نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: احساس تنهایی

2011
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    احساس تنهایی

    سلام،28 سالمه وحدود4ساله كه ازدواج كردم ماههاي اول زندگي فكرميكردم همسرم بهترين مرد دنياست بعداز يه مدت كه اختلاف نظرهاي ما شروع شد مدل حرف زدنش كلا عوض شد تازه فهميدم شخصيتش تو عصبانيت زمين تاآسمون فرق ميكنه حرفاي نامربوط،حتي بي احترامي به خانوادم هر كارو هر حرفي ميزنه تا به قول خودش منو ديوانه كنه،البته بعداز حداكثردو روز آروم ميشه و پشيمون بابت حرفاوكارايي كه كرده اما تو اين مدت اين كه من چي ميكشمو چه طور خودموآروم ميكنمو فقط خداميدونه.اما الان تو شرايط بدي هستم پدرم بيماردياليزي شده و مادرم بيماري اعصاب داره و شرايط خانوادم كاملا بهم ريخته شده و ازاونجا كه من تنها دخترخانواده هستم به حضور بيشتر من نياز دارن،فكرو خيال بيماري پدرو مادرم از يه طرف و كناراومدن با لجبازي هاي همسرم ازطرفي داره منو ازپادرمياره.اين روزا دلم ميخواد يه تكيه گاه داشته باشم كه با حرفا وحضورش آرومم كنه نه اينكه مدام بهم گير بده ونمك به زخمم بپاشه.
    ویرایش توسط zbahane : 07-02-2014 در ساعت 02:14 AM

  2. 2 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    ببینید مشکل شما عمل به احساسات از روز اوله و تحقیقات لازم رو درباره تمام خصوصیات همسرتون اجرا نکردید . همچنین بهتر بود طی یک بازه زمانی که نامزد هم بودید با اخلاق و نظرات و تفکرات هم آشنا میشدید . متاسفانه نامزدی در جامعه جدی گرفته نشده . عملی که باعث میشه شخصیت هر دو طرف برای هم آشکار و انتخاب جدایی و یا تشکیل زندگی آینده رو آسان کنه تا کار به این جور جاها کشیده نشه .
    حالا بهتره شما کمی تحقیق کنید و ببینید که مشکل همسر شما چیه . شاید مشکلات کاری و مالی برش اثر گذاشته و توان روحی خودشو از دست داده که برای هر کسی که زیر بار مشکلاته پیش میاد .
    شما در این موقعیت باید اول توکل و امید به خداوند داشته باشید و نا امید نشید که نا امیدی از زهر هم کشنده تره . با توکل بر خدا سعی بر گفتگو و مطرح کردن اختلافات و مشکلات با همسرتون داشته باشید و در این گفتگو با ملایمت و مهربانی رفتار کنید و بهتره در زمان و مکان مناسب صورت بگیره . انشالله پدر و مادر شما هم شفا عاجز از طرف حق دریافت کنن تا بار مشکلات شما هم کاسته بشه . اگر توان مالی دارید بهتره یک پرستار وقت یا نیمه وقت برای پدر مادرتون بگیرید تا کمی خیالتون از این بابت راحت باشه . پرستار میتونه در امور خانه و رسیدگی به پدر شما و دارو ها و امور پزشکی مثل دیالیز و .. کمک کنه .
    فراموش نکنید زمانی که مشکلات شما رو زیر گرفتن و دارن له میکنن بهترین راه کمک از خداست و امید داشتن به اوست . اگر نا امید بشید مشکلات بر شما غلبه میکنه . در کنار امید تلاش هم مکمل حل مشکلاته . پس امید و تلاش رو جایگزین غم و غصه کنید . وقتی که برای غصه خوردن صرف میکنید برای تلاش حل مشکلاتتون صرف کنید .
    موفق باشید
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  4. 3 کاربران زیر از aikido بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3761
    نوشته ها
    312
    تشکـر
    197
    تشکر شده 180 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط aikido نمایش پست ها
    ببینید مشکل شما عمل به احساسات از روز اوله و تحقیقات لازم رو درباره تمام خصوصیات همسرتون اجرا نکردید . همچنین بهتر بود طی یک بازه زمانی که نامزد هم بودید با اخلاق و نظرات و تفکرات هم آشنا میشدید . متاسفانه نامزدی در جامعه جدی گرفته نشده . عملی که باعث میشه شخصیت هر دو طرف برای هم آشکار و انتخاب جدایی و یا تشکیل زندگی آینده رو آسان کنه تا کار به این جور جاها کشیده نشه .
    ای بابا کسی تو دوران نامزدی خود واقعیشو نشون نمیده.اینو مطمئن باشید

