوهرم 6 ماه از زمان عقد مون می گذره، امسال می خوام دکترا بخونم. خودش هم اصرار داره که بخون من ازت انتظار دارم که امسال حتما قبول شی. از طرفی وقتی اون میاد خونه ما کسی نیست کع خونه رو نظافت کنه چون پدر که همش سر کاره برادرم هم مریضه . ضمنا مادرم هم درد پا هستش به طوری که مدام باید بره فیزیوتراپی. در نتیجه مادرم انتظار داره که وقتی شوهرم میاد من همه کار های خونه رو انجام بدم واسه همین من اصلا به درس ها نمی رسم از طرف دیگه هم شوهرم میگه درس بخون باید دکترا قبول شی.
    بهش میگم من تا زمانی که این رفت و امد ها باشه نمی تونم درس بخونم. از طرفی برام سخته که تو رو نبینم. پس دیگه بیا بریم خونه.
    اونم میگه همه دوستای من یک سال و خورده ای عقد کرده بودند واسه چی تو و مادرت اینقدر اصرار دارین که زود بریم خونه. اگه اونا نمی تونن خب کارگر بگیرن که تو بتونی درس بخونی. البته اون ادم خیلی منطقی هستش و این حرفش بیشتر به خاطر یه سری دخالت های مادرم و انتظارات بیش از حدش از شوهرم هستش
    شما میگین من چی کار کنم؟به حرف کی گوش بدم اخه؟
    واقعا دیگه خسته شدم.
    من همش به شوهرم هم میگم بیشتر این اختلافات و دخالت ها ناشی از همین طولانی شدن دوران عقده ولی باز هم فایده ای نداره

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشکل در دوران عقد

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara68 نمایش پست ها
    با عرض سلام و خسته نباشید
    من و شوهرم 6 ماه از زمان عقد مون می گذره، امسال می خوام دکترا بخونم. خودش هم اصرار داره که بخون من ازت انتظار دارم که امسال حتما قبول شی. از طرفی وقتی اون میاد خونه ما کسی نیست کع خونه رو نظافت کنه چون پدر که همش سر کاره برادرم هم مریضه . ضمنا مادرم هم درد پا هستش به طوری که مدام باید بره فیزیوتراپی. در نتیجه مادرم انتظار داره که وقتی شوهرم میاد من همه کار های خونه رو انجام بدم واسه همین من اصلا به درس ها نمی رسم از طرف دیگه هم شوهرم میگه درس بخون باید دکترا قبول شی.
    بهش میگم من تا زمانی که این رفت و امد ها باشه نمی تونم درس بخونم. از طرفی برام سخته که تو رو نبینم. پس دیگه بیا بریم خونه.
    اونم میگه همه دوستای من یک سال و خورده ای عقد کرده بودند واسه چی تو و مادرت اینقدر اصرار دارین که زود بریم خونه. اگه اونا نمی تونن خب کارگر بگیرن که تو بتونی درس بخونی. البته اون ادم خیلی منطقی هستش و این حرفش بیشتر به خاطر یه سری دخالت های مادرم و انتظارات بیش از حدش از شوهرم هستش
    شما میگین من چی کار کنم؟به حرف کی گوش بدم اخه؟
    واقعا دیگه خسته شدم.
    من همش به شوهرم هم میگم بیشتر این اختلافات و دخالت ها ناشی از همین طولانی شدن دوران عقده ولی باز هم فایده ای نداره


    به هر حال چاره ای جز صبر ندارید ...

    در ضمن باید یاد بگیرید چطور از وقت و زمان خودتون استفاده کنید ....

    باید بتونید بین درس و زندگی تعادل ایجاد کنید چون ممکنه شما بخوایت در کنار زندگی مشترک درس هم بخونید

    پس بهتره به جای این همه ناسازگاری کمی شرایط خودتون رو بسنجید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد