نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: افسردگی شدید

1532
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5319
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    افسردگی شدید

    سلام و احترام، نازنین 24 ساله، مدرک کارشناسی ارشد دارم،در زمینه درسی همیشه اول بودم اما راستش دو سال قبل با یکی از هم کلاسی هام آشنا شدم، رابطه حدود 5 ماه طول کشید و بعد ایشون رابطه را بصورت ناگهانی یک شبه کات کردن و من یکسال و نیمه افسردگی شدیدی گرفتم طوریکه مثل مرده ها شدم حتی حوصله بیرون رفتن از خونه رو هم ندارم، و این که ایشون تا الآن مثل دوست های معمولی با من ارتباط داره بطوریکه هر وقت من دیگه خواستم که نباشه با یه ترفندی سعی کرده من جوابش رو بدم اما حاضر نیست دوباره با هم مثل قبل باشیم، چیکار کنم آدم دو سال پیش بشم دیگه خستم از خودم؟ تروخدا بگیدچیکار کنم انرژیم برگرده؟همه اطرافیانمم خسته شدن ازم،،هر پیشنهاد کاری بهم میشه رد میکنم،تمام وقت توی خونم،حوصله و انرژی هیچیو ندارم، واقعا دیگه خسته شدم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    سلام عزيزم...
    بزرگترين مانعي كه باعث بدتر شدن احوال شما شده همين رابطه مستمر هست كه با ادامه اون و هر بار صحبت كردن و ديدن اين فرد تمام خاطرات گذشته براي شما تداعي ميشه ؟،در واقع شما با ادامه اين رابطه خودتونو تو گذشته حبس كردين و قدرت تصميم گيري براي آينده از شما گرفته شده...
    نازنين عزيز اين تفكر پسرها كه بعد از رابطه دوستي معشوقانه تصميم به داشتن يك دوستي معمولي ميكنن ميتونه به اين دليل باشه كه تنوع طلب هستن و شايد رابطه معشوقانه ديگه اي رو تجربه ميكنن و چون نميتونن از شما هم بگذرن با اين پيشنهاد جلو ميان...
    اما شما...
    اگر دوست داريد اين حالو روز پريشون دوباره مثل قبل بشه و باز نشاط و اميدو اعتماد بنفستون بالا بره هميييييين الان بدون هييييچ مقدمه و هيچ توضيحي اين رابطه رو قطع كنيد(نگران نباشيد با اين كار كمي هم اون فرد طعم شكست رو ميچشه و اين عمل براي يك مرد خيييلي حقير كننده است و هركاري ميكنه تا دوباره به اين رابطه برگرده و به نحوي اتمام اين دوستي از طرف خودش باشه)...
    اما شما بايد زرنگ باشيد و از اين به بعد به هيچ وجه به اون فرد ميدون ندين تا بااحساسات شما بازي كنه...
    بعد از تمام شدن اين رابطه حتما و حتما يك تنوع اساسي تو برنامه هاي تفريحيتون بدين تا تو دوران فراموشي افكار منفي كمتر به سراغ شما بيان...
    از كلاسهاي ورزشي و موزيك هاي شاد و رفتو آمد با دوستان هم سن و موفق شروع كنيد و حتتتتتتما از تنها شدن و رمان هاي عاشقانه و موزيكهاي غمگين و فكر كردن به اينكه ممكنه بعد از اين فرد ديگه نتونم با كسي ارتباط برقرار كنم رو از ذهنت دور كن...
    اينو بهت قول ميدم كه با قبول كردن پيشنهادهاي كاري و با حضور توي جامعه قطعا موقعيت هاي ايده اآلی برات پيش مياد كه اون زمان اين شما هستين كه بايد ازتون خواهش كنن در مورد برقراري ارتباط و آينده با اونها فكر كنيد...
    شاااااد باشي عزيزم...
    ویرایش توسط zbahane : 08-08-2014 در ساعت 05:22 PM
    امضای ایشان

  3. کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5305
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 17 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    برای دوستی دیگر هم این رو گفتم.متاسفانه مشکل بزرگی که خانمها با آن درگیر هستند و چه بسا آن را یک ارزش بدانند این است که شخصیت بسیار وابسته ای دارند.وابستگی به پدر شوهر دوست حتی خدا. در مقاطعی از زندگی این وابستگی چنان شدید میشود که فردیت و عزت نفس به کلی دچار اضمحلال میشود و شخص گمان میکند (مثلا) از دنیا یک شوهر میخواهد و از آن شوهر همه دنیا را!و دیگر به کلی از خودش و قدرت استقلال خودش به کلی بیخبر میماند.شما تا پیش از اینکه با این فرد آشنا شوید درس میخواندید مشغول بودید به قول خودتان نفر اول بودید چرا؟چونکه با اتکا به توانایی فردی جلو رفته اید اما با آمدن این شخص به زندگی شما همه چیز دگرگون شده و همان اپیدمی و معضل جنس مونث گریبانگیر شما شده و به مرور از آن استقلال و فردیت دور شده و همه دنیای خود را در وجود شخصی دیگر یافته اید.و این همان بیماری وابستگی است.بقول اریک فروم عشق و دوستی باید موجب استقلال بیشتر شود چرا که فرد را متوجه ویژگی ها و خصوصیات منحصر به فرد خود میکند و از طرفی هم موجب یگانگی و وحدت شود.درو اقع عشق باید تعادلی میان استقلال و وابستگی(یگانگی) باشد. راه حل شما این است:تقویت توانایی مستقل بودن با اتکا به قدرت فردی.
    امضای ایشان
    چون به قله‌ها می‌رسم خود را همواره تنها می‌بینم
    از شما چه کسی می‌تواند ایستاده بر بلندی‌ها بخندد؟

    فردریش نیچه

  5. کاربران زیر از Dark light بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5319
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Smile پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    ممنونم از پاسخ هاتون
    راستش رابطه ما خیلی خوب بود،همه چیز عالی پیش میرفت و من تو ذهنم آینده ایو تصور میکردم که قراره با آدمی که خیلی شبیه منه هدفش با من مشترکه بسازیم،اما متاسفانه من یه مشکل خیلی بزرگی تو زندگیم دارم و اون اینه که هیچ کسی هیچ کسی جز پدر و مادرم چشم دیدن پیشرفت من رو نداره،،چه فامیل چه دوست چه غریبه ،و هرکس که سمت من میاد خانوادش دوستانش همه به یه نحوی سعی میکنن رابطرو بهم بزنن،،شاید دلیلش این باشه که من این آدمو خیلی عوضش کردم،،بخدا نمیخوام از خودم تعریف کنم،،اما این چیزی بود که همه میگفتن،، خیلی رفتارش مردونه و با اعتماد به نفس شده بود طوریکه به هیچ کسی اجازه نمیداد ازش سو استفاده کنه،،انقدر اعتماد به نفسش بالاتر رفته بود که علاوه بر رفتارش حتی توی راه رفتنشم مشهود بود،،اما واقعا من از حسد مردم در امان نیستم و واقعا این موضوع داره عذابم میده،،، و رابطه ما هم اینطوری بود که بهم خورد،،، راستش در حال حاضر مشکل من تموم شدن این رابطه نیست،، مشکل من اینه که من به طور عجیبی افسرده شدم،،اصلا انرژی ندارم،، شاید در طول روز به این شخص اصلا فکر نکنم،،و واقعا هم طبق گفته شما تصمیم گرفتم دیگه جوابش رو ندم با اینکه نمیدونم چرا انقدر اصرار داره رابطشو با هام قطع نکنه و یجورایی منو توی ابنمک گذاشته،،اما از زندگیم خسته شدم،،من اینطوری نبودم،،انگار کل انرژیم تخلیه شده،،تمام روز توی خونم و حوصله هیچ کاریو ندارم
    من برای خیلیا وقت گذاشتم انرژی گذاشتم،،، مثلا یکی از دوستانم که تمام روز توی خونه بود و افسردگی شدیدی گرفته بود رو انقدر باهاش صحبت کردم انقدر بهش انرژی دادم که همون آدم الآن از چهار جا حقوق میگیره،،انقدر عوض شده که وقتی منو میبینه بهم میخنده
    اما الآن که من این طوری شدم هیچکس حتی دلشم برام نمیسوزه،،، هیچکسی نیست که کمکم کنه،،انگار زمونه زمونه بدیه،،هر چی به دیگران بدی کنی بیشتر قدرتو میدونن،، هرچی اذیت کنی کمتر اذیت میشی،، هر چی باوفاتر باشی راحتتر حذف میشی،،،:-(
    ویرایش توسط nazanin24 : 08-08-2014 در ساعت 04:00 PM

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3230
    نوشته ها
    76
    تشکـر
    170
    تشکر شده 72 بار در 41 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    سلام نازنین عزیز هر فردی دنیا را از دریچه ی خودش می بینه سعی کنین از دریچه ی زیبایی دنیا را ببینید، به نظر من کوچکترین ارتباط این آقا را ندید بگیرید فرض کنید اصلا نبوده !
    روزگارو فقط تو می تونی به کام خودتت در بیاری فقط باید تصمیم بگیری .
    امضای ایشان
    ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ماعدم ماست

  8. کاربران زیر از سلام برشما بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    سلام
    خوب فکر کنید و بگید
    اگر افسردگی شما برطرف بشه چه کارهایی رو انجام میدید؟

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5223
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    204
    تشکر شده 20 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazanin24 نمایش پست ها
    ممنونم از پاسخ هاتون
    راستش رابطه ما خیلی خوب بود،همه چیز عالی پیش میرفت و من تو ذهنم آینده ایو تصور میکردم که قراره با آدمی که خیلی شبیه منه هدفش با من مشترکه بسازیم،اما متاسفانه من یه مشکل خیلی بزرگی تو زندگیم دارم و اون اینه که هیچ کسی هیچ کسی جز پدر و مادرم چشم دیدن پیشرفت من رو نداره،،چه فامیل چه دوست چه غریبه ،و هرکس که سمت من میاد خانوادش دوستانش همه به یه نحوی سعی میکنن رابطرو بهم بزنن،،شاید دلیلش این باشه که من این آدمو خیلی عوضش کردم،،بخدا نمیخوام از خودم تعریف کنم،،اما این چیزی بود که همه میگفتن،، خیلی رفتارش مردونه و با اعتماد به نفس شده بود طوریکه به هیچ کسی اجازه نمیداد ازش سو استفاده کنه،،انقدر اعتماد به نفسش بالاتر رفته بود که علاوه بر رفتارش حتی توی راه رفتنشم مشهود بود،،اما واقعا من از حسد مردم در امان نیستم و واقعا این موضوع داره عذابم میده،،، و رابطه ما هم اینطوری بود که بهم خورد،،، راستش در حال حاضر مشکل من تموم شدن این رابطه نیست،، مشکل من اینه که من به طور عجیبی افسرده شدم،،اصلا انرژی ندارم،، شاید در طول روز به این شخص اصلا فکر نکنم،،و واقعا هم طبق گفته شما تصمیم گرفتم دیگه جوابش رو ندم با اینکه نمیدونم چرا انقدر اصرار داره رابطشو با هام قطع نکنه و یجورایی منو توی ابنمک گذاشته،،اما از زندگیم خسته شدم،،من اینطوری نبودم،،انگار کل انرژیم تخلیه شده،،تمام روز توی خونم و حوصله هیچ کاریو ندارم
    من برای خیلیا وقت گذاشتم انرژی گذاشتم،،، مثلا یکی از دوستانم که تمام روز توی خونه بود و افسردگی شدیدی گرفته بود رو انقدر باهاش صحبت کردم انقدر بهش انرژی دادم که همون آدم الآن از چهار جا حقوق میگیره،،انقدر عوض شده که وقتی منو میبینه بهم میخنده
    اما الآن که من این طوری شدم هیچکس حتی دلشم برام نمیسوزه،،، هیچکسی نیست که کمکم کنه،،انگار زمونه زمونه بدیه،،هر چی به دیگران بدی کنی بیشتر قدرتو میدونن،، هرچی اذیت کنی کمتر اذیت میشی،، هر چی باوفاتر باشی راحتتر حذف میشی،،،:-(
    سلام نازنین جان!
    اینها فقط نظرات وتوصیه های شخصی بنده ست .
    فکر میکنم اولین قدم مثبت شما در جهت خلاص شدن ازین حس افسردگی و فرار از وظایفتون اینه که با این فرد ارتباطتون قطع بشه( تا شاید حتی از این اعتماد به نفس مضاعف و کاذبی هم که درشون ایجاد شده یه کم کم بشه واز حالت پرواز دربیان با کمال پوزش و عذر خواهی از شما)
    فرصت بدید که ایشون راجع به رفتارهاشون فکر کنن. شاید فقط در ظاهر رفتارهاشون مردونه شده واز درون رشد شخصیتی مطلوب شمارو نداشتن!!!
    آزادی رو دوباره در خودتون حس کنید. افسرده بودنتون در یک روز پایان می پذیره وقتی این فرد رو ترک کنید ولی بعدش راه طولانی و پر تلاشی دارید.
    اجازه ندید موقعیت های پیشرفتتون رو از دست بدید. این آسیب خطرناکی می تونه باشه. خیلی ها این روزها آرزوی یافتن یک شغل خوب رو دارن. چه برسه به پیشنهاد کاری که برای شما فراهم بوده.
    شکر گذار باشید که این فرد رو زود شناختید.
    حتی اگر لازم شد( و ایشون فرد بی آزاری هستن و برای شما دردسر و مزاحمت ایجاد نمی کنن) این خط رو برای مدتی کنار بذارید و خط موبایلتون رو عوض کنید.واگر هم احیانا مزاحمتی بود(که شاید این نگرانیم بی جا باشه)در صورت امکان و لزوم و وجود صمیمیت لازم با خانواده در میون بذارید.
    بعضی وقتا بدون کمک گرفتنمون از والدین مشکلات رو برای خودمون از اون چیزی که هستن سختتر و بزرگتر میکنیم.
    به نظرم بعدازین به اولین پیشنهاد کاری خوبتون که باهاش مواجه میشید و با شرایط و معیاراتون جور در میاد بله بگید. البته با قدرت!
    باید باز هم نفر اول باشید.با ورزش و کار و تفریحات مطلوبتان مشغول بشید.
    اجازه ندید حسودان اطرافتون به اهدافشون برسن و ازین حال شما خوشحال باشن.
    از پیشنهادات و لحن جسورانه ام عذر خواهی میکنم. کاملا خواهرانه براتون صحبتهامو نوشتم.
    ویرایش توسط ADAMEKHOOB : 08-08-2014 در ساعت 08:10 PM

  11. کاربران زیر از ADAMEKHOOB بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2905
    نوشته ها
    49
    تشکـر
    3
    تشکر شده 29 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    به نظر من اگه دوست داری دوباره رابطه مثل قبل بشه بهتره بهش محل نذاری
    بشر هیچ وقت به چیزی که راحت به دست بیاد اهمیت نمیده برا همین اگه داری بهش التماس می کنی به طور ناگهانی بهش بی محلی کن
    کار سختیه اما 90 درصد جواب میده

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5319
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    سلام دوست عزیز، ممنون از پاسختون،، من هرکاری که فکر کنید من جمله بی محلیم امتحان کردم،، اما فایده موثری نداشته، فقط تاثیر موقتی،الآن با اینکه واقعا اذیت میشم از نبودش،با اینکه حتی تو نبودش من وفادار موندم اما مشکل من بازگشت ایشون نیست،، و من امروز طبق نظر دوستان مشاور و با تصمیم خودم بهش گفتم دیگه نمیخوم ادامه بدیم،در حال حاضر مشکل اصلی من این حس افسردگی و بی انرژی بودنم هست که داره روز به روز از زندگی عقب میندازه منو

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5319
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط taekwondo نمایش پست ها
    به نظر من اگه دوست داری دوباره رابطه مثل قبل بشه بهتره بهش محل نذاری
    بشر هیچ وقت به چیزی که راحت به دست بیاد اهمیت نمیده برا همین اگه داری بهش التماس می کنی به طور ناگهانی بهش بی محلی کن
    کار سختیه اما 90 درصد جواب میده
    سلام دوست عزیز، ممنون از پاسختون،، من هرکاری که فکر کنید من جمله بی محلیم امتحان کردم،، اما فایده موثری نداشته، فقط تاثیر موقتی،الآن با اینکه واقعا اذیت میشم از نبودش،با اینکه حتی تو نبودش من وفادار موندم اما مشکل من بازگشت ایشون نیست،، و من امروز طبق نظر دوستان مشاور و با تصمیم خودم بهش گفتم دیگه نمیخوم ادامه بدیم،در حال حاضر مشکل اصلی من این حس افسردگی و بی انرژی بودنم هست که داره روز به روز از زندگی عقب میندازه منو

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2905
    نوشته ها
    49
    تشکـر
    3
    تشکر شده 29 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    پس اگه اینطوریه برای اینکه کم کم احساس افسردگیت از بین بره نباید بهش پایبند بمونی
    بهتره با چت و این جور چیزا دلتنگی خودت رو کم کنی
    البته بهتره پیش یه مشاور بری تمرینات ساده ای که یک مشاور ارائه میده خیلی راحت نشاط رو به زندگی بر می گردونه
    من خودم دچار افسردگی بودم دو ماه رفتم پیش روانشناس و الان حالم خوبه خوبه
    عشق هایی که قبل از ازدواج به وجود میاد معمولا موقتیه برای همینه که زن ها بیشتر از مردان به عشق پایبندترن چون معمولا بعد ازدواج عاشق میشن

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    نازنين عزيز شما اولين قدم رو برداشتين و اين يعني تصميم درست براي بهتر زندگي كردن...
    اما قدم بعدي كه بايد محكمتر و با اعتماد به نفس بيشتري بردارين اينه كه خودتونو از اين گوشه نشيني رها كنيد...
    از همين فردا شروع كنيد و صبح زود بي هدف و فقط براي قدم زدن از خونه بزن بيرونو با هنز فري گوشيت آهنگاي شااااااااااادگوش كن و حدودا 40 دقيقه پياده روي مستمر و تند داشته باش...
    بعد از استراحت و خوردن صبحانه بدون فكر كردن به امروز و اتفاقاتي كه افتاد بايد فقط به ساعات بعدت فكر كني و براي خودت يه برنامه بريزي مثلا استخر..يا ديدن يه دوست پر انرژي...يا خريد يه بليط كنسرت...يا حتي خريد چند تا لباس با رنگاي شاااد...
    تا 4 روز حتما و حتما اين روال رو ادامه بده و به هر نحوي كه شده خودتو از خونه بيرون كن...
    بهت ثابت ميشه كه تاثير خيييلي مثبتي تو همين چند روز تو روحيت به وجود مياد...
    البته اين كارها موقتيه و قدم اصلي كه بايد برداري رو بعد از انجام اين كارا بهت ميگيم...
    بعد از اون بيا اينجا و از تغييراتي كه داشتي و از پيشنهادهاي كاري كه بهت شده برامون حرف بزن ...
    ما اينجا منتظرت هستيم...
    ویرایش توسط zbahane : 08-09-2014 در ساعت 02:02 AM
    امضای ایشان

  17. 2 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کمکم کنیییید افسرده شدم انرژی هیچ کاریو ندارم

    راستي توي برنامه هات يه وقتيم براي رفتن به پزشك تغذيه اختصاص بده و يه چك اپ انجام بده شايد اين بي انرژي بودن و سست بودن ريشه در يك بيماري جسمي(كم خوني،اختلالات هورموني،ديابت،....)داشته باشه...
    امضای ایشان

  19. کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد