صفحه 1 از 3 123
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 129

موضوع: احساساتی بودن

71583
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    Post احساساتی بودن

    این مطلب در رابطه با احساسی بودن و راهکار برای احساساتی بودن می باشد
    سلام .
    .من از لحاظ روحی واقعا کم اوردم ام .ادمی هستم شدیدا احساساتی .توروخدا کسی هست بتونه باهام حرف بزنه کمکم کنه .از مشاورین محترم .اگر کسی هست خواهشا کمکم کنه .ای خدا بریدم.

  2. 3 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    سلام .
    .من از لحاظ روحی واقعا کم اوردم .ادمی هستم شدیدا احساساتی .توروخدا کسی هست بتونه باهام حرف بزنه کمکم کنه .از مشاورین محترم .اگر کسی هست خواهشا کمکم کنه .
    سلام
    مشکل خاصی پیش اومده که حس می کنین کم آوردین ؟ لطفا بیشتر توضیح بدین تا دوستان بتونن بهتر کمک کنن.


    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  4. کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1342
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    منم زیاد احساسی هستم بعضی وفتا کم میارم ولی سعی میکنم خودمو سرگرم کنم

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .نگا مثلا من یه مورده همیشگی رو مثال میزنم. من در حق مثلا یه نفر میخوام محبتی کنم .ولی میدونم ممکنه جوابه محبتمو با محبت نده و... .تصمیم میگیرم انجام ندم .ولی وقتی دارم سراغش میرم .احساساتم نمیذارنم .قشنگ میرم کارشو انجام میدم .به خودم میگم هرچی خواست بشه .همیشه هم شکست خوردم .احساساتم رو عقلمو تصمیماتم تاثیر میذارن شدید .دلم میشکنه .انتظار جواب محبتمو ندارم .ولی جوری دیگه هم جوابمو ندن .همیشه مشکلم اینه که احساسی برخورد میکنم .به دردودل همه گوش میدم .ادمارو سریع درک میکنم .محبتشون میکنم .قربون صدقه شون میرم که زود غمشونو فراموش کنن .خیلی واسه همه دل میسوزونم .ولی همیشه یه جوری دیگه جواب گرفتم . تا حالا اشک ریختنه بی صدا رو کی تجربه کرده .تو دلت غصه بخوری که تو میدونسیتی همچین جوابی بهت میده .چرا اون کارو درحقش کردی .هی احساساتم باعث شکستن دلم میشه.به خدا بریدم دیگه .من خیلی بامحبتم .عاشق قشنگ حرف زدنم هستم .همیشه همه رو با گلم و جانم صدا میکنم و.. ولی نمیدونم چطور دلشون میاد جواب محبتو با بدی بدن

  7. 4 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    به نظر من این روحیه شما بسیار عالیست اما نکته اینست که شما باید با کسانی همدردی کنید و به کسانی کمک کنید که خودشون این کمک و همدردی رو بخوان و بهش نیاز داشته باشن مثلا شما با این حس می تونید یک مددکار عالی شوید چون هم احساساتتون رو حروم نکردین و هم آن دیگران قطعا ممنون شما خواهند بود وگرنه کمک به سایر افراد منجر به سوءاستفاده از این رفتار شما میشه...

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  9. کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام.
    نگا منم مشکلم همینه که نمیتونم جلو احساساتمو بگیرم .هرجا که باشم .حتی تو همین برنامه های مجازی مثل وی چت و نیمباز .به دردودل همه گوش میدم .باهاشون صحبت میکنم .ارومشون میکنم .به خیلی ها کمک کردم پای دردودل خیلی ها نشستم .خیلی هم حتی باهاشون گریه کردم دراین حد.شاید باورتون نشه .خیلی دله خودم اذیت شده .طاقتم کم شده . زود دلم میگیره .عاشق اهنگای احساسی و غمگین شدم .خیلی تو خودمم .همین احساساتم باعث شده وابستگیم به خیلیا زیاد بشه .از این احساساتم دارم لطمه میخورم .شدیدا وابسته میشم .نمیشه بعضی مسایلو بگم .توروخدا کسی هست بتونه با من حرف بزنه و راهکار بزاره جلوم .از زندگی احساسی خسته شدم .ارزو میکنم ای کاش سنگدل بودم .من دانشجوی دولتی هستم و 20 سالمه .اینجوری پیش برم .هیچی واسم نمیمونه .داره به درس خوندنم و زندگیم لطمه جدی وارد میشه .بعضی اوقات دچار تزلزل شخصیتی میشم .

  11. 3 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    ممکنه چون شما خودتون رو ضعیف می بینید بدنبال نشانه های ضعف در آدمها هستین تا نقش ناجی رو براشون بازی کنید که من بهتون پیشنهاد کردم از این روحیه می شه به شکل مثبت استفاده کرد . شما باید بیاد داشته باشید برای اینکه بتونید به کسانیکه نیاز دارن کمک کنین و از حسهاتون بهره مثبت ببرین باید حال خودتون رو خوب نگهدارین و اول به داد خودتون برسین ! شما قبل از دیگران در قبال خودتون مسئول هستین.


    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  13. کاربران زیر از باران باران بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    اره قبول دارم از لحاظ روحی کم اوردم .گفتم که احساسی بودنم باعث گرفتن تصمیماتی و کارایی احساسی هست نه از روی عقل و فکر .مشکل منم همینه که نمیتونم از احساسی بودنم کم کنم . دارم دیونه میشم .مدراین حد احساسی هستم که مادر رفیقم طلاق گرفته .من از شب تا صبح گریه کردم .که اقا .این از فردا چطور زندگی کنه .و هزارتا فکر دیگه و اصلا نخوابیدم .باورتون نمیشه .احساساتی بودنم داره داغونم میکنه .هی به خودم میگفتم این موضوع به من چه .ولی دلم قبول نمیکرد .احاساتم نمیذارن تصمیمات عقلانی بگیرم

  15. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1364
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    منم دقیقا" یه همچین آدمی هستم... به همه محبت میکنم ولی نمیتونم انتظار محبت نداشته باشم! دلم میخواد دیگران هم به من محبت کنن... پدر و مادرم خیلی خوبن و خیلی به من توجه میکنن ولی توی مدرسه دچار فشار های شدید روحی میشم چون احساس میکنم هیچ محبت و عاطفا ای بین من و دوستام وجود نداره و همه یکشره زیراب همدیگرو میزنن و میخوان همدیگرو ضایع کنن...واقعا" دارم اذیت میشم و نمیدونم باید چه کنم؟

  17. 2 کاربران زیر از miss.lemon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام
    کسی میتونه به من کمک کنه تا ازاین حد احساسی بودنم دربیام . تنها این نیس .احساسی بودن باعث شده به کسایی وابستگی شدید پیدا کنم .که حتی اگه به هردلیلی نباشن .حس افسردگی بهم دست میده .درصورتی که حس اونا راجب من اصلا اینجور نیس .
    من از خدافظی کردن متنفرم .نمیتونم تحمل کنم .کسی هست به من راهکاری بده یا چیزی بگه که به تونم قانع بشم و ازاین حد احساسی بودن کم کنم .درک و فهمم خیلی بالاس .فقط احساساتم رو نمیتونم کنترل کنم .رو تفکرمو تصمیماتم خیلی تاثیر میذارن .
    درحق خیلی ها کارای خوبی انجام دادم .باورتون میشه من یه روز به یه غریبه اینقد محبت کردم و دلداریش دادم و .. شده بود همه کسم .منو به خودش وابسته کردو رفت . افسرده شدم .یه نفر پیدا میشه راهکاری چیزی به من نشون بده .بخدا اینقد در حق خیلی ها دل سوزوندم که آرزو میکنم ای کاش سنگدل بودم.

    خدایا...
    خیلی ها دلموشکستن;دیگه تحمل ندارم!
    شب بیاباهم بریم سراغشون.......
    من نشونت میدم;تو ببخششون

  19. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1364
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    بله من هم دقیقا" مثل شما هستم کاملا"!!!! اگه کسی راه حلی داره بگه لطفا"!!

  21. کاربران زیر از miss.lemon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .
    یه سوال از مدیریت سایت دارم و مشاوران محترم
    میخواستم بدونم این سایت به چه منظوری زده شده ؟

  23. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    بازم سلام
    بازم مطرح مشکلات
    بازم نگاه کردن مشاوران و مدیران .و رد شدن از کنارشون

    کسی میتونه بهم بگه چرا من همیشه در حق کسی محبت میکنم و اون همیشه دلمو میش************ه .و من بازم میگم عیبی نداره .چرا اینقدر دل میسوزونم .چرا اینقد احساساتم تو انجام کارام باعث میشن احاسای و بامحبت رفتار کنم نه از روی فکر وعقل .
    آیا بخاطر ضعیف بودنمه ؟
    بخاطر چیه که من اینقدر احساساتی هستم و هرکاری میکنم نمیتونم کمش کنم ؟
    چرا کسی راهکار نمیده ؟ کسی نیس بیاد مشکل منو حل کنه ؟ بخدا جای دوری نمیره .ثواب داره ؟یه انسان با یه خورده درک پیدا میشه .به من کمک کنه ؟
    والا نمیدونم چه طور دیگه بگم مشکلمو ؟
    دلیل اینکه نمیرم مشاوره حضوری اینه که وقتی دارم مشکلاتمو میگم .خود به خود گریه ام میگیره ؟ چون دلم پره

  24. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    به نظرم روحیه شما ضعیف شده شاید لازمه مدتی از مسائل غمگین یا جدی دوری کنین . چیزایی که به دیگران میگین راهنماییهایی که به دیگران همینجا کردید رو برای خودتون هم بکار ببرید . اونچه که مسلمه شما احساس رضایت ندارین از خودتون باید ریشه این عدم رضایت رو پیدا کنید و در موردش چاره جویی کنید.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط باران باران نمایش پست ها
    به نظرم روحیه شما ضعیف شده شاید لازمه مدتی از مسائل غمگین یا جدی دوری کنین . چیزایی که به دیگران میگین راهنماییهایی که به دیگران همینجا کردید رو برای خودتون هم بکار ببرید . اونچه که مسلمه شما احساس رضایت ندارین از خودتون باید ریشه این عدم رضایت رو پیدا کنید و در موردش چاره جویی کنید.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    و البته باحتمال زیاد این ضعف روحیه بعلت ضعف مهارتهای ارتباطی شما باشه. باید تا دیرتر نشده به فکر فراگیری مهارتهای ارتباطی باشین . پیشنهاد میکنم کتابهایی در این زمینه مطالعه کنید یا از مشاوره حضوری کمک بگیرین. من دو راهکار دیگه هم که تجربه شخصی خودم بوده به شما در پاسخ اول گفتم من از اونها نتیجه گرفتم . در مورد اونها هم فکر کنید.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .
    من نمیتونم یه دفعه خودمو تغییر بدم .هزاربار امتحان کردم .کلا ادمی هستم خنده رو .من یه دفعه میتونم حسابی تو غم فرو برم و احساس همدردی کنم با هرکسی .هم میتونم در اوج ناراحتی بخندم و سربه سر بقیه بزارم .
    ولی احساسی بودنم داره از چند نظر روحیه مو دلمو داغون میکنه .به همه کسی اهمیت میدم .باهرکسی احساس همدردی و همزبونی میکنم .هرکاری میکنم زودتر از غم دربیاد حتی باهاش اشک هم میریزم .حتی شده خندیدم و اروم اشک ریختم .بیش از حد احساسی هستم .خیلی زود طرف مقابلمو درک میکنم .میفهممش. .و نشناخته بدجور وابسته ش میشم .توری که حاضرم همه چیزمو بدم تا پیشم بمونه .حتی تو برنامه هایی مثل نیمباز و ویچت . شدیدا احساسی هستم .حالا منو درک میکنید .
    نمیدونید داره چی سرم میاد از لحاظ روحی .
    همه دلمو ش************دن با رفتارهایی که در مقابل محبت هام دادن .کلا ادم خوش خنده وبامحبتی هستم .ولی تو این دوماهه خیلی دارم عذاب میکشم.
    والا خسته شدم از زندگی کردن .اسم خودکشی نمیارم و ازاین حرفا .ولی واقعا ازته دل دیگه دوس ندارم تو این زندگی و روزگاری که به هرکس محبت میکنم به پای احتیاج من به اون شخص میزارن .مشکل من فراتر ازاین هاس .ماشالا خو هیچ مشاور و .... درک نمیکنن حداقل بیان نیم ساعت حرف بزنیم ومشکل یه شخصو حل کنن .

  27. 3 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .
    مرسی بابت همدردی و هم صحبتیتون ..!!!!

  29. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام.
    امروز هم دوباره دلمو ش************دن. حالا بیا کارخوب کن .

    رفیقم دیدم ناراحته .رفتم پیشش حسابی باهاش گرم گرفتم .تافهمیدم باباش سکته کرده .مادری هم نداره .خلاصه باهاش صحبت کردم باورتون نمیشه حتی بغلشم کردم ودلداریش دادم و خندوندمش . بردمش از محیط دانشگاه بیرون .یه سر به باباش زد .بعد دوباره دلداریش دادمش .بردمش دوری دادمش غذا خریدم خوردیم .تنهاش نذاشتم .مثل یه داداش کنارش بودم . آخرش گفت منو ببر خونه از کارو زندگیم انداختیم. دیگه حرفی واسه گفتن نداشتم . توروخدا دیدید جواب محبتو .
    من همیشه اینجورم هرچی سرم میاد هی میگم عیبی نداره .بخدا دارم کم کم از زندگی زده میشم.آخرش یه بلایی سرخودم میارم .

  31. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    یکی بیاد منو راهنمایی کنه .داره طاقتم کم کم تموم میشه.

    یعنی یه آدم به یه خورده درک پیدا میشه بیاد کمکم کنه ؟ واقعا پیدا میشه ؟

  33. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .
    من نمیتونم یه دفعه خودمو تغییر بدم .هزاربار امتحان کردم .کلا ادمی هستم خنده رو .من یه دفعه میتونم حسابی تو غم فرو برم و احساس همدردی کنم با هرکسی .هم میتونم در اوج ناراحتی بخندم و سربه سر بقیه بزارم .
    ولی احساسی بودنم داره از چند نظر روحیه مو دلمو داغون میکنه .به همه کسی اهمیت میدم .باهرکسی احساس همدردی و همزبونی میکنم .هرکاری میکنم زودتر از غم دربیاد حتی باهاش اشک هم میریزم .حتی شده خندیدم و اروم اشک ریختم .بیش از حد احساسی هستم .خیلی زود طرف مقابلمو درک میکنم .میفهممش. .و نشناخته بدجور وابسته ش میشم .توری که حاضرم همه چیزمو بدم تا پیشم بمونه .حتی تو برنامه هایی مثل نیمباز و ویچت . شدیدا احساسی هستم .حالا منو درک میکنید .
    نمیدونید داره چی سرم میاد از لحاظ روحی .
    همه دلمو ش************دن با رفتارهایی که در مقابل محبت هام دادن .کلا ادم خوش خنده وبامحبتی هستم .ولی تو این دوماهه خیلی دارم عذاب میکشم.
    والا خسته شدم از زندگی کردن .اسم خودکشی نمیارم و ازاین حرفا .ولی واقعا ازته دل دیگه دوس ندارم تو این زندگی و روزگاری که به هرکس محبت میکنم به پای احتیاج من به اون شخص میزارن .مشکل من فراتر ازاین هاس .ماشالا خو هیچ مشاور و .... درک نمیکنن حداقل بیان نیم ساعت حرف بزنیم ومشکل یه شخصو حل کنن .



    امروز هم دوباره دلمو ش************دن. حالا بیا کارخوب کن .

    رفیقم دیدم ناراحته .رفتم پیشش حسابی باهاش گرم گرفتم .تافهمیدم باباش سکته کرده .مادری هم نداره .خلاصه باهاش صحبت کردم باورتون نمیشه حتی بغلشم کردم ودلداریش دادم و خندوندمش . بردمش از محیط دانشگاه بیرون .یه سر به باباش زد .بعد دوباره دلداریش دادمش .بردمش دوری دادمش غذا خریدم خوردیم .تنهاش نذاشتم .مثل یه داداش کنارش بودم . آخرش گفت منو ببر خونه از کارو زندگیم انداختیم. دیگه حرفی واسه گفتن نداشتم . توروخدا دیدید جواب محبتو .
    من همیشه اینجورم هرچی سرم میاد هی میگم عیبی نداره .بخدا دارم کم کم از زندگی زده میشم.آخرش یه بلایی سرخودم میارم .

    یکی به فریاد مشکلات من برسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  34. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    835
    نوشته ها
    54
    تشکـر
    148
    تشکر شده 58 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام دوست عزیز
    احساسی بودن هم موهبتی هست که شامل حال هر کسی نمیشه خیلی از آقایون آرزو دارن بتونن مثل شما با احساساتشون ارتباط برقرار کنن اما سختشونه
    شما از احساسی بودنتون به عنوان یه مشکل یاد میکنید اما این طور به نظر نمیرسه
    چند تا از کامنتهایی که برای دوستان کاربر گذاشته بودید روخوندم خیلی خوب ومنطقی بود و مشاوره هایی که میدادید حاکی از اینه که خیلی خوب میتونید به احساساتتون غلبه کنید و در موقع لزوم درست و بجا صحبت کنید و یا تصمیم درست بگیرید به هر حال فکر میکنم بتونیم با کمک هم مشکل شمارو حل کنیم

    باز هم منتظر حضور گرمتون هستیم
    بدرود

  36. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .

    ماندانا خانم .اطفا از صفحه اول .مشکلات منو بخونید . و کمکم کنید من واقعیت پذیریه خوبی دارم .اگه کسی باهام حرف بزنه و البته منطقی .راحت قبول میکنم .ولی خو کسی نمیاد حرف بزنه و راهکارو دلیل بده . چطور باید بگم .تو همه پست هام گذاشتم و خواهش کردم یکی بیاد کمکم کنه.

  37. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام امین جان
    من کاملا شرایطت رو می فهمم چون این اتفاق همیشه تو زندگیه منم بوده و همیشه این من بودم که صدمه دیدم.هنوزم همین کارارو واسه بقیه انجام میدم اما مدتی هست که دارم به خودم نگاه میکنم، پای درد دلای خودم می شینم، واسه خودم اشک میریزم
    فکر می کنم مدتی از دوستان و دیگران فاصله گرفتن بد نباشه. می دونم که سخته چون منم دقیقا همینجوری بودم و هستم. اما باید از 1 جایی به فکر خودمون باشیم
    پس سعی کن از دوستانی که صرفا بخاطر منفعت خودشون در پیشبرد کارهاشون باهات ابراز دوستی می کنن کمی فاصله بگیری و به این موضوع فکر کنی که چه چیزی میتونه تورو خوشخال کنه با توجه به این امر که هیچ یک از دوستانت در اون فعالیت دخیل نباشن. کمی تک روی کن شاید این موضوع به اهمیت دادن به خودت در درجه اول کمک کنه
    امیدوارم هرچه سریع تر بر این موضوع غلبه کنی.

  39. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام امین جان
    ببین پسر!
    این شرایط همیشه تو زندگی همه ی ما بوده و هست. منم تو شرایط تو بودم دقیقا به همین غلیظی وضعیت تو. آره تو این رابطه ها و احساسات همیشه ما بودیم که ضربه خوردیم
    ببین منم به دوستام شدیدا وابسته هستم به حدی که مثلا اگر دارم نون و پنیر می خورم پیش خودم میگم فلانی هم نون و پنیر دوست داره و همون موقع زنگ می زنم بهش و دعوتش می کنم ب خونمون یا روزی که میبینمش واسش نون و پنیر می برم...
    این اتفاق ها همیشه به خودم صدمه زده.
    نمیخوام ادای مشاوره ها رو در بیارم و پند و اندرز بدم. ببین گل پسر! من مدتی هست 1 راهکار واسه خودم دارم انجام میدم و اونم اینه که دارم تک تک دوستام رو کنار میذارم. خیلی سخته اما شدنی هست. دوستای من اندازه ی 1 دانشگاه آدم هست، مثله خودت اما در حال حاضر با 3-4 نفر در ارتباط هستم اونم خیلی کم
    ببین 1 مدت با خودت قرار بذار که از دوستات دست می کشی. باید چنین کاری رو انجام بدی
    1 مدت به خودت فکر کن. به ضعف هایی که تو این مدت بر تو پیروز شدن.
    اول از همه چیز سعی کن خودتو دوست داشته باشی و پای درد دل خودت بشین و واسه خودت گریه کن اونوقت هست که به فکر چاره واسه خودت می گردی.
    1چیز دیگه هم هست. ببین چه چیزی مایه ی خوشحالیت میشه. اما نه خودت و نه منو گول نزن مبادا که دوستاتو بازم قاتی این افکار کنی
    چه چیزی وقتی خودت هستی و خودت بهت احساس خوبی میده ؟ پسر خوب یکم تک روی کن، بعد می بینی این تک روی چه کارها که نمی کنه.
    1چیز دیگه هم بگم... داشتن این همه خوبی خیلی عالیه.واقعن خوش بحال دوستات اما تو این شرایط یکم، فقط یکم هم سعی کن بدجنس باشی... بخدا تعادل این 2 احساس بهت کمک میکنه...
    (اِاِاِاِاِ ببخشید. من فکر کردم پی ام قبلیم ذخیره نشده دوباره نوشتم....) اشتباه لُپی شده...
    ویرایش توسط دنیا : 12-18-2013 در ساعت 01:18 AM

  40. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .

    دنیا جان .من هزار بار تصمیم گرفتم .ولی تا بهشون رسیدم دوباره محبت کردم و رفاقت . تا حلا ده ها بار گوشه اتاق نشستم و بدون صدا اشک ریختم که چرا اینکارو کردم وچرا احساسی هستم.ای کاش بیخیال و سنگدل بودم. حتی به خودمم فوش دادم . تصمیم گرفتم که اینجور نباشم .ولی بعدش که تو دانشگاه یا غیره .دوستامو که دیدم بازم با خنده و سربه سر گذاشتن رفتم طرفشون .

    بخدا من داشتم که چندین بار یکی از دوستام که برام مهم بوده حسابی دلمو ش************ده (بدجور) ولی بازم طرفش رفتم و محبتش کردم .
    که تی بخدا برادرش هم درحقش اینکارارو نمیکنه اینقد مطمن میگم چون تو زندگیشون هستم . اینقد تو کاراش کنارشم و هرجا کم اورد نمیزارمش ناراحت بشه و دلداریش میدم ودوباره باهم ادامه میدیدم .بزار یه دونه براتون مثال بزنم :

    همین رفیقم .یه روز از خونه میزنه بیرون (با پدرش دعواش میشه ) زنگ زد به من .رفتم پیشش باهاش حرف زدم .حتی بردمش غذا خوردیم (منت نمیذارم) .بارون گرفت .ساعت 1 شب بود .گفت برو . به قران گفتمش تا ندونم کجا میخوابی از کنارت ت************ نمیخورم. تا بردمش خونه مادربزرگش.
    بخدا اون شب زیر بارون ساعت 2 رسیدم خونه . .دراین حد کنارش بودم . حالا ببین چه جور محبتمو پاسخ داده:

    همین تابستون من رفتم سربازی 2ماه تنها داشتم که تموم شد وکارت پایان خدمتم رو گرفتم . طی این دوما زنگی هم به من نزد که بگه این رفیقم که همه جا کنارم بوده تا ساعت 2 شب زیر بارون بخاطر من بوده و...خیلی کارهای دیگه . ایشالا مرده .قبرش کجاس . فهمیدید در چه حدی شرایطم بده . وهزارتا ازاینها رو میتونم براتون بگم

    بخدا دیگه کم اوردم .از این زندگی واحساساتی بودن بخدا خسته م .
    ویرایش توسط a : 12-18-2013 در ساعت 11:28 AM

  41. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    پسر!
    گفتم دقیقا میدونم چی میگی... منم مثله توام، یعنی بودم، اما دیگه نمیذارم اینجوری بمونه...
    ببین ! تو که 24 ساعت تو دانشگاه نیستی که... بین کلاسهات مسلما رست داری
    سعی کن از این رست ها جور دیگه ای استفاده کنی، مثلا می خوای مداد بخری( مثلا) تو 1 رست 15 دقیقه ای سعی نکن تو دانشگاه بمونی تا با دوستات بیشتر وقت بگذرونی. آنالیز کن ببین نزدیک ترین لوازم تحریری به موقعیتی که هستی کجاست؟ برو و اونجا وقت بگذرون این 15 مین واسه تو خیلی با ارزشه. تو محکم شدن تصمیمت بهت کمک میکنه
    منم اصلا دوست ندارم تنهایی جایی برم اما آخرش که چی؟ بیخیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــال پسر
    تو دانشگاه با دوستات بگو و بخند، کی گفته مثله ابن ملجم مرادی باش؟ اما مدام به خودت یادآوری کن که کاری واسه کسی انجام ندی...
    1سوال بپرسم ازت؟؟؟ تو مگه خواهر و برادر نداری؟؟؟ پسر عمه ای،پسر خاله ای، پسر عمویی؟؟؟ سعی کن یک مقدار با خانواده رفاقت کنی
    شاید پیش بیاد که اونا هم دلتو بشکنن اما زورت نمیگیره چون خانوادت هستن و بالاخره می رسه روزی که متوجه می شن...
    برای پسرها پدر میتونه بهترین رفیق باشه و مادر بهترین سنگ صبور، یکم خودتو به خانوادت نزدیک تر کن. خانواده بهترین دوست آدم هست.
    امین! یکم بدجنس باش پسر...
    1 چیز دیگه ، البته در حد پیشنهاد هست... اگر علاقه به مطالعه داری وقت هایی که بیکار هستی برو کتابخونه و اونجا سعی کن قاتی کتابها دنبال چیزی بگردی که جواب سوالات رو میده یا اصلا کتابهایی رو بخون که بهشون علاقه داری. من خودم این کار رو نمیکنم چون وقتی کتابی رو باز میکنم که بخونم، هنوز نخونده خوابم می بره... نمیدونم چجوری لیسانس گرفتم
    تو پسری، خیلی چیزا هست که واسه تو میتونه جالب باشه... من که دخترم یه عالمه مورد جالب تو ذهنم دارم که واسه خودم جالبه اما یکم تنبلی میکنم
    پسر برو اسب سواری، تو کارگاه های تکنولوژی مختلف شرکت کن، دوچرخه ســـــــــــــــــــواری، استخر، کارتینگ و خیلی چیزای دیگه امـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــا...
    تک روی کن

  42. کاربران زیر از دنیا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    امین! من تو این سایت دیدم که خیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــلی عالی بقیه رو راهنمایی میکنی و نظرهای بسیار بسیار عالی میدی...
    حیفِ یکم واسه خودت وقت بذار... جواب تمام اون چیزایی که میای و اینجا از بقیه همفکری میخوای رو خودت میدونی...
    خودت هم میدونی که میدونی...
    پس! دست به کار شو...
    اراده کن و در پی اون عمل کن.
    موفق باشی پسر!

  44. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .

    واقعا از ته دل سپاس گذارم که منو راهنمايي ميکنيد .

    من پسر بزرگ خانواده ام . و بعد من يه خواهر برادر دوقلوي کوچولو دارم . .خودمم تنها و خودتون ميدونيد هر پسري بعداز گذشتن از يه سني ديگه نميتونه با خانواده ش دردودل کنه .من که اينجورم .

    همزبون ندارم .احساساتي هم هستم همه رو هم محبت ميکنم .هميشه هم خنده رو هستم ولي کسي از دلم خبر نداره .تاحالا مشاوره و روانشناس نرفتم .چون ميدونم موقه صحبت کردن از مشکلاتم گريه ام ميگيره و روم نميشه برم .صادقانه ميگم .

    همه رو درک ميکنم ولي خودمو نه . اگه شده رفيقم يا هرکس ديگه ميذارم غذا مو بخوره سير باشه ولي خودم گرسنگي رو بخاطر اون تحمل ميکنم و صدام درنمياد

    .هرکاری کردم که خوب بشم و احساساتی بودنم کم بشه .بدتر دلتگ تر شدم .

    بلکی تقدیر من اینه که اینجور عذاب بکشم

    .

  45. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام . چرا کسی دیگه راهنمایی نمیکنه .

  46. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    امیــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــن!!!! !!!!!!!!!!!
    من خودمو خفه کردم ، بازم تو راهنمایی میخوای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بخدا داری سخت میگیری...
    امیدوارم اینجا به جواب مورد نظرت برسی...

  47. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .

    دنیا جان . بخدا نمیدونم چم شده . انگار غیرقابل تغییر شدم . حرفاتونو کامل خوندم . خیلی قشنگ راهنمایی کردید .ولی هرچی میخوام خودمو تغییر بدم .با ور کنید دلم قبول نمیکنه . دیدید کسی میخواد کاری کنه ولی دلش نیس .


    بخدا خسته شدم .

  48. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1435
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    8
    تشکر شده 17 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام داداش
    منم یه حالتی شبیه تو داشتم اما نه به این خفنی تو!
    راه کار من شاید از نظر بعضیا بد باشه اما رو من جواب داد.
    من با دیدن فیلمای خشن وصحنه های وحشتناک این مهربونی بیش از حدمو از بین بردم!!!!

  50. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .
    مرسی که راهنماییم میکنید . دارم سعی میکنم بهتر از قبل باشم از لحاظ همه چی .

    دعا کنید بتونم واسه خودم شاد باشم . همش تو غم و غصه دیگران نباشم

  51. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  52. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام .

    امروز هم دوباره دلم شکست . واقعا چه بدبختم من .

    نمیخوام آدم احساسی باشم .چه گناهی کردم که باید به فکر همه باشم و تا مشکلشون حل نشه ولشون نکنم . چرا اینقد که من دوستامو دوست دارم و بهشون اهمیت میدم . یکی نمیاد بگه تو مشکلی نداری . هیچکس تو فکر من نیس .همه به فکر خودشونن .

  53. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  54. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    835
    نوشته ها
    54
    تشکـر
    148
    تشکر شده 58 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام دوست عزیز
    شما قبل از هر چیزی نسبت به زندگی و آرامش خودتون مسوول هستید
    برای کمک به دیگران ابتدا باید خودتون به تکامل روحی رسیده باشید تا بتونید برای اطرافیانتون مفید باشید می باست ابتدا بتونید احساسات خودتونو مدیریت کنید که به یک تعادل نرمال برسید بعد راجب مشکلات اطرافیانتون اظهار نظر کنید و یا اقدامی انجام بدید

  55. 2 کاربران زیر از mandana بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  56. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    مرسی مانداناجان

    ولی من خیلی خوب .هم نه . بیش از حد مردم رو درک میکنم و میفهممشون . مشکلم اینه که نمیتونم خودمو درک کنم .با خودم نمیتونم کناربیام . بخاطرهمین باتوجه به احساساتی بودنم .هردفعه دلم میشکنه . متوجه مشکل من هستید . نمیتونم خودمو درک کنم وخودمو نمیفهمم. سعی نمیکنم مشکلمو حل کنم .

    بخدا دیگه خسته شدم

  57. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  58. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    835
    نوشته ها
    54
    تشکـر
    148
    تشکر شده 58 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساساتی بودن

    شما میتونید برای تغییر خودتون از همین الان شروع کنید
    هر چیزی که به شما موج منفی القا میکنه از خودتون دور کنید در قدم اول اون آی************ حالت خسته رو از مشخصاتتون حذف کنید و آی************ بهتری جایگزینش کنید بعدازون به من و خودتون قول بدید دیگه از کلمات و اصطلاحات منفی در مورد خودتون بکار نمیبرید
    بکار بردن جملات خسته شدم..... باز دلم شکست.....بدبختم و..... ممنوع
    در قدم دوم به این باور برسید که خود شما بیشتر از هر کسی نیاز به کمک، توجه و اصلاح دارید و باید یاد بگیرید چطور کنترل احساساتتون رو در دست بگیرید شخصی که نتونه خودش احساساتشو مدیریت کنه نمیتونه هیچ وقت مشاور مناسبی برای اطرافیانش باشه شخص احساسی حتی نمیتونه تکیه گاه عاطفی خوبی برای دوستاش باشه چون با کوچکترین تلنگر احساساتش متزلزل میشه و بهم میریزه
    شایدم اطرافیانتون بخاطر همینه که طوری رفتار میکنن که ناراحت میشید و یا به قول خودتون دلتونو میشکنن
    تصمیم جدی برای تغییر بگیرید ما هم گام به گام با شما هستیم
    بدرود

  59. 2 کاربران زیر از mandana بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  60. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط mandana نمایش پست ها
    شما میتونید برای تغییر خودتون از همین الان شروع کنید
    هر چیزی که به شما موج منفی القا میکنه از خودتون دور کنید در قدم اول اون آی************ حالت خسته رو از مشخصاتتون حذف کنید و آی************ بهتری جایگزینش کنید بعدازون به من و خودتون قول بدید دیگه از کلمات و اصطلاحات منفی در مورد خودتون بکار نمیبرید
    بکار بردن جملات خسته شدم..... باز دلم شکست.....بدبختم و..... ممنوع
    در قدم دوم به این باور برسید که خود شما بیشتر از هر کسی نیاز به کمک، توجه و اصلاح دارید و باید یاد بگیرید چطور کنترل احساساتتون رو در دست بگیرید شخصی که نتونه خودش احساساتشو مدیریت کنه نمیتونه هیچ وقت مشاور مناسبی برای اطرافیانش باشه شخص احساسی حتی نمیتونه تکیه گاه عاطفی خوبی برای دوستاش باشه چون با کوچکترین تلنگر احساساتش متزلزل میشه و بهم میریزه
    شایدم اطرافیانتون بخاطر همینه که طوری رفتار میکنن که ناراحت میشید و یا به قول خودتون دلتونو میشکنن
    تصمیم جدی برای تغییر بگیرید ما هم گام به گام با شما هستیم
    بدرود

    نمیدونم چه طور ازتون تشکر کنم ماندانا جان . خیلی خیلی سپاس گذارم

  61. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    امیــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـن!!!!!!!!!!!!!!!!
    بازم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پسر پس هرچی ما اینجا گفتیم بادِ هوا بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پسر چیکار میکنی تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بیا به من بگو ببینم...
    مشکلت چی هست؟؟؟؟
    چرا اینجوری میکنی پسر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  63. کاربران زیر از دنیا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  64. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام دنیا جان .

    حالم بده .ولی بخاطر حرفای ماندانا . حرف منفی نمیزنم ولی دلم پره

    طاقتم تموم شده . صبرم به سر رسیده . دوس دارم دیگه زندگی نکنم تو این جامعه و آدم هاش


    چه رسم جالبی است !!!
    محبتت را میگذارند پای احتیاجت ...
    صداقتت را میگذارند پای سادگیت ...
    سکوتت را میگذارند پای نفهمیت ...
    نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت ...
    و وفاداریت را پای بی کسیت ...
    و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج

    بخدا دیگه کم آوردم

  65. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    امین بابا توروخدا فازِ منفی رو بذار کنـــــــــــــــــــــــ ـار
    یکم به فکرِ خودت باش...
    گل پسر تو این قدر به همه روحیه میدی مِن جمله خودِ من...
    بیشتر از اینا ازت انتظار دارم...
    جونِ من بیخیالِ همه...
    دلم میخواد فازِ بالا داشته باشی و با خودت حسابی خوش بگذرونی
    بهم قول بدههههههههههههههههه...

  66. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    سلام دنیا جان

    هی تصمیم میگیرم ولی هی شکست میخورم . هی از قبل به خودم میگم این رفتارو کنار میذارم ولی تا به کسی میرسم یا هر شرایطی دیگه . .اون رفتارو دقیقا انجام میدم . باخودم نمیتونم کنار بیام .نمیدونم چمه . نمیدونم چه بدبختی گرفتم
    با خدا دیگه دلم طاقت نداره

  67. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  68. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    من قبول ندارم...
    امین تو میتونی...
    غیرممکن هست بتونی یکباره از این مشکل خلاص شی اما باید ذره ذره تلاش کنی تا به نتیجه برسی...
    پس امین به من قول بده...
    باشه داشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بیخیـــــــــــــــــــــ ـــــال... بگو باشــــــــــــــــــــــ ــه...

  69. کاربران زیر از دنیا بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  70. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا نمایش پست ها
    من قبول ندارم...
    امین تو میتونی...
    غیرممکن هست بتونی یکباره از این مشکل خلاص شی اما باید ذره ذره تلاش کنی تا به نتیجه برسی...
    پس امین به من قول بده...
    باشه داشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بیخیـــــــــــــــــــــ ـــــال... بگو باشــــــــــــــــــــــ ــه...

    سلام دنیا جان

    آبجی جان بخدا از همین الان قول میدم و سعی میکنم که احساسی عمل نکنم و تصمیمات احساساتی نگیرم . ولی خدایی سخته ( نمیتونم نسبت به دوستام و ... بی احساس باشم . اینو هم درک کنید . )


    ازته دل سپاس گذارم که به من کمک میکنی .خیلی ممنون . فقط اگه میشه تنهام نذارید . نرید تا من به مشکل بخورم اونوقت دوباره بیاید. مرسی .واقعا بهم روحیه دادید
    ویرایش توسط a : 12-31-2013 در ساعت 12:12 AM

  71. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  72. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    اینجوری نگو پسر...
    من که کاری نکردم،در ضمن اصلا مشاور خوبی نیستم...
    میدونی که خودم چقدر دپرسم اما کاملا شرایط تورو درک میکنم...
    تازشم دارم به خودم هم روحیه میدم و دست و پا میزنم که همه چیز واسم خوب پیش بره...
    من بخاطر اینکه از دوستام دور باشم فیس بوک، تویتر،یاهو و هر آنچه که در فضای مجازی هست رو بستم و تنها اینجا میام اونم برحسب اتفاق اومدم اینجا چون واقعا به کمک و هم فکری نیاز داشتم و دارم...
    گل پسر بهم قول دادی آآآآآآآآآآآآآ...
    ایول
    پس از همین امشب شروع کن! هفته ای یک نفر رو بذار کنار،به نظرت اینجوری خوبه؟ فکر میکنی از پسش بر میای؟؟؟
    یکم شروع کن به یاد گرفتنِ (نه) گفتن...
    از همین الان...
    من بهت قول میدم هر زمان که تونستم بیام اینجا و باهات حرف بزنم، قولِ قول
    تو هم یادت باشه که بهم قول مردونه دادی آآآآآآآآآآ...
    ویرایش توسط دنیا : 12-31-2013 در ساعت 02:41 AM

  73. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا نمایش پست ها
    اینجوری نگو پسر...
    من که کاری نکردم،در ضمن اصلا مشاور خوبی نیستم...
    میدونی که خودم چقدر دپرسم اما کاملا شرایط تورو درک میکنم...
    تازشم دارم به خودم هم روحیه میدم و دست و پا میزنم که همه چیز واسم خوب پیش بره...
    من بخاطر اینکه از دوستام دور باشم فیس بوک، تویتر،یاهو و هر آنچه که در فضای مجازی هست رو بستم و تنها اینجا میام اونم برحسب اتفاق اومدم اینجا چون واقعا به کمک و هم فکری نیاز داشتم و دارم...
    گل پسر بهم قول دادی آآآآآآآآآآآآآ...
    ایول
    پس از همین امشب شروع کن! هفته ای یک نفر رو بذار کنار،به نظرت اینجوری خوبه؟ فکر میکنی از پسش بر میای؟؟؟
    یکم شروع کن به یاد گرفتنِ (نه) گفتن...
    از همین الان...
    من بهت قول میدم هر زمان که تونستم بیام اینجا و باهات حرف بزنم، قولِ قول
    تو هم یادت باشه که بهم قول مردونه دادی آآآآآآآآآآ...

    سلام .

    همه رو گذاشتم کنار . قید همه رو زدم دوهفته س بیشتر. تنهای تنها شدم . دارم میمیرم از تنهایی .

    اززندگیم خسته شدم . باید یه فکرجدی به حالم کنم .دیگه نمیتونم ادامه بدم . تنها کمکی که میتونی برام کنی .فقط بگو چی بخورم که بی درد بمیرم . همین

    دیگه نمیتونم به هیچ وجه یک ثانیه هم طاقت بیارم .دلم پکید دیگه .

    باید فکری کنم زودتر خلاص شم از هرچی ادم بی احساس و این زندگی بی رحم که هرجور دوس داره با ادم بازی میکنه.

  74. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    امین این چه حرفیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تو هم شدی ملانصرالدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    همه چیز واسه همه بده واسه تو خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به همه میگی حرف از خودکشی نزنید بعد خودت اینجوری میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پسر خب دوستای منفعت طلبت رو کنار گذاشتی...
    داری ناراحتم میکنی ...
    من قبولت داشتم و دارم اما تو که خودتو باختی که...اگر میدونی اینجوری خیلی اذیت میشی من دیگه دخالت نمیکنم، با دوستات باشی حداقل خوشحال تری و باهاشون میگی و میخندی...


  75. کاربران زیر از دنیا بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  76. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا نمایش پست ها
    امین این چه حرفیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تو هم شدی ملانصرالدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    همه چیز واسه همه بده واسه تو خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به همه میگی حرف از خودکشی نزنید بعد خودت اینجوری میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پسر خب دوستای منفعت طلبت رو کنار گذاشتی...
    داری ناراحتم میکنی ...
    من قبولت داشتم و دارم اما تو که خودتو باختی که...اگر میدونی اینجوری خیلی اذیت میشی من دیگه دخالت نمیکنم، با دوستات باشی حداقل خوشحال تری و باهاشون میگی و میخندی...

    سلام دنیاجان .
    به تمام حرفاتون عمل کردم . بیشتر دوستان اضافی رو کنار گذاشتم و از لحاظ روحی بهترشدم و کمی خوشحالم .ولی فکربعدش که تنهایی هست رو نکردم . من یه جوووون20 ساله ام مثل بچه نمیتونم تمام روز خونه بمونم یا پیش خانواده باشم . خوش نمیگذره اینجوری .خودتون بهترمیدونید . هیچی هم مثل تنهایی آدم رو آزار نیمیده.

    ولی بازم دارم سعی میکنم خودمو مشغول کنم . با گوشی .با پیاده روی هرشب . با بازار رفتن و درس خوندن . تا ببینم چی میشه . بلکی جواب داد اینجوری .

    بازم تشکر دوست خوبم

  77. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1109
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساساتی بودن

    پسر جون کی گفته تنها باش... من که بهت گفتم به عشق هم فکر کن...
    داشتن 2تا دوست درس خون و سالم که به تو لطمه ای نمیزنه...
    من نگفتم مثل منزوی ها کز کن کنج خونه...
    همه چیز درست میشه باور کن...

  78. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساساتی بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیا نمایش پست ها
    پسر جون کی گفته تنها باش... من که بهت گفتم به عشق هم فکر کن...
    داشتن 2تا دوست درس خون و سالم که به تو لطمه ای نمیزنه...
    من نگفتم مثل منزوی ها کز کن کنج خونه...
    همه چیز درست میشه باور کن...
    سلام دنیا جان .

    کاملا به حرفات فکر کردم و دارم انجام میدم .

    مرسی بابت راهنمایی هات . تشکر

صفحه 1 از 3 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد