نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: از ادامه زندگی با همسرم بریدم

1411
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31850
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    از ادامه زندگی با همسرم بریدم

    با سلام خسته نباشید
    دختری 25 ساله هستم که 3 سال پیش با دوست پسرم که 3 سال باهاش دوستت بودم ازدواج کردگ خونوادم هیچکدوم راضی نبودن چون شوهرم قبلا ازدواج کرده بود و هنوز جدانشده بود و داشتن جدا میشدن که هنوز تموم نشده بود خوانوادم وبا نامردی مجبور کردم که موافقت کنن و بالاخره مجبور شدن راضی شن باهم ازدواج کنیم اختلافمون ازهمون اول شروع شد یه ادم بی اعصاب و بددهن و غیرقابل تحمل بود بارها کتکم میزد و چون شرمنده خونوادم بودم دم نمیزدم نه پول میداد نه خرجی میگفت برو از بابات پول بگیر الان یه پسر 2 ساله دارم و یه بچه 3 ماهه باردارم که شوهرم میخاد زن اولشو برگردونه و برای اونم خونه بگیره و نوبتی یه شب اونجا یه شب اینجا ولی من حمل ندارم نمیتونم اینجوری ادامه بدم و دم نزنم از طرفی دوتا بچه هم دارم و شرمنده خونوادمم اصلا خجالت میکشم بگم شوهرم میخاد زنشو بیاد سرزنش و شاید هم دعوا کنن از طرفی تحمل ناراحتی بابامو ندارم برگردم خونش کمرش شکسته میشه چون چند ماه دا میکردو میگفت بااین ادم ازدواج نکن حالا برم بگم میخام جداشم میشکنه بابام چیکار کنم خدایا از طرفی نمیونم اینجوری ادامه بدم از طرفی هم نمیخام خونوادمو دوباره برنجونم دارم ذره ذره اب میشم و سکوت کردم کمکم کنید باید چیکارکنم من

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا70 نمایش پست ها
    با سلام خسته نباشید
    دختری 25 ساله هستم که 3 سال پیش با دوست پسرم که 3 سال باهاش دوستت بودم ازدواج کردگ خونوادم هیچکدوم راضی نبودن چون شوهرم قبلا ازدواج کرده بود و هنوز جدانشده بود و داشتن جدا میشدن که هنوز تموم نشده بود خوانوادم وبا نامردی مجبور کردم که موافقت کنن و بالاخره مجبور شدن راضی شن باهم ازدواج کنیم اختلافمون ازهمون اول شروع شد یه ادم بی اعصاب و بددهن و غیرقابل تحمل بود بارها کتکم میزد و چون شرمنده خونوادم بودم دم نمیزدم نه پول میداد نه خرجی میگفت برو از بابات پول بگیر الان یه پسر 2 ساله دارم و یه بچه 3 ماهه باردارم که شوهرم میخاد زن اولشو برگردونه و برای اونم خونه بگیره و نوبتی یه شب اونجا یه شب اینجا ولی من حمل ندارم نمیتونم اینجوری ادامه بدم و دم نزنم از طرفی دوتا بچه هم دارم و شرمنده خونوادمم اصلا خجالت میکشم بگم شوهرم میخاد زنشو بیاد سرزنش و شاید هم دعوا کنن از طرفی تحمل ناراحتی بابامو ندارم برگردم خونش کمرش شکسته میشه چون چند ماه دا میکردو میگفت بااین ادم ازدواج نکن حالا برم بگم میخام جداشم میشکنه بابام چیکار کنم خدایا از طرفی نمیونم اینجوری ادامه بدم از طرفی هم نمیخام خونوادمو دوباره برنجونم دارم ذره ذره اب میشم و سکوت کردم کمکم کنید باید چیکارکنم من
    سلام

    عزیز چند سوال قبل از هر گونه پاسخ:

    سن همسر شما؟

    کار و شغل ایشون

    کار و شغل شما

    تحصیلات و رشته تحصیلی شما

    تحصیلات و رشته تحصیلی همسر شما

    استقلال مالی شما؟

    لطفا نقل قول کنید

    سپاس
    دکتر
    ویرایش توسط شهرام2014 : 10-29-2016 در ساعت 01:02 PM
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  3. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31850
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز چند سوال قبل از هر گونه پاسخ:

    سن همسر شما؟

    کار و شغل ایشون

    کار و شغل شما

    تحصیلات و رشته تحصیلی شما

    تحصیلات و رشته تحصیلی همسر شما

    استقلال مالی شما؟

    لطفا نقل قول کنید

    سپاس
    دکتر
    سلام همسرم28 سالشه کارمند قراردادی شهرداره ودیپلمه است من یسا هستم ولی کار ندارمو استقلال مالی هم همینطور لطفاراهنماییم کد

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز چند سوال قبل از هر گونه پاسخ:

    سن همسر شما؟

    کار و شغل ایشون

    کار و شغل شما

    تحصیلات و رشته تحصیلی شما

    تحصیلات و رشته تحصیلی همسر شما

    استقلال مالی شما؟

    لطفا نقل قول کنید

    سپاس
    دکتر
    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا70 نمایش پست ها
    سلام همسرم28 سالشه کارمند قراردادی شهرداره ودیپلمه است من یسا هستم ولی کار ندارمو استقلال مالی هم همینطور لطفاراهنماییم کد
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم ولی متاسفانه بدجور خودتون رو گرفتار کردید: ازدواج در سن پایین بدون شناخت کافی و حالا یک فرزند و دیگه چرا حاملگی دوم؟؟؟

    من نمیتوانم و حق ندارم که به شما بخوام پیشنهاد جدایی بدم یا ماندن در این نوع بقا(چون عزیز این زندگی نیست همانطور که خودتان فرمودید)

    شما اول از همه بعد از دوران بارداری و زایش فرزند دوم خوب قاعدا تا 1 سال الی 2 سال درگیر کودک خود هستید که باید باشید

    سپس توصیه میکنم از لحاظ مالی تا حدودی استقلال داشته باشید که بتوانید حداقل خود را از لحاظ مشیتی تامین کنید والا زیر این بار سنگین( نادانی-ناتوانی-نیازمندی-نگرانی) له خواهید شد

    وبعد میتوانید تصمیم بگیرید با توجه به شرایط وقت در این زندگی بمانید و یا بروید

    موفق باشید

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  6. 3 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    سلام
    بهتره که برید رک و راست به خانوادتون بگید و ازشون عذر خواهی کنید و بهشون بگید که چه چیزی بهتون می گذره و از طرف هم بهتره قبل همه این کارها تکلیف کودکانتون رو مشخص کنید ، چون به نظر من چنین مردی زیاد جالب نیست که از کودکانتون نگهداری کنه.
    امیدوارم که مشکلتون حل شه.
    موفق باشید.

  8. 3 کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31850
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    ممنونم لطفا برام دعا کنید

  10. کاربران زیر از زهرا70 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    مشکلتان با والدینتان در میان بگذارید پدر و مادر همواره خیر فرزندشان را می خواهند گرچه از شما به خاطر تصمیم اشتباهتان دلگیر باشند حتما مشاوره با پدر و مادر برای شما مفید خواهد بود

  12. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31850
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    ازهمه شما دوستان گل گمال تشکر رو دارم باحرفاتون به من امید دادین خیلی ناامید شده بودم ازهمتون ممنونم

  14. کاربران زیر از زهرا70 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31850
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    راستش شوهرم میگه اگه بری خونه بابات بایدتنهای بری بچه هامو ازت میگیرم تمام امید من بچه هامن چه جوری اونا رو ازش بگیرم بچم پسره و دادگاه حضانت نگهداریشو به من نمبده

  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط زهرا70 نمایش پست ها
    راستش شوهرم میگه اگه بری خونه بابات بایدتنهای بری بچه هامو ازت میگیرم تمام امید من بچه هامن چه جوری اونا رو ازش بگیرم بچم پسره و دادگاه حضانت نگهداریشو به من نمبده
    طلاق آخرین راه اممکن است پس از والدینت بخواه با شوهرت صحبت کنن تا رفتارش نسبت به تو تغییر بدهد اگر نشد باز با کسی که با شوهرت رابطه نزدیکی دارد و روی او اثر می گذارد صحبت کن تا بلکه حرف او را گوش کند اگر نشد باز زن در اسلام حقوق زیادی دارد از جمله مهریه و نفقه و شیربها و حتی می تواند برای کار کردن در خانه از شوهرش پول بخواهد شما می توانی در ازاء حقوقی که به شما تعلق می گیرد واگذاری حضانت از شوهرت تقاضا کنی

  17. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30845
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    77
    تشکر شده 25 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    شما یه دوست پسر داشتی که 3 سال باهاش رابطه داشتی.واقعا برام جای سواله که توی اون 3 سال، واقعا این اخلاقیات رو بروز نمیداده؟

  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31850
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    شوهرم بچه هامو به من نمیده منم بدون اونا نمیتونم زندگی کنم توروخدا راهنماییم کنید

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32037
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از ادامه زندگیم بریدم

    به فکر معیشت بچه هات باش تا به حدی برسی که خودت تأمینش کنی . الان با گفتن به والدین و خراب کردن اوضاع و طلاق گرفتن کاری پیش نمیبری، توانشو داره که دو تا زندگی اداره کنه؟ صبر کن تا از این بحران کمی رد بشی. حد اقل 3سال بعد.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد