نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: احساس گناه و شکست

1390
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4867
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    احساس گناه و شکست

    با سلام
    من43 ساله و متاهل و دارای یک فرزندم و معلم هستم. من همیشه فکر میکنم که در تمام زندگی اشتباه کردم و تمام انتخابها و تصمیماتم اشتباه بوده است به همین خاطر هر تصمیمی که می خواهم بگیرم همیه در ترس و هراسم که نتیجه ناجور و فاجعه باری در پی داشته باشدو از تمام انتخابهای خودم در زندگی هم پشیمان هستم و همیشه افسوس می خورم. چکار بایستی بکنم. با سپاس

  2. کاربران زیر از titos بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    نقل قول نوشته اصلی توسط titos نمایش پست ها
    با سلام
    من43 ساله و متاهل و دارای یک فرزندم و معلم هستم. من همیشه فکر میکنم که در تمام زندگی اشتباه کردم و تمام انتخابها و تصمیماتم اشتباه بوده است به همین خاطر هر تصمیمی که می خواهم بگیرم همیه در ترس و هراسم که نتیجه ناجور و فاجعه باری در پی داشته باشدو از تمام انتخابهای خودم در زندگی هم پشیمان هستم و همیشه افسوس می خورم. چکار بایستی بکنم. با سپاس
    خب همه ما اینطوری هستیم ...

    چون علم ما ناچیزه و از اینده هم خبری نداریم ، خب فکر میکنیم ، تصمیماتمون غلط و اشتباه بوده ...

    درسته که فرد میتونه با تلاش و زحمت به چیزی که میخواد برسه ولی مطمئن باشید که جواب در اخر یکیه ...

    مثل این می مونه که شما یک مسئله ریاضی رو از دو راه مختلف حل کنی .... ولی جواب هر دو یکیه ...

    ما تو این دنیا نیومدیم تا به مقصدی برسیم که اگه اینطوری بود کره زمین گرد نبود ...

    شما هیچوقت نمیتونید در این کره خاکی بگید که به اخر خط رسیدید .. چون در جایی که باشید یک نقطه شروع به حساب میاد

    چیزی که برای خدا مهمه اینه که این راه رو سالم و پاک رد بشیم ...

    پس بهتره از این افکار بیرون بیایت و هرکاری میخوای انجام بدید چون به هرحال چه انجام بدید و چه انجام ندید عمر همه ما درگذره

    و بهتره ازش نهایت استفاده رو ببریم ....
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    خب بقول قدیمیا که میگن : مشق نکرده غلط نداند ...

    تا وقتی شما دست به کاری نزنید ، هیچ وقت عیب و نقص شما معلوم نمیشه ...

    در اونصورت شما میتونید بگید که احساس رضایت میکنم ؟

    اینکه شما کاریو انجام بدید و نتیجه دلخواه و بگیرید ؛ یک حس خوب از پیروزیه ...

    ولی ممکنم هست شکست بخورید ، ولی این ما هستیم که این اتفاقات رو نامگذاری کردیم و اسم این کار شده " شکست "

    در صورتی که هر شکستی زمینه ای برای پیروزی فرداست ...

    اینکه هر روز فکر میکنید در زندگی شکست خوردید کار درستی نیست و نشون میده شما خیلی در زندگی دچار روزمرگی شدید و

    باید تغییراتی موثر در محیط زندگی / لباش پوشیدن و ... برای خودتون به وجود بیارید ...

    هفت مهارت لازم برای بهبودی بعد از شکست وجود دارد که عبارتند از:

    هوشیاری نسبت به احساسات، کنترل روی خود، چندبعدی فکر کردن، انتقال افکار، اعتقاد به خود برای حل مشکلات، خطرپذیر بودن و

    خوش‌بینی که از همه مهم‌تر خوش‌بینیه....

    یک راه فرار از شکست این است که واقع‌بینانه بنگریم و هدف‌مان را در حد خودمان تنظیم کنیم. در این‌صورت به جای اینکه در آنچه مهارت نداریم شکست بخوریم، در آنچه مهارت داریم، موفق خواهیم شد.

    پس این شعار رو همیشه به خاطر داشته باشید ...

    انسان ها شکست نمیخورند بلکه تنها تلاش کردن شان را متوقف می سازند.
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4867
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    با سلام من بخاطر نتایج منفی حاصل از تصمیماتم از هر تصمیمم جدیدی که بایستی در زندگی بگیرم میترسم. می ترسم که دوباره مثل همیشه تصمیم اشتباهی گرفته باشم که بعد عواقب آن گریبانگیر من شود. در دوره دبیرستان، رشته علوم تجربی را انتخاب کردم با این آرزو که پزشک شوم که نتوانستم. در صورتی که اگر میرفتم رشته علوم انسانی بسیار موفقتر بودم. بعد هم نتوانستم در کنکور قبول شوم. با دوست و همکلاسیم برای شرکت در کلاسهای تقویتی کنکور رفتیم مرکز استان ولی باز هم اشتباه کردم و من ثبت نام خودم را پس گرفتم و تصمیم گرفتم در خانه خودم بخوانم که باز هم تصمیم اشتباهی بود چون موفق نشدم در صورتی که اگر کلاسها را ادامه میدادم مثل دوستم همان سال وارد دانشگاه می شدم. بناچار رفتم سربازی و 2 سال از زندگی عقب افتادم. بعد از سربازی دوباره کنکور دادم و بعد یکسال قبول شدم و رفتم اصفهان دانشگاه دولتی روزانه ولی باز در انتخاب رشته اشتباه کردم چون اگر رشته دیگری را می رفتم حالا هم بازار کار بهتری داشتم و هم امکان زندگی بهتر. بعد چهار سال بلافاصله ارشد قبول شدم و بعد هم از دانشگاه تهران بخاطر شاگرد اولی به من بورس خارج از کشور دادند ولی بخاطر تصمیمات اشتباه نتوانستم از آن استفاده کنم و همان ارشد داخل را خواندم، در صورتی که اگر درست تصمیم گیری میکردم الان استاد دانشگاه تهران بودم درست مثل همکلاسی خودم. بعد گرفتن ارشد، از طرف دانشگاهی دعوت به کار شدم ولی در یک منطقه دور افتاده و قبول کردم در صورتی که اگر کمی صبر می کردم می توانستم در جای بهتری استخدام شوم نه در جایی که الان خلاصی و انتقالی از آن به جای دیگر غیر ممکن است مسئولیت اجرایی در دانشگاه قبول کردم که اشتتباه بود چون نتیجه آن فقط فرسایش بیشتر من و خورد شدن اعصاب من بود بعد 8 سال فرصتی یافتم برای تحصیل دکترا در خارج از کشور ولی باز هم آن را از دست دادم و رفتم داخل دکتری بگیرم. در انتخاب استاد راهنمایم اشتباه کردم و استادی بدی را گرفتم که مکافاتی کشیدم تا از دست او خلاص شوم ولی در انتخاب استاد جایگزین هم اشتباه کردم و بد از بدتر شد. همسری برگزیدم به اصرار خانواده و انتخاب آنها که خوب ولی تفاهم فکری با هم نداریم و جر و بحث زیادی با هم داریم موقعی بچه دار شدیم که من در آستانه 40 سالگی بودم و دیگر حوصله سر و کله زدن با بچه را با وجود شیرین بودن آن نداشتم. حال وقتی که نگاهی به گذشته خود میکنم از آن وخودم بدم می آید آن را مملو از تصمیمات غلطی میبینم که نتیجه آن ذجر و ناراحتی و عذاب برای خودم و دیگران بوده. برای تمام این موارد در هنگام تصمیم گیری من کلی فکر کردم ولی بازهم اشتباه تصمیم گرفتم به همین خاطر حالا هر وقت زمان انتخاب یا تصمیم کوچک یا بزرگی می رسد به سختی می توانم انتخاب کنم و تصمیم بگیرم و هراس از نتیجه آن، تصمیم گیری در زندگی را برای من به عذابی سخت مبدل کرده است. چکار بایستی بکنم.. ممنون میشوم اگر مرا راهنمایی بفرمایید

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5263
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    4
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    شما با وجودی که خودتون از گذشته تون راضی نیستین ولی موفقیت های زیادی به دست آوردین که هر کسی نمی تونه بهش برسه بهتر نیست به چیزی که براتون پیش اومده راضی باشید و از همون لذت ببرید؟ در ضمن 40 سالگی اصلا سنی نیست که آدم نتونه حوصله بچه شو داشته باشه بچه یک سورپرایز بزرگ می تونه باشه توی زندگی هر کسی . پس قدر داشته هاتونو بدونید و به قول معروف نیمه پر لیوانو ببینید نه خالی شو ...

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4653
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 29 بار در 20 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    سلام قرار نیست همه تصمیماتی که ما میگیریم درست از کار در بیاد وقتی یک تاس رو میاندازیم همیشه شش نمیاد قطعا شما نکات مثبت زیادی دارید و تصمیماتتون درست است اما شما که از اینده خبر ندارید شاید شما خوبیهای شرایط خودتون رو نمیبینید و بیشتر نکات منفی زندگی رو میبینید میتونید از حالا یک برگه بگذارید جلویتان وهر چیز رو که فکر میکنید دارید وشاید یکی ارزویش رو داشته باشد بنویسید

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4867
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    با سلام.
    برای درمان افسردگی بایستی به روانشناس مراجعه کرد یا روانپزشک؟ ممنون

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    نقل قول نوشته اصلی توسط titos نمایش پست ها
    با سلام من بخاطر نتایج منفی حاصل از تصمیماتم از هر تصمیمم جدیدی که بایستی در زندگی بگیرم میترسم. می ترسم که دوباره مثل همیشه تصمیم اشتباهی گرفته باشم که بعد عواقب آن گریبانگیر من شود. در دوره دبیرستان، رشته علوم تجربی را انتخاب کردم با این آرزو که پزشک شوم که نتوانستم. در صورتی که اگر میرفتم رشته علوم انسانی بسیار موفقتر بودم. بعد هم نتوانستم در کنکور قبول شوم. با دوست و همکلاسیم برای شرکت در کلاسهای تقویتی کنکور رفتیم مرکز استان ولی باز هم اشتباه کردم و من ثبت نام خودم را پس گرفتم و تصمیم گرفتم در خانه خودم بخوانم که باز هم تصمیم اشتباهی بود چون موفق نشدم در صورتی که اگر کلاسها را ادامه میدادم مثل دوستم همان سال وارد دانشگاه می شدم. بناچار رفتم سربازی و 2 سال از زندگی عقب افتادم. بعد از سربازی دوباره کنکور دادم و بعد یکسال قبول شدم و رفتم اصفهان دانشگاه دولتی روزانه ولی باز در انتخاب رشته اشتباه کردم چون اگر رشته دیگری را می رفتم حالا هم بازار کار بهتری داشتم و هم امکان زندگی بهتر. بعد چهار سال بلافاصله ارشد قبول شدم و بعد هم از دانشگاه تهران بخاطر شاگرد اولی به من بورس خارج از کشور دادند ولی بخاطر تصمیمات اشتباه نتوانستم از آن استفاده کنم و همان ارشد داخل را خواندم، در صورتی که اگر درست تصمیم گیری میکردم الان استاد دانشگاه تهران بودم درست مثل همکلاسی خودم. بعد گرفتن ارشد، از طرف دانشگاهی دعوت به کار شدم ولی در یک منطقه دور افتاده و قبول کردم در صورتی که اگر کمی صبر می کردم می توانستم در جای بهتری استخدام شوم نه در جایی که الان خلاصی و انتقالی از آن به جای دیگر غیر ممکن است مسئولیت اجرایی در دانشگاه قبول کردم که اشتتباه بود چون نتیجه آن فقط فرسایش بیشتر من و خورد شدن اعصاب من بود بعد 8 سال فرصتی یافتم برای تحصیل دکترا در خارج از کشور ولی باز هم آن را از دست دادم و رفتم داخل دکتری بگیرم. در انتخاب استاد راهنمایم اشتباه کردم و استادی بدی را گرفتم که مکافاتی کشیدم تا از دست او خلاص شوم ولی در انتخاب استاد جایگزین هم اشتباه کردم و بد از بدتر شد. همسری برگزیدم به اصرار خانواده و انتخاب آنها که خوب ولی تفاهم فکری با هم نداریم و جر و بحث زیادی با هم داریم موقعی بچه دار شدیم که من در آستانه 40 سالگی بودم و دیگر حوصله سر و کله زدن با بچه را با وجود شیرین بودن آن نداشتم. حال وقتی که نگاهی به گذشته خود میکنم از آن وخودم بدم می آید آن را مملو از تصمیمات غلطی میبینم که نتیجه آن ذجر و ناراحتی و عذاب برای خودم و دیگران بوده. برای تمام این موارد در هنگام تصمیم گیری من کلی فکر کردم ولی بازهم اشتباه تصمیم گرفتم به همین خاطر حالا هر وقت زمان انتخاب یا تصمیم کوچک یا بزرگی می رسد به سختی می توانم انتخاب کنم و تصمیم بگیرم و هراس از نتیجه آن، تصمیم گیری در زندگی را برای من به عذابی سخت مبدل کرده است. چکار بایستی بکنم.. ممنون میشوم اگر مرا راهنمایی بفرمایید
    اينكه كسي بتواند خودش را تغيير دهد و سرنوشتش را در دست خويش بگيرد نتيجه داشتن ذهني است كه كاملا نسبت به نيروي انديشه صحيح بيدار هوشيار و مراقب باشد
    اين سطري از كتاب راز ه كتاب مفيديه مطالعه كنيد خيلي مفيده من تازه گرفتمش و خيلي راضيم تازه متوجه خيلي چيزها شدم كاش زودتر اين كتابو ميخوندم حتما بخونديش

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    نقل قول نوشته اصلی توسط titos نمایش پست ها
    با سلام من بخاطر نتایج منفی حاصل از تصمیماتم از هر تصمیمم جدیدی که بایستی در زندگی بگیرم میترسم. می ترسم که دوباره مثل همیشه تصمیم اشتباهی گرفته باشم که بعد عواقب آن گریبانگیر من شود. در دوره دبیرستان، رشته علوم تجربی را انتخاب کردم با این آرزو که پزشک شوم که نتوانستم. در صورتی که اگر میرفتم رشته علوم انسانی بسیار موفقتر بودم. بعد هم نتوانستم در کنکور قبول شوم. با دوست و همکلاسیم برای شرکت در کلاسهای تقویتی کنکور رفتیم مرکز استان ولی باز هم اشتباه کردم و من ثبت نام خودم را پس گرفتم و تصمیم گرفتم در خانه خودم بخوانم که باز هم تصمیم اشتباهی بود چون موفق نشدم در صورتی که اگر کلاسها را ادامه میدادم مثل دوستم همان سال وارد دانشگاه می شدم. بناچار رفتم سربازی و 2 سال از زندگی عقب افتادم. بعد از سربازی دوباره کنکور دادم و بعد یکسال قبول شدم و رفتم اصفهان دانشگاه دولتی روزانه ولی باز در انتخاب رشته اشتباه کردم چون اگر رشته دیگری را می رفتم حالا هم بازار کار بهتری داشتم و هم امکان زندگی بهتر. بعد چهار سال بلافاصله ارشد قبول شدم و بعد هم از دانشگاه تهران بخاطر شاگرد اولی به من بورس خارج از کشور دادند ولی بخاطر تصمیمات اشتباه نتوانستم از آن استفاده کنم و همان ارشد داخل را خواندم، در صورتی که اگر درست تصمیم گیری میکردم الان استاد دانشگاه تهران بودم درست مثل همکلاسی خودم. بعد گرفتن ارشد، از طرف دانشگاهی دعوت به کار شدم ولی در یک منطقه دور افتاده و قبول کردم در صورتی که اگر کمی صبر می کردم می توانستم در جای بهتری استخدام شوم نه در جایی که الان خلاصی و انتقالی از آن به جای دیگر غیر ممکن است مسئولیت اجرایی در دانشگاه قبول کردم که اشتتباه بود چون نتیجه آن فقط فرسایش بیشتر من و خورد شدن اعصاب من بود بعد 8 سال فرصتی یافتم برای تحصیل دکترا در خارج از کشور ولی باز هم آن را از دست دادم و رفتم داخل دکتری بگیرم. در انتخاب استاد راهنمایم اشتباه کردم و استادی بدی را گرفتم که مکافاتی کشیدم تا از دست او خلاص شوم ولی در انتخاب استاد جایگزین هم اشتباه کردم و بد از بدتر شد. همسری برگزیدم به اصرار خانواده و انتخاب آنها که خوب ولی تفاهم فکری با هم نداریم و جر و بحث زیادی با هم داریم موقعی بچه دار شدیم که من در آستانه 40 سالگی بودم و دیگر حوصله سر و کله زدن با بچه را با وجود شیرین بودن آن نداشتم. حال وقتی که نگاهی به گذشته خود میکنم از آن وخودم بدم می آید آن را مملو از تصمیمات غلطی میبینم که نتیجه آن ذجر و ناراحتی و عذاب برای خودم و دیگران بوده. برای تمام این موارد در هنگام تصمیم گیری من کلی فکر کردم ولی بازهم اشتباه تصمیم گرفتم به همین خاطر حالا هر وقت زمان انتخاب یا تصمیم کوچک یا بزرگی می رسد به سختی می توانم انتخاب کنم و تصمیم بگیرم و هراس از نتیجه آن، تصمیم گیری در زندگی را برای من به عذابی سخت مبدل کرده است. چکار بایستی بکنم.. ممنون میشوم اگر مرا راهنمایی بفرمایید
    سلام

    عزیز شما الان43 سالته که بعضی از دوستان در این سن وسال گرفتار بحران میان سنی(نوعی افسردگی) میشند. که میشناسیمش و تا حدودی با توجه به سن و سال و جنسیت و....... عادیست.

    ببینید شما هم گذشته ای داشتید مثل گذشته خیلی از مردم که بعضی حتی شانس تجربه کردن همین گذشته ها رو نداشته و نداشته اند و رخت از این جهان بر گشیده اند!

    حالا در مواقعی تصمیم درست نگرفته اید به گفته خودتان و دیگری آن کار را انجام داده برنده شده! معلوم نیست که راه دیگر هم که برای دیگری جواب داده برای شما نیز همان جواب و نتیجه را میداده

    ولی خوب در زمان و مکان مناسب باید درست فکر کرد و بهترین تصمیم را گرفت که گاهی بدترین جواب رو میده, ولی خوب شخص بهترین تلاشش رو کرده ولی....

    مشاوره بگیرید,

    لصفا نقل قول کن که حتما متوجه شم.ممنون
    ویرایش توسط فرشاد1020 : 09-20-2014 در ساعت 03:16 PM

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4867
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    ا سلام.
    برای درمان افسردگی بایستی به روانشناس مراجعه کرد یا روانپزشک؟ ممنون

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس گناه و شکست

    نقل قول نوشته اصلی توسط titos نمایش پست ها
    ا سلام.
    برای درمان افسردگی بایستی به روانشناس مراجعه کرد یا روانپزشک؟ ممنون
    سلام

    از یک روانکاو(روانشناس) حاذق مرد شروع کن.موفق باشی


    سوالی داشتید. حتما ولطفا نقل قول کنید.سپاس

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شکست پُلی است برای پیروزی؟
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-06-2022, 02:15 AM
  2. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM
  3. چگونگی حمایت از کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-30-2013, 01:13 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد