نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: استرس زیاد

1141
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12519
    نوشته ها
    53
    تشکـر
    93
    تشکر شده 37 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    10

    استرس زیاد

    پسری هستم 25 ساله از 12 سالگی مادرم سکته کرد و زمین گیر شد گفتنیه که قبلشم پارکینسون داشت و داره.(حتی حرف هم خوب درک نمیکنه وتکلم براش سخته)ومن و تا حدی پدرم پرستارشیم پدرم هم افسردگی تقریبا شدید و چند تا مشکل روانی دیگه(اگرو فوبیا.پارانویا خفیفو...)وبسیار و بد خواه دیگرانه و تا اونجا که شعورو درک من میرسه ادم خوبی نیست
    و من خیلی تلاش کردم براش پسر خوبی باشم حتی نقش پدرش رو داشتم دکتر بردمش براش لباس خریدم همیشه احترامش رو گرفتم. اما اون به فکر اینده وسلامتی من نبود و حتی من رو دشمن خودش میدونست. و از 13 سالگی در کلانتری از دست من شکایت میکرد . و ابروی من رو توی کوچه پیش همه میبرد تا حدی که بعضی ها خیال میکردن من معتادم و اوون رو میزنم. من آدم بسیار مذهبی هستم و ورزشکارم پاسور دوم شهر خودمونمو توی مسابقه ی( d.s.h(devlopment .security&hacking سوم شدم هر بار من رو به کلانتری کشونده پرسنل اونجا وقتی وضعیت من رو دییدن قضیه رو فیسله دادان .
    و ایشون دید همسایه ها و پلیس ها شناختنش سم پاشی توی فامیل رو شروع کرد به دروغ که تا حدی دستش رو شد ولی ارتباط من با فامیل قطع شد و من 12 ساله خونه ی هیچ فامیلی نرفتم و اونها هم به جز عید نمیان . و شبکه ی دوستیم خیلی سترده نیست یه دوست صمیمی دارم. همیشه سرم را پایین میندازم و شرمسارم ویه مدت به خود ارضایی افتادم و تا حدی ترکش کردم نه کامل دوست دختر هم زیاد داشتم ولی مرتکب فعل زنا نشدم.
    برادر خواهر هام همه ناتنی هستن و از این خوننه و خونواده فراری منم تیروئیدم به خاطر مشکلات تغذیه ای کم کار شده و توانایی مغزی و بدنیم پایین آمده.و به خاطر استرس دکترا میگن کورتیزولت بالاست
    تا ساعت 2 ظهر میخوابیدم. که با کلاس های فنی حرفه ای ساعت 8 پا میشدم و احساس خوبی داشتم.که اونم تموم
    سعی کردم نکات کلیدی رو بگم

    می خوام از این وضعیت در بیام خسته شدم. مریض شدم.

    پیشاپیش ممنون
    ویرایش توسط دوست مهربون : 03-15-2015 در ساعت 07:21 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : استرس زیاد

    نقل قول نوشته اصلی توسط دوست مهربون نمایش پست ها
    پسری هستم 25 ساله از 12 سالگی مادرم سکته کرد و زمین گیر شد گفتنیه که قبلشم پارکینسون داشت و داره.(حتی حرف هم خوب درک نمیکنه وتکلم براش سخته)ومن و تا حدی پدرم پرستارشیم پدرم هم افسردگی تقریبا شدید و چند تا مشکل روانی دیگه(اگرو فوبیا.پارانویا خفیفو...)وبسیار و بد خواه دیگرانه و تا اونجا که شعورو درک من میرسه ادم خوبی نیست
    و من خیلی تلاش کردم براش پسر خوبی باشم حتی نقش پدرش رو داشتم دکتر بردمش براش لباس خریدم همیشه احترامش رو گرفتم. اما اون به فکر اینده وسلامتی من نبود و حتی من رو دشمن خودش میدونست. و از 13 سالگی در کلانتری از دست من شکایت میکرد . و ابروی من رو توی کوچه پیش همه میبرد تا حدی که بعضی ها خیال میکردن من معتادم و اوون رو میزنم. من آدم بسیار مذهبی هستم و ورزشکارم پاسور دوم شهر خودمونمو توی مسابقه ی( d.s.h(devlopment .security&hacking سوم شدم هر بار من رو به کلانتری کشونده پرسنل اونجا وقتی وضعیت من رو دییدن قضیه رو فیسله دادان .
    و ایشون دید همسایه ها و پلیس ها شناختنش سم پاشی توی فامیل رو شروع کرد به دروغ که تا حدی دستش رو شد ولی ارتباط من با فامیل قطع شد و من 12 ساله خونه ی هیچ فامیلی نرفتم و اونها هم به جز عید نمیان . و شبکه ی دوستیم خیلی سترده نیست یه دوست صمیمی دارم. همیشه سرم را پایین میندازم و شرمسارم ویه مدت به خود ارضایی افتادم و تا حدی ترکش کردم نه کامل دوست دختر هم زیاد داشتم ولی مرتکب فعل زنا نشدم.
    برادر خواهر هام همه ناتنی هستن و از این خوننه و خونواده فراری منم تیروئیدم به خاطر مشکلات تغذیه ای کم کار شده و توانایی مغزی و بدنیم پایین آمده.و به خاطر استرس دکترا میگن کورتیزولت بالاست
    تا ساعت 2 ظهر میخوابیدم. که با کلاس های فنی حرفه ای ساعت 8 پا میشدم و احساس خوبی داشتم.که اونم تموم
    سعی کردم نکات کلیدی رو بگم
    می خوام از این وضعیت در بیام خسته شدم. مریض شدم.
    پیشاپیش ممنون
    خب استرس شما نشون دهنده همین واقعیته که ریتم زندگی شما به هم خورده و به همین خاطر در مقابل فشاری که برای تغییر شما وارد شده مقاومت نشون میدید

    وفق پیدا کردن با این روند میتونه شمارو از استرس رهایی بده ...

    اینکه هدفی مشخص داشته باشید و برنامه ریزی کنید میتونه به زندگی شما جهت بده

    درسته شما در گذشته سختی کشیدید ولی تفاوتتون با همسالان امروزتون اینه که میتونید از تجربه ای که دارید نهایت استفاده رو کنید و خودتون رو از این ترس و استرس رهایی بدید

    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
    021-22354282
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  3. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شاگرد زیرک و استاد
    توسط parenaz در انجمن سایر
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 01-07-2020, 02:14 PM
  2. زیبایی های استان گلستان 11
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 05-19-2015, 10:58 PM
  3. استرس زیاد
    توسط Nimar در انجمن اضطراب
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 12-11-2014, 12:04 AM
  4. استرس خیلی زیاد
    توسط maryna در انجمن عوامل استرس زای شدید
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 03-08-2014, 04:40 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد