نوشته اصلی توسط
زهرا70
با سلام خسته نباشید
دختری 25 ساله هستم که 3 سال پیش با دوست پسرم که 3 سال باهاش دوستت بودم ازدواج کردگ خونوادم هیچکدوم راضی نبودن چون شوهرم قبلا ازدواج کرده بود و هنوز جدانشده بود و داشتن جدا میشدن که هنوز تموم نشده بود خوانوادم وبا نامردی مجبور کردم که موافقت کنن و بالاخره مجبور شدن راضی شن باهم ازدواج کنیم اختلافمون ازهمون اول شروع شد یه ادم بی اعصاب و بددهن و غیرقابل تحمل بود بارها کتکم میزد و چون شرمنده خونوادم بودم دم نمیزدم نه پول میداد نه خرجی میگفت برو از بابات پول بگیر الان یه پسر 2 ساله دارم و یه بچه 3 ماهه باردارم که شوهرم میخاد زن اولشو برگردونه و برای اونم خونه بگیره و نوبتی یه شب اونجا یه شب اینجا ولی من حمل ندارم نمیتونم اینجوری ادامه بدم و دم نزنم از طرفی دوتا بچه هم دارم و شرمنده خونوادمم اصلا خجالت میکشم بگم شوهرم میخاد زنشو بیاد سرزنش و شاید هم دعوا کنن از طرفی تحمل ناراحتی بابامو ندارم برگردم خونش کمرش شکسته میشه چون چند ماه دا میکردو میگفت بااین ادم ازدواج نکن حالا برم بگم میخام جداشم میشکنه بابام چیکار کنم خدایا از طرفی نمیونم اینجوری ادامه بدم از طرفی هم نمیخام خونوادمو دوباره برنجونم دارم ذره ذره اب میشم و سکوت کردم کمکم کنید باید چیکارکنم من