  6. 3 کاربران زیر از gOli! بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط gOli! نمایش پست ها
    ای بابا کسی تو دوران نامزدی خود واقعیشو نشون نمیده.اینو مطمئن باشید
    اما در هر جهت شما باید با عقل خود این دوره رو پشت سر بزارید و سعی بر فهم شخصیت فرد مقابل داشته باشید . کسی خودشو کامل معرفی نمیکنه و شاید دروغ هم اضافه به حرفاش کنه و این شمایید که یا فریب ظاهر و شخصیت کاذب و ابراز احساساتشو بخورید یا نه .
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  8. 2 کاربران زیر از aikido بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    سلام شماحدود4ساله که ازدواج کردید و4ساله دارید این سختی هاروتحمل میکنید.من کاملادرکتون میکنم چون خودم هم دارم بااین مشکل دست وپنجه نرم میکنم.اشتباه شمابه همون4سال پیش برمیگرده نمیدونم چطور باهمسرتون برخورد میکنید ممکنه خودتون خانواده خودتون روجلوی همسرتون کوچیک کرده باشید یاحتی ممکنه کسی ازاعضای خانواده اش بهش یاد داده باشه بهتره برای حل مشکلتون یه مشاوره حضوری برید تاراهنماییتون کنه ولی یه راه حل خوب هم وجود داره اونم اینه که باروش های مختلف همسرتون روبه طرف خودتون جذب کنیدسعی کنیدکمترعصبانی بشید واجازه ندیدکه همسرتون باهاتون لج کنه ،به زبون بگیریدش تومجالس خانوادگی بیشترازش توجمع تعریف کنید.وتویه فرصت مناسب درموردکارهای اشتباهش باهاش صحبت کنید تااین مدت که مادرپدرتون بیمارهستن به خوبی سپری بشه.امیدوارم هرچه سریع ترسلامتی شون روبدست بیارن.
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  10. 4 کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط zbahane نمایش پست ها
    سلام،28 سالمه وحدود4ساله كه ازدواج كردم ماههاي اول زندگي فكرميكردم همسرم بهترين مرد دنياست بعداز يه مدت كه اختلاف نظرهاي ما شروع شد مدل حرف زدنش كلا عوض شد تازه فهميدم شخصيتش تو عصبانيت زمين تاآسمون فرق ميكنه حرفاي نامربوط،فهشو ناسزا،حتي بي احترامي به خانوادم هر كارو هر حرفي ميزنه تا به قول خودش منو ديوانه كنه،البته بعداز حداكثردو روز آروم ميشه و پشيمون بابت حرفاوكارايي كه كرده اما تو اين مدت اين كه من چي ميكشمو چه طور خودموآروم ميكنمو فقط خداميدونه.اما الان تو شرايط بدي هستم پدرم بيماردياليزي شده و مادرم بيماري اعصاب داره و شرايط خانوادم كاملا بهم ريخته شده و ازاونجا كه من تنها دخترخانواده هستم به حضور بيشتر من نياز دارن،فكرو خيال بيماري پدرو مادرم از يه طرف و كناراومدن با لجبازياوبي حرمتي هاي همسرم ازطرفي داره منو ازپادرمياره.اين روزا دلم ميخواد يه تكيه گاه داشته باشم كه با حرفا وحضورش آرومم كنه نه اينكه مدام بهم گير بدهو با بي احترامي و سردي و كم محلي به خانوادم با رفتو آمد كم با اونا نمك به زخمم بپاشه.همسرم خيلي آدم پرتوقع وبي رحميه،خانواده من هيچ وقت حتي اسم كوچيك همسرمو بدون كلمه آقا خطاب نميكنن و كلا احترام زيادي به خاطر من به همسرم ميزارن وفكر ميكنم همين باعث توقع بالاي اون شده كه ديگه الان خودشو بالاترو خاص ترازاونا ميدونه. در صورتي كه اگه خانواده خودش بهش حتي فهشم بدن باز اونا رو ميپرسته و آدابو رسوم كامل يه انسان متمدنو در قبال اونا به جامياره حتي اگه داماداشون باشنو براش احترامي جز سلامو عليك قائل نشن.خسته ام نميدونم بايد چطور اين مشكلو حل كنم گاهي دلم براي خانوادم ميسوزهو اينكه كاري از دستم بر نميادو بايد بي رحمي همسرمم تحمل كنم عذاب ميكشم بگين بايد چيكار كنم؟
    ببخشيد كه متنم خييييلي طولاني شد دلم خيلي پربودو نميدونستم بايد مشكلموچطور مطرح كنم براي همين توضيحاتم طولاني شد شرمنده
    راستش اگه شما سالهای زیادی رو هم با کسی باشی نمیتونی به شخصیت حقیقی اون پی ببری ...

    پس در این مورد فکر نکن که اگه انتحاب دیگه ای میکرد الان بهتر می بود ...

    از طرفی هم محبت بیش از اندازه به افراد باعث این اتفاقات میشه و فرد فکر و تعبیر خودشو میکنه ...

    خوب در این میان شما بهتره زیاد به بددهنی اون توجه نکنید و از کنارش رد بشید چون تنها علاج اینکار فقط بی اعتنایی به اونه ...

    هرچندم که خودش بعد از دو روز دوباره پشیمون میشه و شما میتونید اگه حرفی دارید رو در این موقع بهش بگید ...

    در مورد زندگی خانواده ات شما به هرحال کاری جز دعای خیر و کمکی نمیتونید براشون باشید ...

    همینکه شما در زندگی خودتون موفق باشید برای اونا بهترین مرحمه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  12. 4 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    خب عزیزم مردا خیلیاشون وقتی که ناراحت میشن ... تمام خشمشون رو با فحش دادن میخوان خالی کنه ...

    پس بهتره که بهش در این موقع توجه نکنی و از جلو چشماش دور باشی ...

    در مورد احترام به خونواده باید بگم که این احترام رو خود خونواده بخاطر خودش داره و نیازی نیست که این احترام گذاشتن رو بخوایت از شوهرتون

    طلب کنید ... شما راه خودتونو به پیش ببرید ...

    هر کسی یه اخلاقی داره که باهاش زاده میشه و با اونم از این دنیا میره ... پس بهتره حواستو از این حرفا منحرف کنی و لحظاتی رو که میخوای به

    این چیزا اهمیت بدی رو در کنار خانواده خودت بهشون دلگرمی بدی ...

    ولی در مورد خونواده همسرت نیازی نیست کاری بکنی همون روش احترام ولی در حد قابل قبول رو در پیش بگیر ...

    راستش هر چیزی زیادش دل رو میزنه ... حتی محبت زیاد ... پس در حد معقول به هر کسی احترام بذار ...

    ولی رفتارت طوری نباشه که این تغییر رفتارو متوجه بشن ... آروم آروم ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  14. 2 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    aikido,!goli,farokh,mahsa42،خسته دل ،ممنون از راهنمايي همتون خودمم فكر ميكنم تو اين زمينه بهترين راه حفظ آرامش خودمه اونم به هيچ شكلي جز توكل پيش نمياد همسرم گاهي اوقات با ديدن اين آرامش و كمي بي توجهي من البته نه مستمر فرصت پيدا ميكنه خودش به اشتباهش پي ببره.وقتي با خودم فكر ميكنم كه اين مشكلات حتما يه امتحانه وتقديريه كه براي من نوشته شده ومن حتما انقدر قوي هستم كه خدا اين زندگي رو براي من در نظر گرفته با اين تفكرات خودمو آروم ميكنم اميدوارم همه ما آدما انسانيت و انسان دوستي رو نشانه آدميتمون قرار بديم موفق باشيد

  16. کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    aikido,!goli,farokh,mahsa42،خسته دل ،ممنون از راهنمايي همتون خودمم فكر ميكنم تو اين زمينه بهترين راه حفظ آرامش خودمه اونم به هيچ شكلي جز توكل پيش نمياد همسرم گاهي اوقات با ديدن اين آرامش و كمي بي توجهي من البته نه مستمر فرصت پيدا ميكنه خودش به اشتباهش پي ببره.وقتي با خودم فكر ميكنم كه اين مشكلات حتما يه امتحانه وتقديريه كه براي من نوشته شده ومن حتما انقدر قوي هستم كه خدا اين زندگي رو براي من در نظر گرفته با اين تفكرات خودمو آروم ميكنم اميدوارم همه ما آدما انسانيت و انسان دوستي رو نشانه آدميتمون قرار بديم موفق باشيد

  18. کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4232
    نوشته ها
    24
    تشکـر
    34
    تشکر شده 9 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    جوابی که منتظر شنیدنش هستید کاملا به شخصیت خودتون بستگی داره.... آیا شما همسری وابسته هستید ویا از نظر شخصیتی مستقل؟
    طرز برخوردمردم و همسر با ما بستگی کامل به خود ما و حریم ما داره
    واین حریم را ما بمرور زمان واسش تعریف میکنیم و به اونا اجازه میدیم چطوری با ما رفتار کنن!
    اینجور مواقع بعضی ها فقط دعا میکنن،بعضی ها میسوزن و میسازن تا آخر عمر ، و بعضی ها با تعقل و عزت نفس از حریم خودشون و آزادی ها و روابط خانوادگی و ..... دفاع میکنن و خودشون رو یک انسان ازاد میدونن. نه یک زیر دست
    بهتره مشاوره حضوری برین و اول خودتون رو بشناسین

  20. 2 کاربران زیر از shahin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خانواده ام يا همسرم؟!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط zbahane نمایش پست ها
    aikido,!goli,farokh,mahsa42،خسته دل ،ممنون از راهنمايي همتون خودمم فكر ميكنم تو اين زمينه بهترين راه حفظ آرامش خودمه اونم به هيچ شكلي جز توكل پيش نمياد همسرم گاهي اوقات با ديدن اين آرامش و كمي بي توجهي من البته نه مستمر فرصت پيدا ميكنه خودش به اشتباهش پي ببره.وقتي با خودم فكر ميكنم كه اين مشكلات حتما يه امتحانه وتقديريه كه براي من نوشته شده ومن حتما انقدر قوي هستم كه خدا اين زندگي رو براي من در نظر گرفته با اين تفكرات خودمو آروم ميكنم اميدوارم همه ما آدما انسانيت و انسان دوستي رو نشانه آدميتمون قرار بديم موفق باشيد
    بقول امام معصوم خدا برای هر چیزی درمانی رو قرار داده الا اخلاق بد که درمان نداره

    پس بهتره عزیزم صبور باشی و بیخیال مردا وقتی اینطوری رفتار میکنی خیلی بهتر به خواسته ها و خواهش ها جواب میدن

    دیگه چاره ای نیست ... با ید تحملش کنی ... حالا خوبه بعد دو روز خوب میشه و عذرخواهی میکنه

    فعلا بقول دوستان بهتره که بفکر سلامتی خونواده ات باشی و کاری نکنی که ارامش اون بندگان خدا رو به هم بریزی ...

    مام دعا میکنیم که هرچه زودتر سلامتیشونو بدست بیارن و تو هم شادی رو دوباره تجربه کنی ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  22. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد