نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: وابستگی شدید

1448
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27807
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy وابستگی شدید

    سلام استاد
    خسته نباشید
    من لیلا20ساله کارشناسی هستم.
    من از وقتی خودمو شناختم یعنی از اوایل دوره دبیرستان مدام این طلب و این نیازرودارم که یه کسی داشته باشم که باهاش ارتباط نزدیک و خیلی صمیمی و متمایزی داشته باشم.اهل دوست پسر اصلا نیستم.ولی یه بار به یکی از دوستام به نام زهرا از دومدبیرستان تا پیش دانشگاهی وابسته شدم و ایشون هم اتفاقا مدام منو طرد میکرد.یه بار که بهم گفت تو وابسته ای به من واقعا بهم بدخوردوازون به بعد با هر سختی شده بود و باهزارتوسل به امام رضاخوومونجات دادم و بعد اون تصمیم گرفتم دیگه اصلا سراغ دوست صمیمی داشتن نروم.اما کماکان حس تنهایی و شوق به وجود یکی که بهش عشق بورزم و رنج تنهایی با من همراه بود که به خوابگاه رفتم و بعد 1سال مقاومت اخر یکی از بچه ها خودش اول به سمت صمیمی شدن پیش رفت و ارتباط دو طرفه شد.چون شاید به جرات بشه گفت80درصد شخصیت ماشبیه بود حتی عکس العمل ها افکاری که بعدا برای هم میگفتیم حتی خوابها....
    من اصلاحس وابستگی نمیکردم بلکه حس پختگی داشتم و به نظرم یه دوست داشتن معقول بود واز نظر ایشون هم.
    اولین کسی که در زندگی اینقدر بهم نزدیک بود ایشون بود و بنا به گفته و رفتارشون من هم اولین کسی بودم که اونقدر باایشون تفاهم و همدلی داشت.
    ایشون3ماه پیش بدون اینکه هیچی بهم بازدواج کرد...نه به خاطر ازدواج کردن بلکه به خاطر یه سری حواشی دیگه ای که از طرف ایشون در این اثنا پیش اومد کلی بحثمون شد وواقعا ایشون به وفاداریش و به دوستیش و به من اونقدر اهمیت ندادکه خودش گفته بود وازش انتظار ميرفت. الان تازه بهتر شدم.یه ماه فقط تو شوک کارای اون بودم و ناراحتی و ....
    بعدا من تصمیم گرفتم که قطع رابطه کنم گرچه دوستش دارم ولی به صلاح نیست دیگه چون اون دیگه اون ادم سابق نیست.پس چه فایده.هرروز به ناراحتیم اضافه میکنه با کاراش و تغییرات بیجایی که در حرف زدن و رفتارکردنش بوجوداومده.به من ميگه شما و من خیلی بدم مياد. قبلا تو بودم الان دیگه....به چه درد میخورم چون اون به عشقش رسید و منو مثل یه دستمال دورانداخت پس جرا من خوومو بهش تحمیل کنم میذارم ر ا حت باسه و هم من عزت نفسم حفظ بشه....
    از اینکه بگذریم یکی از بچه های دیگه 3سال شدیدا به من وابسته است از زیر سنگم شده پیدام میکنه.بسیار ادم هیجانی هست و واقعا عقلش کمتر از سنشه.25سالشه.ولی مثل کودکان سطحی است. من مدام ازش فرار میکنم.تا اینکه الان حدود یه ساله که فکر میکنم امد به سرم از انچه میترسیدم.منم بهش وابسته شدم شاید.
    همش نگران طرد شدن هستم توی زندگی.از وقتی خوومو شناختم مدام درگیرم.خسته شدم.از جوانی جز تلاطم های بی حاصل هیچی بدست نیاوردم.
    الان همش نگرانم اگه کسی جای منو برای این دوستم بگیره....
    اگه زودتر از من ازدواج کنه....
    اگه بهم بی تفاوت بشه....
    دیگه طاقتشوندارم.
    لطفا راهنمایبم کنید که چرا من اینجوریم.
    درمانش چیه
    آیا لاینحله
    درضمن اطرافیان منو اصلا ادم احساسی نمیدونن ولی در یه ارتباط نزدیک عاطفی هستم.
    میگم شاید شخصیتم مرزی باشه درسته
    وای فاجعه است
    اصلا هم دسترسی به روان درمان ندارم چکارکنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : احساس تنهایی

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر قیطریه:
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
    دفتر سعادت آباد:
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
    دفتر شریعتی:
    ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه



    گاهی اوقات، دنیا محل غریبی برای زندگی می‌شود. شما خود را در اجتماعی می‌بینید که دور و برتان را انسان‌نماها پر کرده‌اند؛ و با وجود این همه آدم، شما از درون احساس خالی بودن می‌کنید و متوجه می‌شوید که واقعاً تنهایید.
    با فهمیدن این نکته، حس غریبی به شما دست می‌دهد. در آن لحظه، احساس پوچی و بیهودگی بر شما مستولی می‌شود و سر تا پایتان شروع به لرزیدن می‌کند. این همه آدم دور و برتان، با این احساس تنهایی و پوچی، تضاد شدید دارد.
    پس باید خودتان را از این مهلکه بیرون بکشید. چرا وقتی می‌توانید با این احساس ناراحتی و بیهودگی مبارزه کنید، به سراغ تنهایی بروید؟


    1. قبول کنید
    همه ما باید بدانیم و آگاه باشیم که تنها به دنیا می‌آییم و تنها هم به دیدار دوست حقیقی‌مان خواهیم رفت. در کل جهان، آدم‌های خوب، بد، سفید، سیاه و خاکستری بسیارند و خیلی‌ها به ما علاقه دارند و از وجودمان لذت می‌برند، اما در نهایت، موقعی که به اطراف نگاه می‌کنیم، باید بدانیم که تنهاییم و مسئول عملکرد خودمان.


    2. انتخاب ماست
    اینکه در این لحظه با وجود انسان بودن و اینکه به ذات، موجودی اجتماعی آفریده شده‌اید اما احساس تنهایی می‌کنید، انتخاب شخصی خودتان و شیوه زندگی‌تان است.
    کارهای یکنواخت و خسته کننده روزانه، یک‌جا نشینی و دوری از معاشرت با دیگران، مهم‌ترین عوامل تنهایی ما هستند. چرا انسان خسته کننده‌ای هستید؟ سعی کنید جواب این سوال را صادقانه بیابید.


    3. گذشته را رها کنید
    چنگ زدن به گذشته و اشک ریختن برای آنچه از دست رفته و دیگر امیدی به بازگشتش نیست، کار غیر معقولی است. گذشته، تنها در یک صورت به درد شما می‌خور،د برای اینکه از آن درس بگیرید و اشتباهات گذشته را تکرار نکنید.


    4. اول از همه، با بهترین دوستتان آشتی کنید
    بهترین دوست، همراه و دلسوز ما خداوند بخشنده و یکتایی است که هیچ احتیاجی به ما ندارد، اما از حضور و توجه ما به خودش بهترین استقبال را به عمل می‌آورد. پس اول از همه، دوستی‌تان را با او تقویت کنید. منظور ما اصلاً این نیست که فقط نماز و روزه‌تان را بیشتر کنید و یا کارهای سخت بکنید. همه ما بلد هستیم كه چطور دل عزیزترین دوستمان را به دست بیاوریم. کاری کنید که از آن بالاها ما را به فرشته‌ها نشان بدهد و با افتخار بگوید: فلانی را می‌بینید، او بنده من است.


    5. با خودتان مهربان باشید
    دست از سخت‌گیری و آزار خودتان بردارید. بعضی از ما آنقدر از خودمان طلبکاریم و به خودمان سخت می‌گیریم که انگار با موجود خبیثی طرف هستیم که جز با درد و عذاب، به راه نمی‌آید! پس، کمی به خودتان راحت بگیرید و دست از آزار خودتان بردارید.



    6. درها را بگشایید
    درهای دلتان را به روی مردم باز کنید، به روی عابران پیاده، همسایه‌ها، هم محلی‌ها، همکاران و اعضای خانواده‌تان. از معاشرت با دیگران هراس نداشته باشید. سعی کنید در قلبتان برای همه، جایی باز کنید و بدون اینکه احساس ترحم کنید و یا بخواهید جلب توجه کنید، به همه مهربانی کنید. محبت، معجزه‌هایی می‌کند که آثارش غیر قابل انکار است.


    7. لیست تهیه کنید
    از افرادی که دوست دارید با آن‌ها معاشرت کنید و یا معاشرت داشته باشید، یک لیست تهیه کنید. بعد راه‌های برقراری ارتباط با آن‌ها را بررسی کنید. بهترین راه‌کار، یافتن نقاط مشترک و علایق مشابه‌تان است كه از این طریق می‌توانید یک رابطه را شروع کنید.


    8. در سلام کردن پیشی بگیرید
    هر روز یک مسابقه را شروع کنید. مسابقه سلام کردن! سعی کنید اولین نفری باشید که به دیگران سلام می‌کنید و تمام تلاشتان را بکنید که هیچ کس از شما نبرد!


    9. از مگس‌های دور شیرینی پرهیز کنید
    بعضی از افراد هستند که به دنبال دوست، همراه و هم‌صحبت نیستند، بلکه بیشتر دنبال کسی هستند که از او سوء استفاده کنند. به اصطلاح خودمان از موقعیت اجتماعی، ثروت و محبوبیت‌ او استفاده کنند. برای پیدا کردن هم‌نشین، به این افراد تکیه نکنید که پشیمان خواهید شد. یک هم نشین و معاشر خوب، شما را به خاطر خوبی‌هایتان می‌خواهد نه موقعیت‌تان.


    10. خودتان را افشا کنید
    نه، اشتباه نکنید! منظور این نیست که اسرار مگو را بازگو کنید. همه ما برای خودمان رازهایی داریم که بهترین کار، حفظ آن در قلب خودمان است؛ اما از علایق، سلایق و دوست داشتنی‌هایتان برای دیگران بگویید. خودافشایی، یکی از تضمین شده‌ترین راه‌های آغاز یک ارتباط خوب و موثر است.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3968
    نوشته ها
    450
    تشکـر
    929
    تشکر شده 488 بار در 253 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : احساس تنهایی

    دوست عزیز،
    ارتباطات در زندگی اولویت بندی دارن و این مشخصه که اولویت روابطی مثل رابطه والدین و فرزندان ، یا زن و شوهر بالاتر و رسمی تر از روابط دوستانه است. وقتی افراد یک رابطه دوستی رو شروع میکنن باید به این مسئله توجه داشته باشند که نوسان در شدت روابط دوستانه به دلیل تغییر در شرایط طرفین اجتناب ناپذیره و تعهدی مبتنی بر این مسئله وجود نداره که این دو تا آخر زندگی با هم بمونن.
    حتی در روابطی هم که تعهد وجود داره، مثل زن و شوهر، ممکنه به دلایل مختلف به جدایی منجر بشه

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : احساس تنهایی

    تک فرزند هستید؟

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27807
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس تنهایی

    نه فرزند اولم.

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساس تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط hejazi نمایش پست ها
    سلام استاد
    خسته نباشید
    من لیلا20ساله کارشناسی هستم.
    من از وقتی خودمو شناختم یعنی از اوایل دوره دبیرستان مدام این طلب و این نیازرودارم که یه کسی داشته باشم که باهاش ارتباط نزدیک و خیلی صمیمی و متمایزی داشته باشم.اهل دوست پسر اصلا نیستم.ولی یه بار به یکی از دوستام به نام زهرا از دومدبیرستان تا پیش دانشگاهی وابسته شدم و ایشون هم اتفاقا مدام منو طرد میکرد.یه بار که بهم گفت تو وابسته ای به من واقعا بهم بدخوردوازون به بعد با هر سختی شده بود و باهزارتوسل به امام رضاخوومونجات دادم و بعد اون تصمیم گرفتم دیگه اصلا سراغ دوست صمیمی داشتن نروم.اما کماکان حس تنهایی و شوق به وجود یکی که بهش عشق بورزم و رنج تنهایی با من همراه بود که به خوابگاه رفتم و بعد 1سال مقاومت اخر یکی از بچه ها خودش اول به سمت صمیمی شدن پیش رفت و ارتباط دو طرفه شد.چون شاید به جرات بشه گفت80درصد شخصیت ماشبیه بود حتی عکس العمل ها افکاری که بعدا برای هم میگفتیم حتی خوابها....
    من اصلاحس وابستگی نمیکردم بلکه حس پختگی داشتم و به نظرم یه دوست داشتن معقول بود واز نظر ایشون هم.
    اولین کسی که در زندگی اینقدر بهم نزدیک بود ایشون بود و بنا به گفته و رفتارشون من هم اولین کسی بودم که اونقدر باایشون تفاهم و همدلی داشت.
    ایشون3ماه پیش بدون اینکه هیچی بهم بازدواج کرد...نه به خاطر ازدواج کردن بلکه به خاطر یه سری حواشی دیگه ای که از طرف ایشون در این اثنا پیش اومد کلی بحثمون شد وواقعا ایشون به وفاداریش و به دوستیش و به من اونقدر اهمیت ندادکه خودش گفته بود وازش انتظار ميرفت. الان تازه بهتر شدم.یه ماه فقط تو شوک کارای اون بودم و ناراحتی و ....
    بعدا من تصمیم گرفتم که قطع رابطه کنم گرچه دوستش دارم ولی به صلاح نیست دیگه چون اون دیگه اون ادم سابق نیست.پس چه فایده.هرروز به ناراحتیم اضافه میکنه با کاراش و تغییرات بیجایی که در حرف زدن و رفتارکردنش بوجوداومده.به من ميگه شما و من خیلی بدم مياد. قبلا تو بودم الان دیگه....به چه درد میخورم چون اون به عشقش رسید و منو مثل یه دستمال دورانداخت پس جرا من خوومو بهش تحمیل کنم میذارم ر ا حت باسه و هم من عزت نفسم حفظ بشه....
    از اینکه بگذریم یکی از بچه های دیگه 3سال شدیدا به من وابسته است از زیر سنگم شده پیدام میکنه.بسیار ادم هیجانی هست و واقعا عقلش کمتر از سنشه.25سالشه.ولی مثل کودکان سطحی است. من مدام ازش فرار میکنم.تا اینکه الان حدود یه ساله که فکر میکنم امد به سرم از انچه میترسیدم.منم بهش وابسته شدم شاید.
    همش نگران طرد شدن هستم توی زندگی.از وقتی خوومو شناختم مدام درگیرم.خسته شدم.از جوانی جز تلاطم های بی حاصل هیچی بدست نیاوردم.
    الان همش نگرانم اگه کسی جای منو برای این دوستم بگیره....
    اگه زودتر از من ازدواج کنه....
    اگه بهم بی تفاوت بشه....
    دیگه طاقتشوندارم.
    لطفا راهنمایبم کنید که چرا من اینجوریم.
    درمانش چیه
    آیا لاینحله
    درضمن اطرافیان منو اصلا ادم احساسی نمیدونن ولی در یه ارتباط نزدیک عاطفی هستم.
    میگم شاید شخصیتم مرزی باشه درسته
    وای فاجعه است
    اصلا هم دسترسی به روان درمان ندارم چکارکنم
    سلام
    عزیز قبل از پاسخ به شما چند سوال؟
    رشته تحصیلیتون؟

    تعداد خواهران و برادران و ترتیب و فاصله؟
    رابطه با پدر و مادر؟
    تحصیلات و کار پدر و مادر؟
    رابطه با خواهران و برادران؟
    سابقه تعرض جنسی؟
    تمایلات هم جنس گرایانه یا هم جنس بازی؟
    گرابش به جنس مخالف؟



    سپاس


    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27807
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس تنهایی

    سلام مجدد
    الهیات.
    فاصله سنیم بابرادرم 7سال
    باخواهرم17سال.
    رابطه ام از جهت عقیدتی باخانواده خوب و عالیه.همفکریم کاملا.
    ولی ازجهت عاطفی باپدرم فقط درحدسلام خشک.وازجهت رسیدگی به وضعیت مالی کن نمیذارن ولی عاطفی هیچی.
    مادرم هم راحتیم ولی خیلی حرفامونمیگم چون یا تحقیر یا تمسخر یا بی اهمیت میکنه مثلا این قضایای که گفتم اصلا به ایشوت نگفتم چون یه بار که گفتم مامان من مریضم! من شخصیت مرزی دارم البتع به نظرخودم.عمرم به درگیری توی این دوستیاگذشت و گریه ام گرفت ولی مامان گفت نخیراینجوری نیست و خب چرااینجوری گذشت ها
    تقصیر کیه
    خودت
    و....هروقت باهاش حرف میزنم پشیمون میشم واقعاو البته کلا هم اهل درددل نیستم و البته کسی هم ندارم که باهاش حرف بزنم.
    تعرض جنسی به هیچ وجع چون ما کلا مذهبی هستیم.
    رابطه ام با برادرم خوب و راحته ولی تحکم امیز و معتقدم مامان و بابا درست روش تربیت بچه ها رونمیدون.البته تحصیل کرده هستن.رابطه ام باخواهرکوچیکم حامی و درضمن تعیین کننده هنجارهای اخلاقی هست.انگارکه نقش مادروایفامیکنم! البته مامان قبول ندارند اینو.
    برادر و خواهرم ازم حساب میبرن.
    هم جنس گرایی و تمایل بع هیچ وجه.
    گرایش به جنس مخالف در قالب دوستی هرگز ازدواج شدیدا!
    البته جدیدا اینجوری شدم که واقعا دلم میخواد ازدواج کنم.که متاسفانه تاالان کیس مناسبی نبوده.

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساس تنهایی

    مرسی عزیز
    البته تحصیلات و شغل پدر و مادر رو نفرمودید
    گلم شما متاسفانه بر عکس انچه که فکر میکنید اصلا کودکی خوبی نداشته اید و اون فاصله 7 ساله با برادر و 17 ساله با خواهر متاسفانه به شما اسیب فراوان زده و در حقیقت
    برای انها مادری نیز کرده اید!!!!؟؟؟
    ارتباط سرد با پدر و نادانی مادر در رابطه با شما و عدم هم صحبت مناسی با شما از شما شخصیتی مهرطلب ساخته و مشکل شما اصلا شخصیت مرزی نیست عزیز
    با این وضعیت ازدواج مشکل شما رو حل نمیکنه چون به احتمال زیاد هم اویزون اون شخص میشی و هم نقش مادریش رو به عهده میگیری
    به خصوص اگر او فرزند اخر باشه.
    به احتمال زیاد نیز فرزند نمیخواهی؟ که اگر اینچنینه ناشی از مادریه که برای برادر و خواهر کرده ای
    به یک همکار خانم ما حتما در شهر خودت رجوع کن والا با این نگرش و
    مهرطلبی از پا در مبایی گلم
    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  10. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27807
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس تنهایی

    میشه بگید تخصص شما چیه
    و این حرف ها مبنای علمی داره.میشناسم کسانی با شرایط خانوادگی خووم ولی مثل من نیستن.

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27807
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس تنهایی

    مهر طلبی معیارهایی داره که من وقتی مطالعه کردم هیج کدوم رو نداشتم.غیرعلمی به نظر میزسه که با چند نکته این تشخیص داده بشه

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساس تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط hejazi نمایش پست ها
    میشه بگید تخصص شما چیه
    و این حرف ها مبنای علمی داره.میشناسم کسانی با شرایط خانوادگی خووم ولی مثل من نیستن.
    دکترا در روانشناسی بالینی و بیش از 25 سال تدریس و طبابت.

    موفق باشید

    سپاس
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا خواستن توانستن است ؟؟
    توسط ali502902700 در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 10-03-2022, 03:02 AM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-04-2019, 05:20 PM
  3. خواستگار سوءاستفاده‌گر و خسيس!
    توسط ninamoon در انجمن خواستگاری
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-14-2017, 11:40 AM
  4. عشق شما از چه نوعي است؟ دلبستگی یا وابستگی؟
    توسط pari123 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-30-2015, 01:12 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد