نوشته اصلی توسط
saloomeh
سلام . من 24 سالمه و متاهلم. از اسفند 93 با همسرم اومدیم تهران و از خانوادم جدا شدم. از مرداد 94 توی تهران مشغول به کار شدم، شرایط اینجایی که دارم توش کار میکنم خیلی بد نیست و برای خیلی ها میتونه یه کاراداری خوب محسوب بشه. ولی مشکل من از وقتی اومدم سر کار شروع شد. حس میکنم اینجا زندانی شدم و هر روزم برام عذاب شده. از صبح با اضطراب و تپش قلب از خواب بیدار میشم، به زور حاضر میشم و از خونه میزنم بیرون و تا وقتی از سر کارم نیومدم همش چشمم به ساعته تا ببینم کی امروز هم تموم میشه! وقتی هم که میام خونه دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم، این قضیه حتی روی روابطم با همسرم تاثیر منفی داشته، دیگه انگیزه ای برای انجام کارای شخصیم هم ندارم! نه میتونم خونه رو تمیز کنم، نه از همسرم توی کاراش حمایت کنم، و نه از ساعات های با هم بودنمون لذت ببرم! هر شب یا افسرده ام یا گریه میکنم یا از نا امیدی هام با شوهرم حرف میزنم! این اوضاع واقعا داره اذیتم میکنه، همش بغض دارم، دارم خفه میشم. حس میکنم روحم داره ذره ذره تجزیه میشه و از بین میره. ما از نظر مالی به این پول تا حدودی احتیاج داریم ولی همسرم اصلا اصراری نداره که من این کار رو ادامه بدم. حتی خودش ازم میخواد اگه دیگه نمیتونم تحمل کنم ادامه ندم. من حتی با این موسسه قرارداد امضا کردم و قطعا اتمام این قرارداد قبل از موعد از طرف من میتونه برام یه کم دردسرهای اداری به وجود بیاره، ولی با همه ی این تفاسیر دارم تصمیم خودم رو میگرم که دیگه به این روند ادامه ندم چون حس میکنم آرامش زندگیم رو از دست دادم. همین الان دارم با کلی بغض و استرس این پست رو ارسال میکنم. الان هم منتظر وقت مشاوره ی حضوری هستم ولی خب هنوز نوبتم نشده. نمیخوام قبل از رفتن به مشاوره تصمیمم رو به مسئولم اعلام کنم، قرار داد 6 ماهه من اسفند 94 تموم میشه. تو رو خدا راهنماییم کنید، به نظرتون توی این شرایط تصمیم درست برای من چیه؟ من باید با این شرایط عصف بار این کار رو ادامه بدم و همه ی لذت های زندگیم رو به خاطر 800 تومن پول بیشتر از دست بدم یا این دندون لق رو بکشم و بندازم دور و خودم رو راحت کنم و به چیزاهایی که دوست دارم مثل ادامه ی تحصیل و کارای پژوهشی برسم و آرامش داشته باشم؟؟خیلی به این راهنمایی نیاز دارم، لطفا کمکم کنید.ممنونم