پاسخ : نقل مکان و مخالفت همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ریحانه123
با سلام خدمت همگی خصوصا مدیر محترم
یه مشگل جدید دارم.اومدم ازتون کمک بخوام.شوهر من برای ادامه تحصیل اومده یه شهر دیگه . که با زادگاه من 3 ساعتی فاصله داره.خوب از اول قول و قرار ازدواج به این صورت بود که محل زندگیمون تو شهر پدری من باشه ولی خوب. بعد از ازدواج شوهرم قبول شد و من براش انتخاب رشته کردم. خواستم یه رشته راحت و بی دردسر باشه که بعدا انتقالی بگیریم به شهر خودم ولی جور نشد. حالا اینجا خیلی تنهام.میخوام برگردم به شهر خودم ولی شوهرم مخالفه.این موضوع شده باعث جر و بحث چند روز اخیرمون.نمیدونم چیکار کنم
http://cdn.moshaver.co/forum/images/...aver/worry.gif اون همش تهدید میکنه به اینکه اگه از پیشم بری من از راه به در میشم و......که یکم بنظر خودم حرفاش بچگانه ست|blinksmiley||blinksmiley|
احتمالا خودشو میشناسه که میگه از راه بدر میشم شاید واقعا شد شایدم این طوری گفته از پیشش نری
حالا 3 ساعتم که چیزی نیست میتونی با شوهرت توافق کی هفته ایی یک بار بیایید به خانوادت سربزنی
پاسخ : نقل مکان و مخالفت همسرم
یه موضوعی که هست اینه که خانواده من یه مقدار مشگل دارن.و من احساس میکنم اگه پیششون باشم بتونم ازمشکلات کم کنم
پاسخ : نقل مکان و مخالفت همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ریحانه123
با سلام خدمت همگی خصوصا مدیر محترم
یه مشگل جدید دارم.اومدم ازتون کمک بخوام.شوهر من برای ادامه تحصیل اومده یه شهر دیگه . که با زادگاه من 3 ساعتی فاصله داره.خوب از اول قول و قرار ازدواج به این صورت بود که محل زندگیمون تو شهر پدری من باشه ولی خوب. بعد از ازدواج شوهرم قبول شد و من براش انتخاب رشته کردم. خواستم یه رشته راحت و بی دردسر باشه که بعدا انتقالی بگیریم به شهر خودم ولی جور نشد. حالا اینجا خیلی تنهام.میخوام برگردم به شهر خودم ولی شوهرم مخالفه.این موضوع شده باعث جر و بحث چند روز اخیرمون.نمیدونم چیکار کنم
http://cdn.moshaver.co/forum/images/...aver/worry.gif اون همش تهدید میکنه به اینکه اگه از پیشم بری من از راه به در میشم و......که یکم بنظر خودم حرفاش بچگانه ست|blinksmiley||blinksmiley|
ای خدا ..از دست شما ها ؛ )
دختر خوب زندگی مشترک خاله بازی نیست که !!!شوهر کردی رفت پی کارش !!!دیگه مامانموبابامو دلتنگیو ....پر !!!!!
الان باید ماوا و اروم و قرارت شوهرت باشه !!!!
الان باید جایی باشی که کارشوهرته درس شوعرته ارامش شوهرته ...تا به تو هم امنیت ارامش و زندگی ای بی دغدغه ببخشه !!!
تازه مسافتتون اونقدر زیاد نیست میتونین اخر هفته ها برین ...نشد ماهی یبارم کافیه !!!
این دلتنگی ها اوایل ازدواج برا همه دخترها هست ...من خودم با اینکه اولش اونقدر دور نشدم ولی چون قبلش بغل مامانم میخوابیدم اونقدر یواشکی زیر پتو گریه ها کردم از دلتنگی که نگووو !!!!
ولی هیچوقت به فکر نزدیک تر شدن نبودم ..الانم که توی یه شهر غریب ....
اصلا راجع به دوری و دلتنگی برا همسرت نگو ...برعکس بهش حسی بده که حضور و وجودش برات جای همه کسو پر میکنه ...اول زندگیتونه با شوق و ذوق و اشتیاق به زندگی و بروزش عشق و هیجان همسرت رو برای مسیولیت پذیری و پشتکار در کارو درس بیشتر کن .
موفق باشی. :)