سلام به همگی ممنون میشم مثل همیشه راهنمایی کنید من رو.25 ساله هستم تازه ازدواج کردم.تقریبا دو هفته هست.خیلی خیلی مدام نگران مادرم هستم وابستگی عاطفی بهش دارم و بشتر چون الان تنهاست همش فکرم پیششه.پدرم ادم کم حرفی هستو کلا مادرم تو خونه فقط با من صحبت میکرد به خاطر ما تو بچگیمون سر کار نرفت و الان تنها مونده مدام ناراحتم و تو فکرشم میدونم داره غصه میخوره از طرفی میدونم دارم رو زندگی مشترکم هم اثر منفی میذارم.از یک طرف دیگه مادربزرگم 2 روز پیش سکته مغزی کرد و بیمارستانه و نگرانی هاهی من چندین برابر شده چون خیلی وضعیت بدی داره و من باز همش نگران مادرم مم که باید حالا مراقب مادربزرگم باشه تنهایی