پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
سلام عزیزم،چقد خوبه که پزشکی میخدنی و فرانسه و..اندامتم خیلی راحت میتونی به اندام دلخواهت برسی،به نکات مثبت زندگیت فک کن ح داقل الان میتونی تنها و مستقل باشی مجبور نیستی تو خونه و شاهد اون چیزا باشی،خیلیا هستن سالها مجبورن دعوای پدرو مادرشونو تحمل کنن و حتی هزار تمن تو جیبشون نیست چه برسه مستقل زندگی کنن!بعدشم چن ساله دیگه هم ازدواج می کنی و مجبور نیستی به دعوا و نوع زندگی اونا فک کنی،به نکات مثبت زندگیت فک کن،ورزش کن،تفریح کن از زندگیت لذت ببر،
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
سلام
خیلیها از شما به مراتب زشتتر و نا فرم تر هستند ولی مشکل شما را ندارند مشکل اصلی شما فرم بدنتان نیست مشکل اصلی حساسیت بیش از حد و عدم اعتماد به نفس هست شما از هر نظر موقعیت خوبی دارید همین که خواستگار دارید یعنی شما را می خواهند این شما هستی که خودت را باور نداری شما در بهترین دانشگاه دارید تحصیل میکنید شما رشته خوبی مثل پزشکی را میخوانید این همه ویژگی مثبت چرا به اینها توجه نمی کنید ضمنا برای برطرف کردن خطوط ایجاد شده روی بدنتان که در اثر کشیدگی بیش از حد پوستتان هست بروید پیش دکتر پوست و زیبایی راه علاج دارد آدم که نباید به خاطر چنین موضوعی خودش را آزار بدهد مطمئنا شما آدم موفقی هستید با تلاش به خواسته اتان میرسید شما انسانی ارزشمند و کوشا هستید این شما را از بقیه دختران سرتر میکند از تلقینات منفی به خودتان اجتناب کنید و به نکات مثبت بیشتر فکر کنید
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
symantec
پیش چند تا روانشناس و روانپزشکم رفتم ولی فایده نداشت اون صداهه تو سرم ولم نمی کنه از درون مثل موریانه داره منو میخوره
اول امضامو بخونین
چیزی که میگید مسخره نیست و برای هر کسی مثل شما می تونه قابل انتظار باشه
متاسفانه کودکی بدی داشتید اما حالی که از الان خودتون میگید با آدمای معمولی نه تنها فرقی نمیکنه بلکه از خیلی ها بهتر هست خیالات منفی تو سرتون جا خوش کرده و به بی منطقی دچار شدید با کمک روانشناس میشه اون رو اصلاح کرد البته افکار و خیالات همون طور که یک شبه به وجود نیومدند یک شبه هم از بین نمیرن
پیش دکتر چن جلسه رفتین و اینکه تشخیص اونها چی بوده و چه کار کردید؟؟
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
سلام
تو جایگاه اجتماعی خوبی هسین
درمورد ترک های بدنتون هم کرم هایی هست ک با زدنشون از بین میره
به دکتر زیبایی مراجعه کنید حتما بهتون میگن
و درمورد اختلاف پدرومادرتون هم خداراشکر ک بزرگ شدین و الان از اون محیط دور هسین پس قدر این لحظه ها را بدونید و ی زندگی خوب و موفق بسازین
خداراچه دیدی شاید شما ازدواج موفقی کنین پدرومادرتون هم دست از دعواها کشیدن و بخوان با صلح زندگی کنن.
قدر داشته هات را بدون و رو خودت عیب نزار
به خودت تلقین بد نکن
با خودت تکرار کن ک تو زیبا هسی و لایق بهترینها.
فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
symantec
با سلام
نمیدونم چجوری شروع کنم اولین بارمه دارم تو یه ساییت درد دل می کنم ولی واقعا خسته شدم احساس می کنم هر لحظه امکان داره این درد تمام وجودمو متلاشی کنه من یه دختر ۲۲ سالم شاید در نظر خیلیا موفق باشم دارم پزشکی می خونم تو دانشگاه تهران از نظر مالی مشکلی ندارم هوشم زیاد بد نیست پیانو می زنم فرانسه یاد میگیرم ولی واقعا از خودم متنفرم حالم از خودمو وجودم به هم میخوره همیشه شاید ارزو اول و اخرم این باشه کاش شبی که می خوابیدم دیگه بیدار نمی شدم نمیدونم از کی شروع شد ولی تا یادم میاد این حسو داشتم از بچگیم چیز زیادی یادم نمیاد جز خاطرات دردناک و ازاردهنده مادر و پدرم با هم به شدت مشکل دارن شاید فقط برای حفظ ابرو با هم زندگی می کنن من خودم تنها زندگی می کنم خانوادم شهرستانن و شاید از تنها چیزی که تو زندگیم راضیم همینه اینکه دیگه مجبور نیستم برم تو اتاقم قایم بشم وقتی دعوا می کنن تو دوران مدرسه تنها چیزی که واسه خانوادم مهم بود درسم بود واسه همین فقط چون می خواستم مورد قبول خانوادم باشم به تنها چیزی که اهمیت دادم درس بود تابستونا شاید هر ۷ روز هفته از صبح تا بعد از ظهر کلاسای مختلف درسی بود به همین دلیل خیلی چاق شدم یعنی فقط می خوردم و می خوندم بعد از کنکورم از ترس دانشگاه رژیم گرفتم و وزن زیادیو کم کردم ولی هیچ وجه به اعتماد به نفسم کمک نکرد یه عالم ترک های زشت رو بدنمه و خیلی اندامم بد شده واقعا از خودم حالم به هم میخوره از اینکه میدونم هیچ وقت کسی حاضر نیست بهم نگاه کنه صورتم معمولیه ولی انقد از اندامم واهمه دارم که هر وقت یکی بهم پیشنهاد ازدواج میده و من رد می کنم به جای اینکه فک کنم من اونو رد کردم شبا خواب می بینم اون فرد داره تحقیرم می کنه واقعا وحشتناکه سال هاست از اینکه برم مهمونی یا عروسی می ترسم تو خیابان احساس می کنم همه مسخرم می کنن هر کاری کردم که انقدر احساس بی ارزشی نکنم ولی نمیشه خیلی بده هر وقت یکی تو هر موردی ازم ایراد میگیره چنان حالم بد میشه که تا چند روز همش تو خونه تو تاریکی میشینم و گریه می کنن لطفا اگه می تونین کمک کنید پیش چند تا روانشناس و روانپزشکم رفتم ولی فایده نداشت اون صداهه تو سرم ولم نمی کنه از درون مثل موریانه داره منو میخوره
سلام
دختر عزیزم مطلب شما را خواندم و متاسفم از انچه که خواندم ولی قبل از هر گونه پاسخی به تو عزیز چند سوال دارم که میدانم با هوشی که داری به دقت و درایت به انها پاسخ میدی:
گفتی 22 ساله هستی ایا خواهر و برادر دیگری داری؟ اگر اره چند ساله ؟
تحصیلات و سنین پد و مادر؟
نوع کار و شغل آنها؟
گفتی به همکاران ما قبلا مراجعه کردی میشه لطف کنی بگی تشخیص انها چه بوده و چه کردید؟
رشته تحصیلیت(پزشکی) مورد علاقه خودت بوده و یا خیر؟
چند تا دوست داری؟
نظر دوستانت راجب تو چیست؟
صدا های توی سرت چیست عزیز و اگر چیزی میگن چی میگن؟ همیشه یک نوع صداست؟
ورزش میکنی یا خیر؟
خانم دکتر لطفا به صورت نقل قول پاسخ بده
سپاس
دکتر
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
سلام دوست عزیز
نمیگم شما باید الان خیلی خوشحال باشی چون هر ادمی مشکلات خاص خودشو داره و کسی جای اون نبوده بفهمه چقدر ناراحتی داره اما خیلیا ارزو دارن مثل شما رشته پزشکی در بهترین دانشگاهو بخونن و کلی عذاب کشیدن برای رسیدن به این ارزو پس خداروشکر که باهوش هستی و از این هوشت میتونی یه عالمه استفاده کنی.
