نوشته اصلی توسط
nazanin24
ممنونم از پاسخ هاتون
راستش رابطه ما خیلی خوب بود،همه چیز عالی پیش میرفت و من تو ذهنم آینده ایو تصور میکردم که قراره با آدمی که خیلی شبیه منه هدفش با من مشترکه بسازیم،اما متاسفانه من یه مشکل خیلی بزرگی تو زندگیم دارم و اون اینه که هیچ کسی هیچ کسی جز پدر و مادرم چشم دیدن پیشرفت من رو نداره،،چه فامیل چه دوست چه غریبه ،و هرکس که سمت من میاد خانوادش دوستانش همه به یه نحوی سعی میکنن رابطرو بهم بزنن،،شاید دلیلش این باشه که من این آدمو خیلی عوضش کردم،،بخدا نمیخوام از خودم تعریف کنم،،اما این چیزی بود که همه میگفتن،، خیلی رفتارش مردونه و با اعتماد به نفس شده بود طوریکه به هیچ کسی اجازه نمیداد ازش سو استفاده کنه،،انقدر اعتماد به نفسش بالاتر رفته بود که علاوه بر رفتارش حتی توی راه رفتنشم مشهود بود،،اما واقعا من از حسد مردم در امان نیستم و واقعا این موضوع داره عذابم میده،،، و رابطه ما هم اینطوری بود که بهم خورد،،، راستش در حال حاضر مشکل من تموم شدن این رابطه نیست،، مشکل من اینه که من به طور عجیبی افسرده شدم،،اصلا انرژی ندارم،، شاید در طول روز به این شخص اصلا فکر نکنم،،و واقعا هم طبق گفته شما تصمیم گرفتم دیگه جوابش رو ندم با اینکه نمیدونم چرا انقدر اصرار داره رابطشو با هام قطع نکنه و یجورایی منو توی ابنمک گذاشته،،اما از زندگیم خسته شدم،،من اینطوری نبودم،،انگار کل انرژیم تخلیه شده،،تمام روز توی خونم و حوصله هیچ کاریو ندارم
من برای خیلیا وقت گذاشتم انرژی گذاشتم،،، مثلا یکی از دوستانم که تمام روز توی خونه بود و افسردگی شدیدی گرفته بود رو انقدر باهاش صحبت کردم انقدر بهش انرژی دادم که همون آدم الآن از چهار جا حقوق میگیره،،انقدر عوض شده که وقتی منو میبینه بهم میخنده
اما الآن که من این طوری شدم هیچکس حتی دلشم برام نمیسوزه،،، هیچکسی نیست که کمکم کنه،،انگار زمونه زمونه بدیه،،هر چی به دیگران بدی کنی بیشتر قدرتو میدونن،، هرچی اذیت کنی کمتر اذیت میشی،، هر چی باوفاتر باشی راحتتر حذف میشی،،،:-(