با عرض سلام
من یک دوست قدیمی دارم که دختری هست که حدودا 25 سال سن داره و اخیرا به تشخیص پزشک دچار افسردگی و اضطراب شدید و اختلال شخصیت مرزی شده، این در حالی هست که تا الان که با هم دوست بودیم همیشه دختر شاد و سرحالی به نظر می رسید. اما خودش می گه که 5 سالگی اتفاقی براش افتاده که همیشه آزارش می داده و فقط ظاهرش رو حفظ می کرده که حال خوشی داره (البته من از اتفاقی که براش افتاده خبر ندارم)، اما الان بیماریش عود کرده. حتی تلفنی هم با من صحبت نمی کنه چون بلافاصله می زنه زیر گریه و از اینکه وارد جمع بشه واهمه داره چون می ترسه حمله عصبی بهش دست بده و همه متوجه بشن. متاسفانه از طرف خانواده هم مورد حمایت قرار نمی گیره و می گه که فقط همسر و مادر همسرش اون رو درک می کنن ( فرزند نداره)، البته تحت درمان پیش یک روانپزشک هست و دارو های قوی اعصاب مصرف می کنه و پزشک گفته که علی رغم اینکه دختر مومنی هست اما ممکنه که بخاطر این مشکل همه ایمان و اعتقاد و افکارش روو از دست بده و ممکن هست که طول درمانش تا آخر عمر باشه،
من می خوام بدونم به عنوان یک دوست چه کاری از دست من بر میاد که براش انجام بدم؟ چون این وضعیت خیلی باعث ناراحتی من شده. خواهش می کنم که کسانی که در این زمینه تخصص دارند من رو راهنمایی کنن و در رابطه با این اختلال بیشتر توضیح بدن
با سپاس از توجه شما