سلام
میرم سر اصل مطلب چون نمیخوام وقت با ارزشتونو بگیرم. کل مشکل من تو عنوانیه که زدم , من 26 سالمه و در حال حاضر به مدت 1 ماهه که رابطه ی عاطفی که به شکل خاستگاری شروع شده بود رو بهم زدم به خاطره منطقم!!!! و البته این کاریه که همیشه میکنم اما این بار نمیدونم چرا نمیتونم از پسش بربیام , البته که احساسی که تو این رابطه داشتم با همیشه فرق میکرد, یعنی بهتر بگم هیچ وقت احساسی درگیر هیچ کس نمیشدم اما این بار درگیر شده بودم اما ترس از مسائل پیش نیومده!!! که ممکنه بود پیش بیاد !!! که منشاش میتونست مشکلایی که داشتیم از قبیل :{{{ اختلاف فرهنگی خوانواده هامون , تیپ شخصیتی تقریبا یکسانمون , تکرار شخصیتی مثل مادرم ( که بینهایت با هم مشکل داریم و هیچ تراپی هنوز نتونسته برای من این رابطه خراب من و مامانم رو درست کنه ) توی زندگیم و غیره باشه }}}} باعث شد من باز هم فرار کنم ...... اما این بار واقعا احساسی درگیر شدم و این بار فرار و ول کردن طرفم ارضام نمیکنه و داره زجرم میده ... در کنار این که میدونم باید بیشتر رو خودم کار کنم و مشکلات شخصیتی خودم رو حل کنم فکر میکنید احساس انقدر ارزش داره که برگردم توی اون رابطه ای که واقعا طرفم رو دوست دارم با تمام اینکه مشکلای زیادیم باهم داریم !؟