سلام دوستان قدیمی
اینقدر گرفتارم که نمیتونم زود زود به سایت سربزنم
دوتامشکل دارم که واقعا داره داغونم میکنه
اول اینکه چرا نمیتونم شوهرمو داعواکنم؟؟؟ هروقت هرکاری میکنه که من عصبانی میشم نمیتونم دعواش کنم خیلی وقتا شده تو خلوتم گریه کردم چون نتونستم حرفمو بهش بزنم اکثر اوقات وقتی پیشم نیست باخودم حرف میزنم جمله بندی میکنم که چی بگم یا چجوری سرصحبتو باز کنم چطوری دعواش کنم که بهش بررر نخوره ولی همینکه چشمم بهش میافته همه چی یادم میره و به یه لبخند میرم پیشش و قربون صدقه ش میرم!!! مثلا خیلی بدقوله و هیچ وقت سرساعت نمیرسه بارها و بارها شده تو اوج عصبانیت تو دلم هزار بد بیراه بهش گفتم که چرا دیرکرده ولی همینکه دیدمش با لبخندرفتم جلو و گفتم عزیزم کجابودی دلم برات شور زد و اونم کلی ذوق میکنه و یه جوری خودشو توجیح میکنه
دوم اینکه تو عقد که بودیم باتوجه به شرایط بد اقتصادی یه ضرر خیلی داغون کرد و یه جورایی ورشکست شد هم خودش و دوتابرادر دیگه ش که باهم شریک بودن بعد از عروسی سعی کردم یکم تو خرج خونه کمک کنم تا بتونه خودشو جمع کنه ولی الان شرایط جوری شده انگار وظیفه منه همه خرج خونه به عهده من شده از پرداخت قبوض گرفته تا خرید سیب زمینی و پیاز و گوشت و ..... اون فقط اجاره خونه رو میده و قسط بانکشو تازه اونم چندباری از کسی قرضی گرفته
شوهرم قبلا خودش صاحب مغازه بود ولی الان شاگرد شده و توی چندماهی که ازدواج کردیم 1ماه رفته سرکار و 2ماه بیکار بوده تاحالا 3-4جا رفته و هی اومده بیرون چون یا دوست نداشته یا شرایط جور نبوده و همش هم خیالش به من راحته که من هستم و میتونه از من کمک بگیره همون اوایل عروسیم یه مقدار پول داشتم و تو کشو گذاشته بودم بعد از چندوقت رفتم ازاون پول بردارم دیدم نیست ازش که پرسیدم گفت خیلی وقته ورشون داشته و خرج کرده این موضوع خیلی منو ناراحت کرد
این مشکل مالی و اینکه نمیتونم دعواش کنم داره داغونم میکنه حتی شده به طلاق هم فکر کردم ولی میدونم چون دوستم داره و واقعا دوستم داره یه جوری خودمو اروم میکنم
این ماه اعتصاب کردم و هیچی نخریدم خودشم میدونه که خسته شدم ولی واقعا دلم گرفته
چکارکنم؟؟؟؟؟