نوشته اصلی توسط
Fateme76
باسلام
من دختر 18 ساله هستم ، یه مشکلی دارم و خیلی کلنجار رفتم که خودم حلش کنم اما نتونستم و فکر به این موضوع دیگه بیش از حد درگیرم کرده!
از بچگی آدم باهوش و کنجکاوی بودم و یه جورایی خاص بودم یه پسرعمو هم دارم که شبیه خودم بود یعنی بهترین هم بازی بچگیام بود، تو همون دوران بچگی خیلی دوسش داشتم و این علاقه یک طرفه نبود و هر دوتامون در گیرش بودیم حتی هرازگاهی بهم میگفت دوست دارم ولی من اصلا جدی نمیگرفتم خب بچه بودم همیشه بفکرم بود و حتی خیلی از موفقیت هامو مدیون اونم،ارتباط ما در حدی قوی بود که همه میدونستن چند سال پیش به دلایلی خانواده ها از هم جدا شدن که بیشتر تقصیر مادر ایشون بود ،ولی کم کم روابط داره به حالت اول خودش برمیگرده ، تو این چند سال من زیاد فکرم درگیرش نبود حتی تو سال آخر با کسی هم به قصد ازدواج اشنا شدم که به دلیل جور نبودن از هم جدا شدیم ، تو این مدت آشنایی هم هر موقع پسر عمو م رو میدیدم بهش بی توجهی میکردم اصلا محلش نمیذاشتم! اونم زیاد بهم توجه میکرد، حالا چند وقته حس میکنم ازشون خوشم میاد ، اخلاق رفتار ، تحصیلاتشون که عالیه ، من کلا هر پسری رو میخوام بسنجم معیارم ایشونه حتی تازگیا متوجه شدم که از آدمایی خوشم میاد که شبیه ایشونه.نمیگم عاشقم اما بنظرم بهترین کسی هست که میتونم باهاش زندگی کنم و خوشبخت بشم ، اما نمیخوام به عنوان دختر ابراز علاقه کنم. ایشون هم تازگیا نسبت به من بی تفاوت شدن از طرفی هم میترسم با کسی دوست باشن ، نمیدونم چیکار کنم! انگار چاره ای جز صبر ندارم ، از طرفی هم میترسم بعدا بخاطر اینکه تلاشی هم نکردم پشیمون شم !