نمایش نتایج: از 1 به 19 از 19

موضوع: آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

1547
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10754
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    46
    تشکر شده 21 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    میخوام بدونم آیا شما هم مثل من هستین ؟؟شما با این وضعیت چی کار میکنید؟اگه هم نیستید یه راه کاری به من بدید!در واقع خودم هم گیج شدم نمیدونم چمه!!من به توجه و پذیرش دیگران نیاز مندم!! مدتی با خودم فکر میکنم که آره این افکار منه، من این مدلی حرف میزنم، من این مدلی اظهار نظر میکنم، من این مدلی فکر میکنم ،من فلان طورم و....و به خودم امید میدم که باید به خودم اطمینان داشته باشم و خودم رو بپذیرم....آره من اینم که هستم....امااااااا اگه یکی رو ببینم که تو فلان چیز از من بهتره یا اون طوری جذاب تره به هم میریزم و خودمو سرزنش میکنم که هیچی نیستم و تهی ام از همه چیز هیچ چیزی ندارم برای افتخار کردن بهش من رو کسی قبول نمیکنه ،کسی دوست نداره با من باشه، کسی از من خوشش نمیاد، کسی حتی منو به عنوان یه دختر جذاب نمیبینه همه از من فقط ایراد میگیرن و........کلی چیزای منفی دیگه.همیشه از بچگی فکر میکردم یه مشکلی دارم فکر میکردم دچار یه بیماری فکری ام یه اختلال شخصیت یا چه میدونم هر چیز دیگه که قابل درمان باشه نه جسمی بلکه فقط روحی...تقریبا زیاد چیزای روانشناسی میخوندم تا مشکلمو پیدا کنم و رفعش کنم اما آخرش نفهمیدم!!!!کم صحبتم و به خاطر همین فکر میکنم کسی نمیخواد با من باشه از بودن با من کسی لذت نمیبره....دوست داشتم نقل مجلس باشم دوست داشتم همه ی صفات خوب اخلاقی رو یکی یکی در خودم پرورش بدم (فکر کنم یه جورایی وسواس هم گرفته بودم)اما کاری ازپیش نرفت همه ی اینا در ذهنم خوب پیش میرفت ولی عملا هیچ چیز پیش نمیرفت دوست داشتم همیشه بهترین باشم دوست داشتم با خونوادمون فرق داشته باشم دوست داشتم زندگی خوبی و شادی داشته باشم دوست داشتم یه یار خوب داشته باشم ولی با این اوضاع حتی فکر نکنم هیچ پسری از من خوشش بیاد تو صحبت کردنم دچار مشکل شدم در مورد حرف زدنم هی از خودم ایراد میگرفتم ولی برای پوشش این ضعفم همش به روی مردم لبخند میزدم که خودمو آدم خوش اخلاق و اجتماعی نشون بدم اون چیزی که خونوادم نداشتن رو بدست بیارم ولللییی تبدیل شدم به آدم بی اعتماد به نفسی که ادای آدمای با اعتماد به نفس رو در میاره....خسته ام از همه چیز از این کوله بار منفی رو دوشم از درس نخوندنا و نمره های افتضاحم از بیکاری خودم از عقربه هاکه تند تند میگذرند بدون اینکه من تغییری بکنم شاید ساعت ها تو خونه راه میرم و فکر میکنم ولی چه فکرایی فکرای بی هدف بی معنی بی نتیجه....فکر میکردم باید خودم باشم اما دیدم خود خودم چندان آدم دوست داشتنی نیست برای به دست اوردن آدم دوست داشتنی خودم تلاش کردم اما حاصلش شد گمراه شدن بیشتر خودمحس میکنم رو هوام و جریان باد هی منو به در و دیوار میکوبونه.الان داغونم افسرده بی اعتماد به نفس به احتمال زیاد قبول نشدن در دانشگاه و کم حرف و گوشهگیر و خجالتی و.....کلا داغون.به خاطر پذیرفته نشدن تو دنیای واقعی سعی کردم تو دنیای مجازی یه حس خوبی پیدا کنم اما وقتی میدیدم کسایی ازمن بهتر نظر میگذارند بازم بدتر شدم بودن یا نبودنم برا کسی فرق نداره غیر از پدر و مادرم.فکر میکنم پول بابام رو فقط دارم حروم میکنم.افکار و نظرات خودم رو قبول ندارم ینی کم پیش میاد که قبول کنم اگه نظری بگم فکر میکنم خیلی بد گفتم.من چمه ؟؟؟؟چیکار کنم؟؟؟

  2. 4 کاربران زیر از sahar aram بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    سلام.سال نو مبارک.
    خیلی جالبه من دقیقا برعکس شما هستم.خیلی اعتماد به نفس دارم و خودمو از همه بالاتر میدونم.طوری که بعضی وقتا واسه کنترل این توهماتم به خودم میگم "بشین سر جات بابا تو چیزی نیستی که..."هیچ وقت تو جمع خودمو پایین نمیبینم.همیشه تو بحثا شرکت میکنم.و به نظرم این رفتار منم ایراده...زیادی اعتماد ب نفس دارمو ی جورایی خودشیفته ام(به قول نغمه)
    میبینید که چیزی که تو ذهن شما هست و میخواین اون شخصیتو تو واقعیت داشته باشین تو رفتاره من هست و من دارم این شخصیت رو بازی میکنم. این خیلی بده و ایراد هست.
    به نظر من آدم باید اون چیزی باشه ک هست.
    من نمیدونم شما چند سالتونه.اما چند تا پیشنهاد دارم.
    اینکه اگر تصمیمی گرفتی فورا بهش,عمل کن.مثلا ی کلاسی رو که علاقه بهش دارید ثبت نام کنید یا ی ورزش رو شروع کنید این باعث میشه ب صورت اجباری با افراد در تماس باشید و کم کم تو اون فعالیت پیشرفت میکنید.و باعث میشه اعتماد به نفستون بیشتر بشه.
    همیشه ام خود شیرین بودن و تو جمع برجسته بودن خوب نیست چرا ک همیشه نمیتونید نظر همه رو جلب کنید و این باعث میشه دچار چند گانگی بشید.پس سعی کنید رفتارتون برایه جلب رضایت خودتون باشه نه دیگران.کاری رو انجام بدید که از نظر خودتون درست میاد.
    از ی نقطه شروع کنید.با ی دست نمیشه چند تا هندونه رو برداشت.شما یا میتونی تو درس موفق باشی یا تو ورزش یا تو کار...حتی به نظر من اگه میخواین بین مردم و اطرافیان هم تو چشم باشید باید فقط رو همین موضوع تمرکز کنید تا نتیجه بگیرید.مثلا هر چی پول دارید خرج تیپ و ظاهرو هیکلتون کنید همه اش با اطرافیانتون در تماس باشید میبینید که اینکار خیلی احمقانه است.همیشه نقاط مثبتتون رو برجسته کنید و نقاط منفی رو نادیده بگیرید تا بتونید اعتماد به نفستون رو تقویت کنید

  4. 4 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14115
    نوشته ها
    26
    تشکـر
    157
    تشکر شده 82 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    واقعا خودشیفته بود وزیادی اعتماد به نفس داشتن خیلی بده خوبه ادم کمی هم افتاده ترباشه درخت هرچه پربارترافتاده تر

  6. 5 کاربران زیر از زندگی شیرین. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    سلام دوست عزیز
    خوش اومدی
    تو نسبت به خودت یه جوری حس بی ارزشی داری.
    معمولا جوون ها چون در کودکی به هر طریقی از طرفین والدین تایید نمی شن دچار حس بی ارزشی می شوند طوری که برای پوشوندن این حس سعی می کنند با ظاهر سازی خودشون رو بهتر نشون بدن تا تایید دیگران رو بدست بیارن و اگه ببینن که جایی کسی تایید و توجه بیشتری رو جلب کرده شخص به هم می ریزه.
    باید این رو بدونی که تایید خودت برای خودت هم مهمه، اینکه همونطوری زندگی کنی که می خوای نه صرفا اونطوری که دیگران دوست دارند. بین این دو تعادل ایجاد کن.
    مشکلت کمبود عزت نفس هستش.
    گفته می شه مادر منشاء عزت نفس و پدر منشاء اعتماد بنفس است. آیا رابطه تون با پدر و مادرتون صمیمی و دوستانه است؟
    اعتراف می کنم که در برهه ای از زمان من هم چنین حسی به خودم داشتم ولی بعد از اینکه درک کردم هیچ انسانی کامل نیست و هر جور که زندگی کنم باز هم به مزاج خیلی ها سازگار نیست، خودم رو با تمام نقاط قوت و ضعفم اونطوری که هست قبول کردم و سعی کردن بهتر و بهتر بشم.

    پ.ن:
    هر وقت دچار قیاس خودت با دیگران شدی این جمله رو به یاد بیار، برای خودم بسیار مفید بوده:

    پروفسور جان مکسول؛
    تجربیات40 ساله خود با بیش از هزاران ساعت تدریس و سخنرانی برای میلیونها نفر در جهان را در یک جمله به همه مردم دنیا هدیه میکنم:
    "هرگز ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید"
    امضای ایشان


  8. 7 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    بزارید ی مثال براتون بزنم شاید کمکتون کنه.من ی دوستی دارم ۳۱سالشه.۳ ۴تا خونه داره.ماکسیما داره.تو بازار تهران مغازه داره.از ۱۵سالگی کار کرده.خلاصه کسی که از بیرون میبینتش بهش حسادت میکنه.من ی مدت براش کار کردم.حسی رو که شما میگید پیدا کردم.و من در مقابل اون هیچی نبودم.اما ی بار باهم حرف زدیم.بهم گفت بهت حسودیم میشه!!!
    گفتم به من؟من ناخن کوچیکتم نمیشم.!!
    بهم گفت تو ۳سال از من کوچیکتری.۲سال سربازی رفتی و من نرفتم هنوز.۴سال درس خوندی و من دیپلم هم ندارم.تو دغدغه بدهکاری و پاس کردن چک نداری من تو این سن مث ی مرد ۴۰سال ام .تو ورزشکاری و من سیگاری ام(روزی ۴۰نخ سیگار میکشه) ی بارم سکته کرده ...الان تو از من جلوتری...
    میبینید.؟این خودمونیم که میتونیم خودمون کوچیک ببینیم یا بزرگ.فقط باید زاویه دیدمونو عوض کنیم.

  10. 7 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط زندگی شیرین نمایش پست ها
    واقعا خودشیفته بودن وزیادی اعتماد به نفس داشتن خیلی بده خوبه ادم کمی هم افتاده ترباشه درخت هرچه پربارترافتاده تر
    بله، همینطوره
    اما یه مطلب رو دوست داشتم عنوان کنم درباره افتاده تر بودن:
    ببینید ما جوون ها در حال رشد هستیم، ما باید تو زمین ریشه کنیم و شاخه و برگ های جدید بزنیم تا بریم بالا، دنیای جوون ها دنیای ساخت و ساز و بدست آوردن، دنیای زمین خوردن و دوباره بلند شدنه! اینطوریه که جوون پختگی رو به دست میاره و پر بار میشه.
    امضای ایشان


  12. 7 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط sr1494 نمایش پست ها
    بزارید ی مثال براتون بزنم شاید کمکتون کنه.من ی دوستی دارم ۳۱سالشه.۳ ۴تا خونه داره.ماکسیما داره.تو بازار تهران مغازه داره.از ۱۵سالگی کار کرده.خلاصه کسی که از بیرون میبینتش بهش حسادت میکنه.من ی مدت براش کار کردم.حسی رو که شما میگید پیدا کردم.و من در مقابل اون هیچی نبودم.اما ی بار باهم حرف زدیم.بهم گفت بهت حسودیم میشه!!!
    گفتم به من؟من ناخن کوچیکتم نمیشم.!!
    بهم گفت تو ۳سال از من کوچیکتری.۲سال سربازی رفتی و من نرفتم هنوز.۴سال درس خوندی و من دیپلم هم ندارم.تو دغدغه بدهکاری و پاس کردن چک نداری من تو این سن مث ی مرد ۴۰سال ام .تو ورزشکاری و من سیگاری ام(روزی ۴۰نخ سیگار میکشه) ی بارم سکته کرده ...الان تو از من جلوتری...
    میبینید.؟این خودمونیم که میتونیم خودمون کوچیک ببینیم یا بزرگ.فقط باید زاویه دیدمونو عوض کنیم.
    سعید این خاطره رو که گفتی خیلی به جا و عالی بود.
    به قول جوزف کمبل: ما هر جور که زندگی کنیم باز همه زندگی ای زیست نشده ای داریم که به خاطرش به دیگران حسادت می کنیم.
    یا دبی فورد که میگه: حتی یه سنگ کوچک که با سرعت زیاد به سمت منبع نور در حرکته باز قسمتیش تو تاریکیه.
    زندگی کامل و بی نقص وجود نداره!
    امضای ایشان


  14. 8 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    در ادامه حرف دوستان که خیلی خوب موضوع را باز کردن...

    میخواستم کتابی معرفی کنم به نام :
    جوجه اردک زشت درون به قویی زیبا تبدیل خواهد شد نوشته همین خانوم دبی فورد که الان ذکر خیرشون بود

    به نظرم خوندن این کتاب میتونه کمکتون کنه



    امضای ایشان



  16. 7 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط sr1494 نمایش پست ها

    زیادی اعتماد ب نفس دارمو ی جورایی خودشیفته ام(به قول نغمه)
    کجا من گفتم شما خود شیفته ای؟؟؟ خودت به این نتیجه رسیدی، گردن من ننداز!
    امضای ایشان



  18. 2 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط e.v نمایش پست ها
    بله، همینطوره
    اما یه مطلب رو دوست داشتم عنوان کنم درباره افتاده تر بودن:
    ببینید ما جوون ها در حال رشد هستیم، ما باید تو زمین ریشه کنیم و شاخه و برگ های جدید بزنیم تا بریم بالا، دنیای جوون ها دنیای ساخت و ساز و بدست آوردن، دنیای زمین خوردن و دوباره بلند شدنه! اینطوریه که جوون پختگی رو به دست میاره و پر بار میشه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    کجا من گفتم شما خود شیفته ای؟؟؟ خودت به این نتیجه رسیدی، گردن من ننداز!
    ااااا دور برندار.من لفظ"خودشیفته"رو گفتم.نه اینکه خودشیفته باشم.

  20. 2 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6495
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    492
    تشکر شده 306 بار در 164 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    من هم قدیما از نظر پذیرفته نشدن مثل شما بودم.
    توی زندگیت باید اول تکلیفت رو با خودت روشن کنی. که واسه خودت می خوای زندگی کنی؟ یا واسه دیگران؟

  22. 3 کاربران زیر از arameshh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    این متن گزیده ای از مقدمه همون کتابیه که معرفی کردم:

    ... هنگامي كه بچه بودم احساس خوبي درباره ي خودم نداشتم، گاهي از خودم نفرت داشتم، احساس ميكردم تنها كسي در اين جهان هستم كه تا اين اندازه بي عرضه است و نميتواند حتي يك دوست داشته باشد و به هـمين دليـل همسن وسال هايم كه آرزو داشتم با آنها دوست باشم, مرا مسخره ميكردند،
    در نوجواني هم چيز زيادي تغيير نكرد، فكر ميكردم همه چـيز عـوض خواهد شد، حتي به شهري جـديد نـقل مكان كـردم كـه كسـي در آنـجا مـرا نــميشناخت، در ايــن شــهر هــيچكس چــيزي دربــاره كــودكيم نــيز نميدانست، اما در اين شهر هم بي عرضگيام در ايجاد روابـط اجـتماعي همانطور ادامه داشت...

    متوجه شدم كه سفر به شهري جديد و زندگي در آنجا راه حل مشكلي كه داشتم نبود، در هر حال من <خودم> را همراهم به اين شهر نيز برده بودم....

    سالهاي سال تلاش كرده بودم انسـان بـهتري باشم/ دوست داشتم با سربلندي زندگي كنم, به خودم بـاور داشـته بـاشم, شهامت خواستن به آنچه نياز داشتم را در خود پـرورش دهـم و زنـدگي اي باارزش براي خودم دست وپا كنم/ دوست داشتم هر روز صبح با لبخندي بر چهره ام بيدار شوم و بدانم كه ديگران دوستم دارند/ به شدت نياز داشتم كه احساس كنم باارزش هستم و تشنه ي اين بودم كه از تمام ظرفيت هايم براي زندگي استفاده كنم

    درد درونيام بيش از چيزي بود كه تحملش را داشته باشم تا اينكه بلاخره خود واقعيام را ملاقات كردم/ احساس ميكردم شوكه شده ام, چرا كه فكـر ميكردم خود واقعيام هر آنچه را كه نياز دارم تا كامل باشم به من ميدهد و هر مانعي كه در راه كامل بودنم وجود دارد از ميان برخواهد داشت...

    ... روزي كه شكوه واقـعيام را يـافتم احساس شگفتي و سردرگمي داشتم, چرا كه اين حالت با خلاص شـدن از خود واقعيام به دست نيامده بود/
    اين حالت با حذف بخشهايي از وجودم كه از آنها دوري ميكردم نيز به وجود نيامده بود/ اين حالت از جايي آمده بود كه اصلا فكرش را هم نميكردم/
    اين حالت را آن روزي تجربه كردم كه گنجي را در تاريكي وجودم يافتم/ متوجه شدم كه در تمام رفتارهاي اشـتباهم نـوري پنهان است و در رخدادهاي ناگوار گذشتهام نيرويي نهفته است

    آن روز مقدس بود و هرگز آن را از ياد نخواهم برد؟ روزي كه متوجه شدم لازم نيست از تمامي آنچه گمان ميكردم اشتباه و بد است بايد خلاص شوم/
    درك كردم كه در هر لحظه از زمانهاي شاد نبودم همواره چـيزي اشـتباه را جستوجو ميكردم/
    من بـه دنبال تـرسها و قـضاوتهايم بـودم تـا عشـق و مهرباني, و برنامهاي تنبيهي را دنبال ميكردم تا اينكه به دنبال قلب پر محبتم باشم


    همه به دنبال اين هستند كه دربارهي آنـچه هستند, احساس خوبي داشته باشند/ همه ميخواهند احساس باارزش بودن داشته باشند
    دوست داشـتن آنـچه از آن نـفرت داشـتيم, دوست داشـتن آنـچه از آن ميترسيم و دوست داشتن آنچه به ما آسيب ميرساند, كاري ساده نيست/ معموx چسبيدن به دردهاي گذشته ساده تر از بهبود اين لحظه است/ اما به شما قول ميدهم كه اين طرز فكر اشتباه است/ تنها راه رسيدن به آيندهاي كه آرزويش را داريم كامل كردن دردهاي گـذشته است/ پـذيرفتن و در آغـوش كشيدن گذشته است كه موجب ميشود آينده چيزي كامN متفاوت از گذشته باشد/ با پذيرفتن آنچه هستيم است كه ميتوانيم خود واقعيمان را به تكاملبرسانيم/ هنگامي كه درك ميكنيم تمامي اجزاي وجودمان به سوي كمال در حركت است, خودمان را دوست خـواهـيم داشت/ در ايـن زمـان خـواهـيم توانست طبيعي و واقعي باشيم/ در اين مسير است كه بدون هرگونه ترديدي به آنچه ميخواهيم ميرسيم و آنچه داريم را دوست ميداريم/ در اين جايگاه حقيقت است كه خود واقعيمان از تاريكي وجودمان متولد خواهد شد/

    ناگهان روزي خودم را در دوره رشد شخصيتي كه در محل كارم برگزار ميشد يافتم، استادمان در آن دوره چـيزي گـفت كـه هـرگز آن را فـرامـوش نخواهم كرد:
    <تمامي به اصطلاح مشكلات شما و تمامي مواردي كه در خودتان دوست نميداريد در حقيقت جزو امتيازات برجسته و ويژگيهاي مثبتتان هستند/>
    <خيلي ساده ميتوانم بگويم اين موارد در شما غلو شدهانـد و اندازه شان بيش از اندازه است، كافي است كـمي مـقدار آنـها را كـم كـنيد و به زودي متوجه خواهيد شد كه شما و تمامي اطرافيانتان اين به اصطلاح نقاط ضعف را جزو تواناييهايتان به حساب خواهيد آورد، به ايـن شكـل نـقاط ضعفتان به ابزارهايي شگفت انگيز تبديل خواهند شد كه به سودتان عمل ميكنند، تمام كاري كـه لازم است انـجام دهـيد ايـن است كـه انـدازه ايـن به اصطلاح مشكلات را براساس موقعيتي كـه در لحـظه در آن قـرار داريـد,تنظيم كنيد/>
    امضای ایشان



  24. 5 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13907
    نوشته ها
    73
    تشکـر
    149
    تشکر شده 49 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    من
    همینطوریم

  26. 2 کاربران زیر از smiley بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10754
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    46
    تشکر شده 21 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط e.v نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    خوش اومدی
    تو نسبت به خودت یه جوری حس بی ارزشی داری.
    معمولا جوون ها چون در کودکی به هر طریقی از طرفین والدین تایید نمی شن دچار حس بی ارزشی می شوند طوری که برای پوشوندن این حس سعی می کنند با ظاهر سازی خودشون رو بهتر نشون بدن تا تایید دیگران رو بدست بیارن و اگه ببینن که جایی کسی تایید و توجه بیشتری رو جلب کرده شخص به هم می ریزه.
    باید این رو بدونی که تایید خودت برای خودت هم مهمه، اینکه همونطوری زندگی کنی که می خوای نه صرفا اونطوری که دیگران دوست دارند. بین این دو تعادل ایجاد کن.
    مشکلت کمبود عزت نفس هستش.
    گفته می شه مادر منشاء عزت نفس و پدر منشاء اعتماد بنفس است. آیا رابطه تون با پدر و مادرتون صمیمی و دوستانه است؟
    اعتراف می کنم که در برهه ای از زمان من هم چنین حسی به خودم داشتم ولی بعد از اینکه درک کردم هیچ انسانی کامل نیست و هر جور که زندگی کنم باز هم به مزاج خیلی ها سازگار نیست، خودم رو با تمام نقاط قوت و ضعفم اونطوری که هست قبول کردم و سعی کردن بهتر و بهتر بشم.

    پ.ن:
    هر وقت دچار قیاس خودت با دیگران شدی این جمله رو به یاد بیار، برای خودم بسیار مفید بوده:

    پروفسور جان مکسول؛
    تجربیات40 ساله خود با بیش از هزاران ساعت تدریس و سخنرانی برای میلیونها نفر در جهان را در یک جمله به همه مردم دنیا هدیه میکنم:
    "هرگز ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید"
    درسته من با مادرم مشکل دارم ینی همه با اون مشکل دارند توی خونه همش تحقیر و سرزنش و اتحام هایی مثل اینکه تو شبیه باباتی و...میشنوم.
    نمیتونم بهش اعتماد کنم که آیا این صفاتی که به من نسبت میده رو دارا هستم یا نه؟!
    حتی اگه من اونطور که اون میگفت نبودم با تلقین شاید اون طوری شده باشم.
    مثلا فس فسو بودن یا خودخواه بودن(با این که همیشه به بقیه کمک میکنم و بهشون محبت میکنم و مهربونم منو خودخواه خطاب میکند)
    شاید این حساسیت من بیجا باشه شاید خیلی های دیگه موقع عصبانیت یا مواقع دیگه مادرشون هی سرکوفت بهشون بزنه واونا زیاد جدی نگیرند و به زندگیشون ادامه بدن ولی برا من سخته خودم هم نمیدونم چرا؟؟شاید به خاطر این که درونم غوغاست و مادرم با سرزنش هاش بیشتر به این غوغایی دامن میزنه و من خواهان رهایی هستم زیاد حساس شدم.

  28. کاربران زیر از sahar aram بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10754
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    46
    تشکر شده 21 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط smiley نمایش پست ها
    من
    همینطوریم
    خوشحالم یکی شبیه خودم هست و درکم میکنه.
    شما واسه رهایی از این مشکل چکار کردید؟؟که عملی باشه.اصلا کاری کردید؟؟

  30. 2 کاربران زیر از sahar aram بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10754
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    46
    تشکر شده 21 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    در ادامه حرف دوستان که خیلی خوب موضوع را باز کردن...

    میخواستم کتابی معرفی کنم به نام :
    جوجه اردک زشت درون به قویی زیبا تبدیل خواهد شد نوشته همین خانوم دبی فورد که الان ذکر خیرشون بود

    به نظرم خوندن این کتاب میتونه کمکتون کنه




    ممنون در اولین فرصت میخونمش کامل

  32. 2 کاربران زیر از sahar aram بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10754
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    46
    تشکر شده 21 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط sr1494 نمایش پست ها
    بزارید ی مثال براتون بزنم شاید کمکتون کنه.من ی دوستی دارم ۳۱سالشه.۳ ۴تا خونه داره.ماکسیما داره.تو بازار تهران مغازه داره.از ۱۵سالگی کار کرده.خلاصه کسی که از بیرون میبینتش بهش حسادت میکنه.من ی مدت براش کار کردم.حسی رو که شما میگید پیدا کردم.و من در مقابل اون هیچی نبودم.اما ی بار باهم حرف زدیم.بهم گفت بهت حسودیم میشه!!!
    گفتم به من؟من ناخن کوچیکتم نمیشم.!!
    بهم گفت تو ۳سال از من کوچیکتری.۲سال سربازی رفتی و من نرفتم هنوز.۴سال درس خوندی و من دیپلم هم ندارم.تو دغدغه بدهکاری و پاس کردن چک نداری من تو این سن مث ی مرد ۴۰سال ام .تو ورزشکاری و من سیگاری ام(روزی ۴۰نخ سیگار میکشه) ی بارم سکته کرده ...الان تو از من جلوتری...
    میبینید.؟این خودمونیم که میتونیم خودمون کوچیک ببینیم یا بزرگ.فقط باید زاویه دیدمونو عوض کنیم.
    این خاطره همیشه تو ذهنم میمونه....خییییلی ممنون

  34. 2 کاربران زیر از sahar aram بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10754
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    46
    تشکر شده 21 بار در 12 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    از همه ی کسایی که نظر گذاشتن سپاسگززززارم.
    فقط یه سوال داشتم از کسایی که گفتن مثل منن یا مثل من بودن و بقیه دوستان گرامی:
    موقعی که این افکار منفی میاد سراغتون چیکار میکنید تا از دستشون خلاص بشید؟؟

  36. کاربران زیر از sahar aram بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    e.v

  37. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13907
    نوشته ها
    73
    تشکـر
    149
    تشکر شده 49 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : آیا شما هم مثل من هستید؟؟؟

    نه من به راه حل خاصی نرسیدم
    سعی کردم و مشاوره هم رفتم ولی.......
    ویرایش توسط smiley : 03-31-2015 در ساعت 09:32 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا شما خوشبخت هستید؟
    توسط farimah در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 17
    آخرين نوشته: 03-02-2015, 10:55 AM
  2. بچه ی چندم هستید ؟
    توسط Star.Sz در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 24
    آخرين نوشته: 02-17-2015, 01:02 AM
  3. چقدر شنونده خوبی هستید؟
    توسط mahastey در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 11-18-2014, 05:34 PM
  4. اگر افسرده هستید بخوانید .......
    توسط ali.g در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-02-2014, 02:24 AM
  5. آیا شما همسرآزار هستید؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-04-2013, 11:24 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد