در مورد چه چیزایی با مادر شوهرم حرف بزنم
تو دوران عقدم
مادر شوهرم انتظار داره زیاد بش زنگ بزنم و برم خونشون وقتی شوهرم نیست مشکلی با انتظارش ندارم چون واقعا قدر مادرم دوستش دارم
ولی واقعا معذبم و هیچ حرف مشترکی ندارم بش بزنم و مثلا الان عذا گرفتم زنگ بزنم چی بگم آدم کم حرفی نیستم ولی در کنار مادر شوهر نمیتونم هر حرفی بزنم وقتی خونشون میرم دوتایی باهم میشینیم ساعتها به دیوار نگاه میکنیم و من نمی تونم تحمل کنم اینه که از دوتایی شدن با مادر شوهرم در حال فرارم و میترسم از این موضوع برداشت اشتباهی بشه
در صورتی که اگه این قد معذب نبودم و همون آدم همیشگی بودم باهاش
باور کنید اینقد دوسش دارم که دوس داشتم همیشه باش اینورو اون ور برم
آدم پرحرفی هستم و شاد و شنگول ولی در جمع های زیر سه نفر بخصوص اگه اون آدم تازه وارد زندگیم شده باشه تبدیل به یه آدم کم حرف ساده کم رو و...میشم کلا میشم یکی دیگه خودمو نمیشناسم
نمیدونم باید چیکار کنم