نوشته اصلی توسط
farang
من بعد از مدرسه دانشگاه قبول شدم ترم اول با یکی از هم اتاقی هام دوست شدم کم کم بهش وابسته شدم اون هم بهم وابسته شد و بخاطر این وابستگی با هم رابطه جنسی برقرار کردیم و دوست داشتنمون تبدیل به عشق شد تا اینکه دانشگاه تموم شد و ما از هم جدا شدیم این جدایی برای هر دو ما سخت بود اما من بیشتر از اون وابسته بودم بعد از 1 ماه دوستم نامزد کرد , تحمل اینکه ببینم عشقم داره از دستم میره واقعا سخت بود دلم میخواست منم نامزد کنم که هم کمتر اذیت بشم و هم باری از دوش برادرم سبک کنم اما چون بختم بسته بود هیچ خواستگاری نداشتم و از طرفی برادرم گفته تا من ازدواج نکنم ازدواج نمیکند و این موضوع را همه اطرافیان میدانند و همیشه بمن میگویند نامزد کن تا برادرت هم ازدواج کند اما هیچ کس نمیداند که من خواستگار ندارم چون از لحاظ ظاهر خوشکلم و چیزی کم ندارم
حالا من ماندم و یک دنیا افسردگی از یک طرف کسی که بهش وابسته بودم تنهام گذاشت و از طرف دیگر احساس نیاز میکنم و هیچ خواستگاری ندارم الان نا امیدم و اصلا حوصله کسی رو ندارم
لطفا راهنمایی کنید چطور میتونم با وجود این مشکلات شاد باشم