اینم متاسفانه جامعه به خورد دخترا داده که ظاهر براشون حرف اولو میزنه اینو ادمایی میگن که مفت نمیارزن و فکرشون صرفا رابطه جنسیه نه چیز دیگه.
خداروشکر کن راحت میتونی این ادما رو از هم تشخیص بدی من یکی از اقواممون مادرزادی یه انگشت نداشت و این مسئله اعتماد بنفسشو کم کرده بود چون هر پسری میومد خاستگاریش به خاطر این یه انگشت میرفت دیگه نمیومد اما فکر کنم یه درس بزرگ گرفت اونم اینکه کسی که همچین طرز فکری داره همون بهتر که بره دیگه برنگرده!!
اتفاقا اگر ظاهر خیلی زیبا داشتی تشخیص این مسئله برات یکم سخت میشد واسه همین گاهی میگن خشکلا بدشانسن.
اینم بگم اینجا مثل اروپا نیس مردا باربی بپسندن اکثر پسرای ایرانی زن تپل دوست دارن پس نگران نباش فقط یکم برای سلامتت در روز ورزش کن.
خانم دکترم که بشی اونقدر پول درمیاری که خرج خودت کنی .فقط باید یکم رو اعتماد بنفست کار کنی.باورت نمیشه تو دانشگاه ما پسره اونقدر بدتیپ و چلغوزه ولی دست میزاره رو دخترای خوشکل چرا چون اعتماد بنفس زیادی داره.من نمیگم اینقدر زیاد که طرف رو دل کنه میگم در حدی که از خودت راضی باشیو خودتو قبول داشته باشی.
پاسخ : احساس خوشبختی نمیکنم
خوشبختی مفهومی است که نمیتوان تعریف واحدی برای آن ارائه کرد چرا که افراد مختلف دیدگاههای متفاوتی دارند و در نتیجه هر کدام تعریف مجزایی از خوشبختی. داشتن دید مثبت به زندگی، نادیده گرفتن کاستیها و بهاصطلاح دیدن نیمه پر لیوان، توصیههایی است که همواره کارشناسان به آن توصیه میکنند.
اینکه جرا بیشتر افراد جامعه احساس خوشبختی نمیکنند دلایل متعددی دارد. داشتن توقعات غیرواقعبینانه، مقایسه زندگی خود با دیگران، ترس و ناامیدی و ... از جمله مواری است که مانع احساس رضایت در زندگی است. در اینفوگرافی زیر به 12 مورد اشاره شده که مانع احساس خوشبختی است. مطمئناً میتوان با آگاهی از این موارد و تلاش برای برطرف کردن آنها زمینه احساس رضایتمندی را در زندگی فراهم کرد و با حس امید، رضایت و خوشبختی بیشتری به آینده فکر کرد.
http://forum.moshaver.co/imported/20...0656_604-1.jpg
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
شهرام2014
سلام
دختر عزیزم مطلب شما را خواندم و متاسفم از انچه که خواندم ولی قبل از هر گونه پاسخی به تو عزیز چند سوال دارم که میدانم با هوشی که داری به دقت و درایت به انها پاسخ میدی:
گفتی 22 ساله هستی ایا خواهر و برادر دیگری داری؟ اگر اره چند ساله ؟
تحصیلات و سنین پد و مادر؟
نوع کار و شغل آنها؟
گفتی به همکاران ما قبلا مراجعه کردی میشه لطف کنی بگی تشخیص انها چه بوده و چه کردید؟
رشته تحصیلیت(پزشکی) مورد علاقه خودت بوده و یا خیر؟
چند تا دوست داری؟
نظر دوستانت راجب تو چیست؟
صدا های توی سرت چیست عزیز و اگر چیزی میگن چی میگن؟ همیشه یک نوع صداست؟
ورزش میکنی یا خیر؟
خانم دکتر لطفا به صورت نقل قول پاسخ بده
سپاس
دکتر
با سلام
در مورد سوالاتتون مادرم لیسانس و پدرم دکنرا دارن ترجیح میدم رشتشونو نگم ولی تو رشته تجربی نیست
کار پدرم هم شرکت دارن و مادرم معلم بودن
بله پیش یا ۳ تا روانشناس رفتم قبل از دانشگاه تشخیص خاصی ندادن و فقط بهم یه تمرین هایی میدادن بعد تهران پیش یه روانشناس رفتم ایشون تشخیصشون دپرشن بود که منو پیش یه روانپزشکم فرستادن ولی واقعا داروهاشون بیشتر منو اذیت می کرد چون با توجه به مشغله ی کاری نمی تونستم side effects هاشو تحمل کنم چند وقت پیشم پیش یه دکتر رفتم که تشخیصشون ocpd بود ولی به خاطر مشغله خیلی زیادم نتونستم دیگه برم پیششون داروام هم سرترالین بود با کلرو دیازپوکساید حدود۲ ماه مصرف کردم
نه راستش مامانم منو مجبور کردن این رشته رو بخونم
دوست اگه منظورتون دوست صمیمی نباشه زیاد دوست دارن زود می تونم با افراد دوست بشم ولی به هیچ وجه نمی تونم باهاشون صمیمی بشم ترجیح میدم تنها هر کاریو انجام بدم غذا بخورم سینما برم کوه برم و غیره کلا زیاد از ادما خوشم نمیاد با اینکه خوب نقش بازی می کنم و راحت می فهمم هر کسی چی دوست داره بشنوه
نظر افراد دور و برم بهم اینه که من خیلی مهربونم و به همه کمک میکنم و خیلی شادم
یه صدای گنگیه که تا ذهنم خالی میشه میاد و هی بهم تکرار می کنه تو نمی تونی تو از همه بد تری تو از همه بی ارزش تری و غیره واسه همین تلاش می کنم هیچ وقت بیکار نباشم
هر وقت وقت کنم ورزش می کنم یا حداقل پیاده روی
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
symantec
با سلام
در مورد سوالاتتون مادرم لیسانس و پدرم دکنرا دارن ترجیح میدم رشتشونو نگم ولی تو رشته تجربی نیست
کار پدرم هم شرکت دارن و مادرم معلم بودن
بله پیش یا ۳ تا روانشناس رفتم قبل از دانشگاه تشخیص خاصی ندادن و فقط بهم یه تمرین هایی میدادن بعد تهران پیش یه روانشناس رفتم ایشون تشخیصشون دپرشن بود که منو پیش یه روانپزشکم فرستادن ولی واقعا داروهاشون بیشتر منو اذیت می کرد چون با توجه به مشغله ی کاری نمی تونستم side effects هاشو تحمل کنم چند وقت پیشم پیش یه دکتر رفتم که تشخیصشون ocpd بود ولی به خاطر مشغله خیلی زیادم نتونستم دیگه برم پیششون داروام هم سرترالین بود با کلرو دیازپوکساید حدود۲ ماه مصرف کردم
نه راستش مامانم منو مجبور کردن این رشته رو بخونم
دوست اگه منظورتون دوست صمیمی نباشه زیاد دوست دارن زود می تونم با افراد دوست بشم ولی به هیچ وجه نمی تونم باهاشون صمیمی بشم ترجیح میدم تنها هر کاریو انجام بدم غذا بخورم سینما برم کوه برم و غیره کلا زیاد از ادما خوشم نمیاد با اینکه خوب نقش بازی می کنم و راحت می فهمم هر کسی چی دوست داره بشنوه
نظر افراد دور و برم بهم اینه که من خیلی مهربونم و به همه کمک میکنم و خیلی شادم
یه صدای گنگیه که تا ذهنم خالی میشه میاد و هی بهم تکرار می کنه تو نمی تونی تو از همه بد تری تو از همه بی ارزش تری و غیره واسه همین تلاش می کنم هیچ وقت بیکار نباشم
هر وقت وقت کنم ورزش می کنم یا حداقل پیاده روی
عزیز جواب سوال تعداد خواهران و یا برادران رو ندادید؟؟
ممکنه راجب حالات وسواسیتون یک یا چند مثل(نه مثال) بزنید؟
ایا بعضی اوقات ممکنه حس کنید بی سبب خیلی خوشحالید و تو اسمانهائید؟
سابقه بیماری و یا اختلال روانی در خانواده پدری و مادری؟؟
با سپاس
دکتر
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
شهرام2014
عزیز جواب سوال تعداد خواهران و یا برادران رو ندادید؟؟
ممکنه راجب حالات وسواسیتون یک یا چند مثل(نه مثال) بزنید؟
ایا بعضی اوقات ممکنه حس کنید بی سبب خیلی خوشحالید و تو اسمانهائید؟
سابقه بیماری و یا اختلال روانی در خانواده پدری و مادری؟؟
با سپاس
دکتر
یدونه خواهر بزرگ تر ۳ سال و یه برادر کوچک تر ۴ سال دارم
خودم رفتار وسواسی احساس نمی کنم ولی به شدت رو اینکه تو کاری که شروع می کنم از همه بهتر باشم حساسم و اگه نباشم ترجیح میدم کارو ول کنم
در مورد سابقه هم مادرم در دوران اولین بارداری antepartum depression داشتن تا اونجا که من میدونم که یه دوره دارو خوردن و الان ocd دارن احتمالا البته من خودم فکر می کنم چون هم وسواس واسه تمیزی دارن و هم فکری و مامان بزرگ پدریم هم وسواس شدید واسه تمیزی داشتن به حدی که حتی نمیذاشتن بچه هاشون بهشون نزدیک بشن
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
symantec
یدونه خواهر بزرگ تر ۳ سال و یه برادر کوچک تر ۴ سال دارم
خودم رفتار وسواسی احساس نمی کنم ولی به شدت رو اینکه تو کاری که شروع می کنم از همه بهتر باشم حساسم و اگه نباشم ترجیح میدم کارو ول کنم
در مورد سابقه هم مادرم در دوران اولین بارداری antepartum depression داشتن تا اونجا که من میدونم که یه دوره دارو خوردن و الان ocd دارن احتمالا البته من خودم فکر می کنم چون هم وسواس واسه تمیزی دارن و هم فکری و مامان بزرگ پدریم هم وسواس شدید واسه تمیزی داشتن به حدی که حتی نمیذاشتن بچه هاشون بهشون نزدیک بشن
ممنون از پاسخ ولی باز هم مثل بروز حالاتتون رو نگفتین, دانشجوی رشته پزشکی هستین پس امید دارم متوجه عرایض بنده بشید:
ببینید گلم زمینه ژنتیک شما که بارز و مشهوده, جایگاه تولد شما هم با توجه به فاصله سنی با خواهر بد نیست ولی با برادر زیاده 4 سال. و همین حالت کودک ساندویچ Press Child رو به شما داده.
و حالا فشار درسی (رشته ای که علاقه ندارید و خوب سنگینه) و حالتهای رقابتی شدیدبا دیگران, بکن و نکنهای پدر و مادر و تنشهای وسواسی. شما رو وارد فازهای افسردگی و .... کرده
در نتیجه حتما بهتره که به یک کلنیک روانشناختی و یا واحد روانشناسی دانشگاه مراجعه کنید. جهت بررسی بیشتر و در نتیجه تشخیص درست و دقیق.
که میتونه خیلی هیلی کمک کننده باشه. بعد خوب مشاوره+ دارو هم زمان.
موفق باشید
سپاس
دکتر
پاسخ : شاید مسخره به نظر برسه
پاسخ : احساس خوشبختی نمیکنم
درود
برای شما از روانشناس و روانپزشک هیچ کاری ساخته نیست و متاسفانه مشکل شما با بالا رفتن سنتان بدتر خواهد شد.
پاسخ : احساس خوشبختی نمیکنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
خرد
درود
برای شما از روانشناس و روانپزشک هیچ کاری ساخته نیست و متاسفانه مشکل شما با بالا رفتن سنتان بدتر خواهد شد.
رو چه حساب این حرفو میزنین؟؟؟
پاسخ : احساس خوشبختی نمیکنم
سلام
حس خوشبختی حسیه که از درون ادم میاد
فکر کنم شما کمالگرایین
۲. یاد بگیرید چطور انتقادپذیر باشید
هیچکس دوست ندارد مورد انتقاد واقع شود. اما بعضی از مردم انتقادپذیرند، یعنی:– آنها برای اینکه چه کسی انتقاد میکند ارزش قائل هستند و این سوال برایشان پیش میآید که چرا آن شخص انتقاد میکند.– هرچیزی که برای بهبودشان مفید است، تشخیص میدهند و به کار میگیرند.– انتقاداتی را که مفید نیستند، به راحتی دور می ریزند.بقیهی مردم انتقادناپذیرها هستند، یعنی:
– احساس میکنند هر انتقادی، بدون توجه به اینکه از طرف چه کسی است، حمله به شخصیت و نظر دادن در مورد ارزش فردی آنهاست.– به جای اینکه سعی کنند از انتقادها چیزی یاد بگیرند، فقط به خاطر اینکه از آنها انتقاد شده احساس بدی دارند.– در ذهنشان بارها و بارها به انتقاد پاسخ میدهند.کمالگرایان در دستهی دوم جا دارند: انتقاد آنها را نابود میکند. پس برای اینکه از انتقاد فرار کنند، همیشه بیشتر و فراتر از انتظارات ظاهر میشوند. فکرشان این است که آنقدر دقیق باشند که جایی برای انتقاد باقی نماند.اما میدانید که! هر چقدر هم سعی کنید کارتان را بدون نقص انجام دهید، مردم همیشه راهی برای مخالفت، انتقاد و اشاره به نکاتی برای بهبود کار شما پیدا میکنند. بنابراین، به جای اینکه سعی کنید به هر قیمتی از انتقاد فرار کنید، فکر نمیکنید اگر انتقادپذیر باشید راحتتر است؟
۳. تفاوت بین تلاش زیاد و کمال گرایی را بدانید
http://forum.moshaver.co/imported/20...een_crop-1.jpg
اینکه میخواهید خودتان را بهتر کنید – چه بخواهید وزن کم کنید، چه بخواهید سرعت دویدنتان را زیاد کنید، چه بخواهید کتابهای بیشتری بخوانید یا سخنرانی عمومی بهتری داشته باشید- خیلی خوب است. اما تلاش زیادِ سالم با کمال گرایی متفاوت است.برن برون، محقق و نویسندهی آمریکایی تلاش سالم را به عنوان تلاشی برای رسیدن به بهترینها تعریف میکند. یعنی، از خودتان راضی هستید و میدانید که میتوانید بهتر بشوید.از طرف دیگر، کمال گرایی از احساسی میآید که میگوید که هیچچیز به اندازهی کافی خوب نیست. کمالگراها فکر میکنند اگر به استاندارد X یا Y برسند، آخرش میتوانند حس خوبی به خودشان داشته باشند.به بیان دیگر، تلاش سالم یعنی برای خودتان ارزش قائل شوید و سعی کنید از همهی پتانسیلهایتان استفاده کنید. کمال گرایی یعنی به خودتان بگویید که برای به اندازهی کافی خوب بودن باید به چیز خاصی برسید، و با این حرف به خودتان بیاحترامی میکنید
.۴. اهداف واقعگرایانه داشته باشید
کمالگراها اهدافی انتخاب میکنند که رسیدن به آن اصلا امکانپذیر نیست. بعد از چند ماه عصبانی و مستاصل میشوند چون هرچه تلاش میکنند، هدفشان هنوز خارج از دسترس است. راهحل این است که اهداف واقعی تعیین کنید.اهداف واقعی هم در دسترس نیستند و برای رسیدن به آنها باید کمی تلاش کنید، اما احتمال دستیابی دارند. وقتیکه به یک هدف واقعی رسیدید، یک هدف واقعیِ کمی سختتر انتخاب کنید. همینطور پیش بروید و خیلی زود خواهید دید که چقدر پیشرفت کردهاید.۵. «ضروریها» و «نهچندان ضروریها» را تشخیص دهید
فرض کنید دنبال خانه میگردید. اولین کاری که باید بکنید این است که ویژگیهای «ضروری» را تعیین کنید. مثلا بگویید:– سه اتاق خواب و دو سرویس بهداشتی– آشپزخانهی بزرگ– محلهی آرام– ناحیهی مناسب از نظر مدرسه– نورگیرحالا ویژگیهای «نهچندان ضروری» را تعیین کنید. مثلا:– شومینه– استخر شنا– حیاطحالا دو گزینه دارید. یا میتوانید دنبال خانهای باشید که فقط ویژگیهای ضروری را داشته باشد، یا دنبال خانهای بگردید که هم «ضروریها» را داشته باشد هم «نهچندان ضروریها». آیا حاضرید هزینهی بیشتری بپردازید- هم از نظر وقت و هم قیمت- تا ویژگیهای «نهچندان ضروری» را هم داشته باشید؟باید پیش از انجام هر کدام از کارهای زیر چند سؤال از خودتان بپرسید:– گزارشی که باید به رئیستان تحویل دهید– انجام دادن یک پروژه برای یک مشتری– کوزهای که برای کلاس سفالگری درست میکنید؛ و غیرهسوالهایی که لازم است بپرسید اینها هستند: ویژگیهای «ضروری» کدامهاست؟ ویژگیهای «نهچندان ضروری» چطور؟کمالگراها دوست دارند «غیرضروریها» را در همهی کارهایشان وارد کنند، در حالی که اکثر مواقع «ضروریها» کافی هستند.فقط «نهچندان ضروری»هایی را در کارتان وارد کنید که ارزش وقت گذاشتن داشته باشند و وقت و منابع لازم برای دستیابی به آنها را در اختیار داشته باشید.مطالب پیشنهادی از سراسر وب
۶. استاندارهایتان را پایین بیاورید
یکی از مشکلات کمالگراها این است که استاندارهایشان خیلی بالاست. کمی استانداردهایتان را پایین بیاورید. به جای تصمیم برای انجام دادن ۱۰۰ درصدیِ یک کار، به یک تلاش ۹۰ درصدی هم راضی شوید. بعد ببینید چه اتفاقی میافتد:– آسمان به زمین آمد؟– رئیستان از اینکه پروژه به اندازهی کافی خوب نیست، ناراحت شد؟– کسی شکایت کرد؟– مشتری ناراضی بود؟– عواقب جبرانناپذیری داشت؟اگر همه چیز در تلاش ۹۰ درصدی شما خوب بود، سعی کنید استانداردتان را تا ۸۰ درصد پایین بیاورید. باز هم مشکلی وجود نداشت؟ پس باز هم کمی استاندارتان را پایینتر بیاورید.۷. چیزهای جدید را امتحان کنید
کمالگراها ترس وحشتناکی از اشتباه کردن دارند. این باعث میشود که از چیزهای جدید فرار کنند. یادتان باشد، اشتباه کردن است که باعث رشد ما میشود. بهعلاوه، تحمل اشتباهات مؤلفهی اصلی خلاقیت و ریسکپذیری است.یکی از راههای غلبه بر ترس از اشتباه کردن، امتحان کردن چیزهای جدید است. وقتی یک چیز جدید یاد میگیرید با بینقص بودن فاصله زیادی دارید. در واقع نه تنها بینقص نیستید بلکه کاملا برعکس، اشتباه میکنید، زمین میخورید و حتی همه چیز را خراب میکنید.وقتی به خودتان اجازه دهید در حوزههایی که تازهکار هستید اشتباه کنید، در تمام جنبههای زندگی احساس راحتتری نسبت به اشتباه کردن خواهید داشت.۸. از هرچیزی که کمال گرایی شما را تقویت میکند فاصله بگیرید
چند وقت پیش از تلویزیون برنامهای پخش میشد که یک خانم زیبا را نشان میداد، این خانم یک جراح مغز و اعصاب نابغه بود. در یکی از بهترین دانشگاههای آمریکا تحصیل کرده بود و به چندین زبان مسلط بود. وقتی نشان داد که دونده ماراتن هم هست، کانال را عوض کردم.دنیای اطراف ما استانداردهای واقعاً بالایی دارد:– خبرههای تجارت همیشه به ما میگویند خدمات فراتر از عالی بدهید.– تلویزیون و مجلهها پر از افرادی هستند که چهره و تیپ بینقصی دارند.– همه در شبکههای اجتماعی وانمود میکنند که همسر عالی، بچههای عالی، خانهی عالی و شغل بینقصی دارند.و تازه همهچیز به همینها هم ختم نمیشود. بنابراین باید از تمام محرکهایی که گرایشات کمالگرایانهی شما را تقویت میکنند فاصله بگیرید:– مجلههایی نخوانید که به شما احساس بازنده بودن میدهند.– در شبکههای اجتماعی افرادی را فالو نکنید که همیشه در حال تعریف کردن از زندگی عالیشان هستند.– با افرادی معاشرت نکنید که باعث میشوند احساس کنید هیچ کاری را درست انجام نمیدهید.
در عوض:– مطالبی بخوانید که به شما روحیه میدهند.– افرادی را اطرافتان نگه دارید که شما را همانطور که هستید پذیرفتهاند و تشویقتان میکنند بهتر هم بشوید.– افرادی را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید که به شما انگیزه و انرژی میدهند.۹. قبول کنید هیچوقت کارتان تمام نمیشود
ممکن است که به وزن دلخواهتان برسید و در شغلتان موفق باشید، اما شریک زندگیتان شغلش را از دست بدهد و رابطهی شما تحت استرس ناشی از این موضوع قرار بگیرد. بعد که توانستید رابطهتان را به حالت عادی برگردانید، رئیستان عوض میشود و عادت کردن به شرایط جدید چندان راحت نیست و استعفا میدهید. چند ماه دنبال پیدا کردن کار هستید، وقتی یک کار خیلی خوب پیدا میکنید، میبینید که از وزنتان غافل شده بودید و چند کیلو اضافهوزن پیدا کردهاید.میبینید؟ زندگی همینطور جریان دارد. حتی اگر بتوانید به جایی برسید که همهچیز کاملا بینقص باشد- تاکید میکنیم: اگر- با اطمینان میتوان گفت عمر چندان بلندی ندارد. برای غلبه بر کمال گرایی باید قبول کنید که هیچوقت کارتان تمام نمیشود.
۰. از سواری لذت ببرید
کمالگراها هیچوقت چشم از مقصد برنمیدارند، چون تنها چیزی که برای آنها اهمیت دارد مقصد است. در واقع آنقدر روی هدف تمرکز کردهاند که یادشان میرود از سواری لذت ببرند.– اگر امروز نتوانستید ۱۰ کیلومتر بدوید، از اینکه ۶ کیلومتر دویدهاید راضی و خوشحال باشید.– اگر هنوز از شغل اصلیتان راضی نیستید، از این که کسبوکار کوچک خودتان روزبهروز در حال رشد است احساس غرور کنید.– اگر هنوز نمیتوانید سونات مهتاب بتهون را بزنید، از نواختن قطعات دیگری که یاد گرفتهاید نهایت لذت را ببرید.و اینکه اجازه ندهید کمال گرایی زندگی شما را خراب کند. از اجرای این نکات شروع کنید و از زندگی نهایت لذت را ببرید.