سلام
من یه پسرخاله دارم 21 سالشه،دو تا بچه هستن
یه برادر داره که 25 سالشه
حدود 4 سال قبل با یه دختری از طریق دانشگاه دوست شده
هدفشون ازدواج بوده، تو این مدت ، پسرخاله ام رفتارهاش تغییر منفی پیدا کرده بود چه از نظر ظاهری چه رفتاری و حرف زدن
با اینکه مقطع کاردانی بود الان بعد از 4 سال هنوز دانشگاهش رو تموم نکرده!
این ها باعث شد خونواده اش ناراحت بشن و هر چی هم تذکر میدادن حالا چه با آرامش چه با تندی، ایشون گوش نمیکرد
گاهی هم تهدیدشون کرده بود که اگه زیادی بهش گیر بدن خودکشی میکنه!
چند وقت پیش که طبق خواسته اش خونواده اش رفته بودن که با خونواده ی این دختر حرف بزنن
میبینن سطح خونواده ها به هم نمیخوره و خب پسرشون هم آمادگی ازدواج نداره
بهشون همه رو توضیح داده بودن
به پسرخالم هم گفته بودن اگه میخوای باهاش ازدواج کنی ما هیچگونه حمایتی ازت نمیکنیم چون این دختر رو مناسب نمیدونیم و به درد هم نمیخورین
بعدش دختره ارتباط رو قطع کرده بود
این پسر هم تا یه مدت کلا بهم ریخته بود
بعد کم کم حالش بهتر شد، همه چیز داشت براش بهتر میشد، رفتار و برخوردش و موارد دیگه
تا اینکه چند روز پیش دوباره دختره برگشته و پسرخاله ام هم قبولش کرده
وقتی خاله ام ازش پرسیده که چرا دوباره ارتباط رو برقرار کرده ، یه بار گفته من برای زندگی میخوامش
یه بار هم گفته من فقط میخوام باهاش دوست باشم نه ازدواج کنم
ولی خاله ام این مدت خیلی اذیت میشد
با اینکه سابقه ی افسردگی داره، یه مدت بود که داروها رو قطع کرده بود و حالش خیلی خوب بود
ولی با ادامه ی این ارتباط و مشاهده ی وضعست پسرخاله ام حالش دوباره نامساعد شده
شب ها راحت نمیخوابه و همش ناراحته
میگه لابد من توی تربیتش چیزی کم گذاشتم که اینجوری شده
گاهی هم میگه اگه خیلی اذیتم کنه به سرم میزنه خودکشی کنم!
پسرش آدم منطقی ای نیست و خب این رابطه هم باعث شده تابع احساسش باشه
به حرف کسی هم گوش نمیده یا مثلا بخواد مشاوره بره
البته ناگفته نماند برادر بزرگترش هم چند سال پیش یه مدت به خاطر رفیق ناباب وضعیت مشابهی داشت ولی خب دیگه سر به راه شد
به نظرتون راهی برای این مسئله هست؟
مقصر واقعا تربیت اشتباه هست؟ یا محیط؟ یا خود فرد؟