افسردگی فلجم کرده...

|sadsmiley|
با سلام. پسر 28 ساله هستم. مشكلي كه من دارم را كمتر كسي دارد. من دچار خستگي مفرط، بي‌حوصلگي شديد، تنبلي ناخواسته، افسردگي مزمن، خمودگي تا حد وسوسه خودكشي و ضعف شديد و بي‌انگيزگي هستم. خواب و خوراكم مختل و بي‌نظم شده. ورزش را هم كه اصلا حرفش را نزنيد.|weirdsmiley| بعضي وقتها دو سه روز متوالي از خانه بيرون نمي‌روم. از تحصیل انصراف دادم. بیکار هستم. 7 ساله داروی افسردگی مصرف میکنم (لیتیم، پرانول، دزیپرامین، الانزاپین، گاباپنتین،...). دو مرتبه بستری شدم. |sadsmiley|
خودم از اين وضعيت ناراضي هستم. من از شما حرف و نصيحت نمي‌خواهم چون فايده ندارد. من دستورالعمل مي‌خواهم. چه غذاهايي بايد بخورم و چه نبايد بخورم؟ الگوي خوابم چگونه بايد باشد و چه بايد بكنم كه از 11 ساعت كنوني كمتر شود؟ آيا ممكن است مبتلا به يك بيماري فيزيولوژيك شده باشم؟ پيش چه دكتري بايد بروم؟
|sadsmiley|

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

|sadsmiley|
با سلام. پسر 28 ساله هستم. مشكلي كه من دارم را كمتر كسي دارد. من دچار خستگي مفرط، بي‌حوصلگي شديد، تنبلي ناخواسته، افسردگي مزمن، خمودگي تا حد وسوسه خودكشي و ضعف شديد و بي‌انگيزگي هستم. خواب و خوراكم مختل و بي‌نظم شده. ورزش را هم كه اصلا حرفش را نزنيد.|weirdsmiley| بعضي وقتها دو سه روز متوالي از خانه بيرون نمي‌روم. از تحصیل انصراف دادم. بیکار هستم. 7 ساله داروی افسردگی مصرف میکنم (لیتیم، پرانول، دزیپرامین، الانزاپین، گاباپنتین،...). دو مرتبه بستری شدم. |sadsmiley|
خودم از اين وضعيت ناراضي هستم. من از شما حرف و نصيحت نمي‌خواهم چون فايده ندارد. من دستورالعمل مي‌خواهم. چه غذاهايي بايد بخورم و چه نبايد بخورم؟ الگوي خوابم چگونه بايد باشد و چه بايد بكنم كه از 11 ساعت كنوني كمتر شود؟ آيا ممكن است مبتلا به يك بيماري فيزيولوژيك شده باشم؟ پيش چه دكتري بايد بروم؟
|sadsmiley|

---

منم افسردم
حافظم ضعیف شده
روزبروز بدتر میشم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

|sadsmiley|
با سلام. پسر 28 ساله هستم. مشكلي كه من دارم را كمتر كسي دارد. من دچار خستگي مفرط، بي‌حوصلگي شديد، تنبلي ناخواسته، افسردگي مزمن، خمودگي تا حد وسوسه خودكشي و ضعف شديد و بي‌انگيزگي هستم. خواب و خوراكم مختل و بي‌نظم شده. ورزش را هم كه اصلا حرفش را نزنيد.|weirdsmiley| بعضي وقتها دو سه روز متوالي از خانه بيرون نمي‌روم. از تحصیل انصراف دادم. بیکار هستم. 7 ساله داروی افسردگی مصرف میکنم (لیتیم، پرانول، دزیپرامین، الانزاپین، گاباپنتین،...). دو مرتبه بستری شدم. |sadsmiley|
خودم از اين وضعيت ناراضي هستم. من از شما حرف و نصيحت نمي‌خواهم چون فايده ندارد. من دستورالعمل مي‌خواهم. چه غذاهايي بايد بخورم و چه نبايد بخورم؟ الگوي خوابم چگونه بايد باشد و چه بايد بكنم كه از 11 ساعت كنوني كمتر شود؟ آيا ممكن است مبتلا به يك بيماري فيزيولوژيك شده باشم؟ پيش چه دكتري بايد بروم؟
|sadsmiley|

---

سلام

متاسفم از آنچه که خواندم عزیز ولی مطمئن باشید که شما تنها نیستید, افسردگی در بین متخصصان و همکاران معروف به سرماخوردگی روانیست(یعنی مسل سرماخوردگی زیاده)

تشخیص دقیق همکاران راجب شما چه بوده و علاوه بر دارو ها جلسات مشاوره و روان درمانی داشته اید و یا خیر؟؟

سابقه اختلال یا بیماری روانی در بین خانواده داشته اید و یا خیر؟

لطفا به صورت نقل قول پاسخ دهید.

سپاس
دکتر

....

....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شهرام2014

سلام

متاسفم از آنچه که خواندم عزیز ولی مطمئن باشید که شما تنها نیستید, افسردگی در بین متخصصان و همکاران معروف به سرماخوردگی روانیست(یعنی مسل سرماخوردگی زیاده)

تشخیص دقیق همکاران راجب شما چه بوده و علاوه بر دارو ها جلسات مشاوره و روان درمانی داشته اید و یا خیر؟؟

سابقه اختلال یا بیماری روانی در بین خانواده داشته اید و یا خیر؟

لطفا به صورت نقل قول پاسخ دهید.

سپاس
دکتر

---

سلام و با تشکر از پاسخت
بیش از 100 جلسه رواندرمانی در دانشگاه یا بیرون رفتم. کتابهای دکتر برنز را هم خوانده ام. عمه‌ام افسردگی ماژور داره و 50 سالش است و مجرد و خانه نشین است.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثریا92

آقا شهرام 2014 میشه جواب منو هم بدین؟؟؟؟
به خدا خستم....چه مرگمه؟؟؟؟ خدا میدونه...
راستی سابقه مشکل روحی خاصی تو خانواده نداریم...

تقریبن شبیه این اقام ولی مشکل من اینه که افسرده نیستم...
بعضی وقتا افسرده ام و فکرا عجیب دارم
ولی دوباره خیلی شاد و هیجان زده میشم...بیشتر عصبی هستم تا افسرده...کلن خودم هم خستم...

---

سلام.
شما دقیقا بیماری من را دارید. اسمش «اختلال دوقطبی نوع یک» (Bipolar Disorder) است. تعریفش همینه که فرد تعادل روانی ندارد و یک موقع بیخودی خوشحال و سرمست است و ولخرجی می‌کند و بعضا عیاشی می‌کند (مواد مخدر، مشروب و...) و میل جنسی سیری ناپذیر دارد و خلاصه کارهایی می‌کند که بعدا پشیمان میشود. علامت خود من این بود که به هرکی می‌رسیدم مسخره‌اش می‌کردم، حتی غریبه‌های مسن تر از خودم. یک دفعه نزدیک بود بروم یکی از قهرمانان بدن سازی کشور رو دست بیاندازم !!!
در بقیه موارد فرد افسرده میشه که این افسردگی با افسردگی معمولی فرق داره. خبر بدی هم مجبورم به شما بدهم اون هم اینکه شما در تحصیل دچار مشکل خواهید شد. من رتبه 53 کنکور سراسری بودم و در رشته برق شریف درس میخواندم اما پس از پنج سال در حالی که فقط 70 واحد پاس کرده بودم از دانشگاه آمدم بیرون. ضمنا به احتمال زیاد باید قید ازدواج را برای همیشه بزنید.
به هرحال حتما باید به روانپزشک و روانشناس (هر دو همزمان) مراجعه کنید. اگر دارو مصرف کنید حداقل زندگی روزمره‌تان درست می‌شود. از دارو هم نترسید. من 7 ساله دارم روزی 11 قرص میخورم هیچ مشکلی ندارم. بستری شدن هم ترسی نداره.

.....

.....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثریا92

راستی یه چیزی.....من همیشه شبا میشینم برنامه میریزم که صبح بیدار شم و درس بخونم و فلان و فلان بعد صبح ساعت 1 ظهر بیدار میشم و بقیه روزم همش همینطوری که شما گفتین ضعف انگیزه و خستگی مشکل غذا خوردن و بی اشتهایی ...معمولن فقط یه وعده غدا میخورم.....
خب اگه من برم قرص بخورم فک کنم دیگه روزی 11 ساعت بشه 22 ساعت خواب...کلن بشم زیبا خفته!!!
راستش تابستون 17 سالگیم خیلی حالم بد بود...همش از ظاهرم بدم میومد و کلن فکرا عجیب و اینا....بعد که مشکل نفرت از ظاهر بهتر شد (هنوزم همش همین فکر رو دارم ولی خودمو تو خونه حبس کردم که دیگه بدتر نشم) ایندفعه همش بی انگیزه بودم و تنبل و مشکل خواب و خوراک....
کلن نمیدونم شاید مشکل خاصی ندارم فقط یه تنبل بدردنخور هستم که دیگه باید به زندگی نکبتی ام ادامه بدم!!بدون هیچ تلاشی

واقعن نمیفهمم این که فلج شدم تو زندگی به خاطر تنبلی مه یا مشکل روحی؟؟؟؟
به خدا دیگه خستم....

---

همونطور که دوستمون گفت این بیماریها برای روح مثل سرماخوردگی میمونه. از حرف مردم نترسید. اصلا به غیر از خانواده به هیچکس راجع به مشکلتون صحبت نکنید. این حرفها عوامانه است. امروز به متخصص مراجعه کنید بهتر از فرداست. از برچسب زدن به خود بپرهیزید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثریا92

راستی یه چیزی.....من همیشه شبا میشینم برنامه میریزم که صبح بیدار شم و درس بخونم و فلان و فلان بعد صبح ساعت 1 ظهر بیدار میشم و بقیه روزم همش همینطوری که شما گفتین ضعف انگیزه و خستگی مشکل غذا خوردن و بی اشتهایی ...معمولن فقط یه وعده غدا میخورم.....
خب اگه من برم قرص بخورم فک کنم دیگه روزی 11 ساعت بشه 22 ساعت خواب...کلن بشم زیبا خفته!!!
راستش تابستون 17 سالگیم خیلی حالم بد بود...همش از ظاهرم بدم میومد و کلن فکرا عجیب و اینا....بعد که مشکل نفرت از ظاهر بهتر شد (هنوزم همش همین فکر رو دارم ولی خودمو تو خونه حبس کردم که دیگه بدتر نشم) ایندفعه همش بی انگیزه بودم و تنبل و مشکل خواب و خوراک....
کلن نمیدونم شاید مشکل خاصی ندارم فقط یه تنبل بدردنخور هستم که دیگه باید به زندگی نکبتی ام ادامه بدم!!بدون هیچ تلاشی

واقعن نمیفهمم این که فلج شدم تو زندگی به خاطر تنبلی مه یا مشکل روحی؟؟؟؟
به خدا دیگه خستم....

---

ضمنا اگر از خودتون بدتون میاد یا زندگی را نکبت تلقی می‌کنید احتمال خودکشی در شما وجود دارد. به صورت اورژانسی باید خجالت را کنار گذاشته و به روانشناس مراجعه کنید.

.....

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شهرام2014

سلام

متاسفم از آنچه که خواندم عزیز ولی مطمئن باشید که شما تنها نیستید, افسردگی در بین متخصصان و همکاران معروف به سرماخوردگی روانیست(یعنی مسل سرماخوردگی زیاده)

تشخیص دقیق همکاران راجب شما چه بوده و علاوه بر دارو ها جلسات مشاوره و روان درمانی داشته اید و یا خیر؟؟

سابقه اختلال یا بیماری روانی در بین خانواده داشته اید و یا خیر؟

لطفا به صورت نقل قول پاسخ دهید.

سپاس
دکتر

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثریا92

سلام
من هم یک فرد18ساله هستم با تمام مشکلات شما|worry|
من هم11-12ساعت میخوابم و در طول روز هیچ کاری انجام نمیدم و فقط تلویزیون نگاه میکنم...و در طول روز خیلی عصبی میشم...یا خیلی خوشحال میشم یه دفعه....
بعضی وقتا که خیلی عصبی میشم اینقد یه دفعه احساس خشم و نقرت دارم که خودزنی میکنم یا یه همچین چیزی....بعد انگار یکم آرومتر میشم...

من هر 3ماه یکبار از خونه بیرون میرم...بعدشم میشینم گریه میکنم وقتی میام خونه....با هیچ کسی هم رابطه ندارم و خودمو زندونی کردم تو خونه...

متاسفانه من548روز هست که اینجور شده ام...کنکور سال اولم هم خراب کردم به خاطر همین مشکل..کنکور امسال هم دارم خراب میکنم...استعداد کافی و خوبی هم دارم ولی خودم رو هدر دارم میدم....

مشکل بی اشتهایی عصبی و اینکه از قیافه ام خوشم نمیاد یا فک میکنم مشکل داره (با اینکه مشکل خاصی هم نداره )هم دارم....البته بعضی وقتا یه دفعه خیلی میخورم...قبلن وقتی 11 بودم وسواس داشتم و خیلی دست هامو میشستم بعد خوب شدم

تاالان هم هیچ وقت روانشناس نرفتم چون میترسم مشکلاتم خیلی باشن و بستریم کنن..یا قرص بنویسن...

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثریا92

آقا شهرام 2014 میشه جواب منو هم بدین؟؟؟؟
به خدا خستم....چه مرگمه؟؟؟؟ خدا میدونه...
راستی سابقه مشکل روحی خاصی تو خانواده نداریم...

تقریبن شبیه این اقام ولی مشکل من اینه که افسرده نیستم...
بعضی وقتا افسرده ام و فکرا عجیب دارم
ولی دوباره خیلی شاد و هیجان زده میشم...بیشتر عصبی هستم تا افسرده...کلن خودم هم خستم...

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

سلام و با تشکر از پاسخت
بیش از 100 جلسه رواندرمانی در دانشگاه یا بیرون رفتم. کتابهای دکتر برنز را هم خوانده ام. عمه‌ام افسردگی ماژور داره و 50 سالش است و مجرد و خانه نشین است.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

سلام.
شما دقیقا بیماری من را دارید. اسمش «اختلال دوقطبی نوع یک» (bipolar disorder) است. تعریفش همینه که فرد تعادل روانی ندارد و یک موقع بیخودی خوشحال و سرمست است و ولخرجی می‌کند و بعضا عیاشی می‌کند (مواد مخدر، مشروب و...) و میل جنسی سیری ناپذیر دارد و خلاصه کارهایی می‌کند که بعدا پشیمان میشود. علامت خود من این بود که به هرکی می‌رسیدم مسخره‌اش می‌کردم، حتی غریبه‌های مسن تر از خودم. یک دفعه نزدیک بود بروم یکی از قهرمانان بدن سازی کشور رو دست بیاندازم !!!
در بقیه موارد فرد افسرده میشه که این افسردگی با افسردگی معمولی فرق داره. خبر بدی هم مجبورم به شما بدهم اون هم اینکه شما در تحصیل دچار مشکل خواهید شد. من رتبه 53 کنکور سراسری بودم و در رشته برق شریف درس میخواندم اما پس از پنج سال در حالی که فقط 70 واحد پاس کرده بودم از دانشگاه آمدم بیرون. ضمنا به احتمال زیاد باید قید ازدواج را برای همیشه بزنید.
به هرحال حتما باید به روانپزشک و روانشناس (هر دو همزمان) مراجعه کنید. اگر دارو مصرف کنید حداقل زندگی روزمره‌تان درست می‌شود. از دارو هم نترسید. من 7 ساله دارم روزی 11 قرص میخورم هیچ مشکلی ندارم. بستری شدن هم ترسی نداره.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثریا92

بله دوست عزیز حرفتون کاملن درسته...اسم این biopolar هم شنیدم...ولی من اینقد شدید نیس ....بیشتر دمدمی مزاج هستم انگار...همش عوض میشم...نمیدونم بعضی وقتا فک میکنم شاید به خاطر سنمه که البته 6 ماه دیگه 19 ساله میشم!!!
ولی هیچ کدوم از همسن هام اینطوری نیستن....همه پا درس و آینده هستن..
من وقتی میرم پا کتاب و درس عصبی تر میشم!!!!
اونقد عصبی که خودزنی یا همچین چیزی میکنم و بعدش ارومتر که شدم دیگه نمیرم سراغشون.....
خیلی دمدمی مزاج جوری که ثابت نمیشم....
دوس دارم برم روانشناس ولی شهرمون مرکز مشاوره نداره باید برم یه جا دیگه ...شهر خیلی کوچیکیه....
اگه برم همه فردا حرف در میارن دختر فلانی دیونه اس!!!!
حاضرم هرکاری بکنم ولی طعنه بقیه رو نشنوم!!!
به خدا خستم....همه زندگیمو و درسم و هدر دادم...تو مدرسه تیزهوشان هم درس میخوندم با معدل بالا 19..ولی از 17 سالگی بد شدم....

بعضی وقتا فک میکنم شاید اختلال " بوردرلاین" دارم...

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثریا92

راستی یه چیزی.....من همیشه شبا میشینم برنامه میریزم که صبح بیدار شم و درس بخونم و فلان و فلان بعد صبح ساعت 1 ظهر بیدار میشم و بقیه روزم همش همینطوری که شما گفتین ضعف انگیزه و خستگی مشکل غذا خوردن و بی اشتهایی ...معمولن فقط یه وعده غدا میخورم.....
خب اگه من برم قرص بخورم فک کنم دیگه روزی 11 ساعت بشه 22 ساعت خواب...کلن بشم زیبا خفته!!!
راستش تابستون 17 سالگیم خیلی حالم بد بود...همش از ظاهرم بدم میومد و کلن فکرا عجیب و اینا....بعد که مشکل نفرت از ظاهر بهتر شد (هنوزم همش همین فکر رو دارم ولی خودمو تو خونه حبس کردم که دیگه بدتر نشم) ایندفعه همش بی انگیزه بودم و تنبل و مشکل خواب و خوراک....
کلن نمیدونم شاید مشکل خاصی ندارم فقط یه تنبل بدردنخور هستم که دیگه باید به زندگی نکبتی ام ادامه بدم!!بدون هیچ تلاشی

واقعن نمیفهمم این که فلج شدم تو زندگی به خاطر تنبلی مه یا مشکل روحی؟؟؟؟
به خدا دیگه خستم....

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

همونطور که دوستمون گفت این بیماریها برای روح مثل سرماخوردگی میمونه. از حرف مردم نترسید. اصلا به غیر از خانواده به هیچکس راجع به مشکلتون صحبت نکنید. این حرفها عوامانه است. امروز به متخصص مراجعه کنید بهتر از فرداست. از برچسب زدن به خود بپرهیزید.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

ضمنا اگر از خودتون بدتون میاد یا زندگی را نکبت تلقی می‌کنید احتمال خودکشی در شما وجود دارد. به صورت اورژانسی باید خجالت را کنار گذاشته و به روانشناس مراجعه کنید.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ثریا92

دوست عزیز....من همیشه فک میکردم خودم تنها کسی هستم که این مشکل رو دارم حالا که پست شما رو دیشب دیدم یکم حالم بهتر شد|weirdsmiley|.....
راستش رفتم دیشب سرچ کردم راجع به biopolar و اینا...
حالا که نگاه کردم یه دفعه به borderline برخوردم...
علائمش مث من بود...
خیلی ممنون که بالاخره یکی بهم گفت مشکلم چیه....
از راهنماییتون ممنونم....

من کلا با هویتمو با self imageخودم مشکل اساسی دارم....
به نظرم شایدbddهم یکم به همین دلیل باشه....
اره این بوردلاین یه جورایی مث همون biopolar هس..
بعضیا بهش biopolar خفیف هم میگن..خیلی ممنون|happysmiley|

---

عزیز پس مشکل شما دوقطبی و یا به عبارتی منیک دیپریشن . یا بایپولاره که حدس هم میزدم نه افسردگی و الان شما تو فاز دیپ هستین نه منیک و خوب خودتان میدانید که داروها حتما باید ادامه پیدا کنه ولی اگر داروها کم اثر بودند و یا اذیتتون میکنن حتما باید به روانپزشکتون بگین برای کم یا زیاد کردن دوز داروها یا عوض کردن آنها.

جلسات مشاورتون هم باید ادامه پیدا کنه من خودم به بیمارانم شناخت درمانی(cbt) رو پیشنهاد میدم در ضمن:

غذای به موقع و سالم

ورزش و فعالیت بخصوص دو و شنا

یوگا و یا مدیتیشن

دوری از مجالی و اهنگهای غم انگیز

خواب به موقع

و داروهای کمک کننده گیاهی با نظر متخصص رو پیشنهاد میدم.

و ثریا خانم عزیز

دختر گلم من در شما بیشتر زمینه اضطراب و ترس رو میبینم که وارد فاز افسردگی کرده شما رو

احتیاج به ویزیت بالینی داره و ترس هم نداره عزیزم ممکنه قرص بخوای ولی شایدهم بعد از ویزیت همکاران فقط مشاوره برات رو کافی بدونن

نترس و حتما مراجعه کن چون هر چه دیرتر بری هم درمانت سختر میشه و هم از زندگیت عقب میفتی.

موفق باشین

سپاس
دکتر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

|sadsmiley|
با سلام. پسر 28 ساله هستم. مشكلي كه من دارم را كمتر كسي دارد. من دچار خستگي مفرط، بي‌حوصلگي شديد، تنبلي ناخواسته، افسردگي مزمن، خمودگي تا حد وسوسه خودكشي و ضعف شديد و بي‌انگيزگي هستم. خواب و خوراكم مختل و بي‌نظم شده. ورزش را هم كه اصلا حرفش را نزنيد.|weirdsmiley| بعضي وقتها دو سه روز متوالي از خانه بيرون نمي‌روم. از تحصیل انصراف دادم. بیکار هستم. 7 ساله داروی افسردگی مصرف میکنم (لیتیم، پرانول، دزیپرامین، الانزاپین، گاباپنتین،...). دو مرتبه بستری شدم. |sadsmiley|
خودم از اين وضعيت ناراضي هستم. من از شما حرف و نصيحت نمي‌خواهم چون فايده ندارد. من دستورالعمل مي‌خواهم. چه غذاهايي بايد بخورم و چه نبايد بخورم؟ الگوي خوابم چگونه بايد باشد و چه بايد بكنم كه از 11 ساعت كنوني كمتر شود؟ آيا ممكن است مبتلا به يك بيماري فيزيولوژيك شده باشم؟ پيش چه دكتري بايد بروم؟
|sadsmiley|

---

با سلام


من پیشنهاد میکنم قرآن بخونید همراه با معنی

امید وارم حالتون بهتر بشه

https://karevansadeghiye.ir/14889/%D...1%D8%A7%D8%B3/

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط yasan

با سلام


من پیشنهاد میکنم قرآن بخونید همراه با معنی

امید وارم حالتون بهتر بشه

---

من همه نمازهایم را مرتب میخوانم و با قرآن هم بیگانه نیستم. در حقیقت اگر مذهبی نبودم همان سال 87 خودکشی کرده بودم.
حدیث هم داریم که قرآن بهار دلهاست. متشکرم از راهنماییتون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

|sadsmiley|
با سلام. پسر 28 ساله هستم. مشكلي كه من دارم را كمتر كسي دارد. من دچار خستگي مفرط، بي‌حوصلگي شديد، تنبلي ناخواسته، افسردگي مزمن، خمودگي تا حد وسوسه خودكشي و ضعف شديد و بي‌انگيزگي هستم. خواب و خوراكم مختل و بي‌نظم شده. ورزش را هم كه اصلا حرفش را نزنيد.|weirdsmiley| بعضي وقتها دو سه روز متوالي از خانه بيرون نمي‌روم. از تحصیل انصراف دادم. بیکار هستم. 7 ساله داروی افسردگی مصرف میکنم (لیتیم، پرانول، دزیپرامین، الانزاپین، گاباپنتین،...). دو مرتبه بستری شدم. |sadsmiley|
خودم از اين وضعيت ناراضي هستم. من از شما حرف و نصيحت نمي‌خواهم چون فايده ندارد. من دستورالعمل مي‌خواهم. چه غذاهايي بايد بخورم و چه نبايد بخورم؟ الگوي خوابم چگونه بايد باشد و چه بايد بكنم كه از 11 ساعت كنوني كمتر شود؟ آيا ممكن است مبتلا به يك بيماري فيزيولوژيك شده باشم؟ پيش چه دكتري بايد بروم؟
|sadsmiley|

---

شما باید وصل شی به مذهبی که داری و بهش اعتقاد داری...
اگه به خدا اعتقاد داری حرفهاش رو گوش کن...!
اگه جواب نگرفتی... بیا تف بنداز توی صورت من

سلام دوست عزیز
اولا اینکه به انجمن مشاوره خوش اومدین
دوما اینکه اینو بدونین که فقط شما نیستین که افسرده هستین بلکه تعداد زیادی از ایرانیان به این درد مبتلا بودن و خوب هم شدن شما هم مطمئن باشین خوب میشین
طبیعتا افراد افسرده گذشته تلخی داشتن ، گذشته رو کلا فراموش کنین و به فکر اینده باشین
زیادی روی هر چیز حساس نباشین و واکنش نشون ندین
و در اخر توی محیط های شاد شرکت کنین تا روحتون همراه با جسمتون شاد باشه
با تشکر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط emehri

|sadsmiley|
با سلام. پسر 28 ساله هستم. مشكلي كه من دارم را كمتر كسي دارد. من دچار خستگي مفرط، بي‌حوصلگي شديد، تنبلي ناخواسته، افسردگي مزمن، خمودگي تا حد وسوسه خودكشي و ضعف شديد و بي‌انگيزگي هستم. خواب و خوراكم مختل و بي‌نظم شده. ورزش را هم كه اصلا حرفش را نزنيد.|weirdsmiley| بعضي وقتها دو سه روز متوالي از خانه بيرون نمي‌روم. از تحصیل انصراف دادم. بیکار هستم. 7 ساله داروی افسردگی مصرف میکنم (لیتیم، پرانول، دزیپرامین، الانزاپین، گاباپنتین،...). دو مرتبه بستری شدم. |sadsmiley|
خودم از اين وضعيت ناراضي هستم. من از شما حرف و نصيحت نمي‌خواهم چون فايده ندارد. من دستورالعمل مي‌خواهم. چه غذاهايي بايد بخورم و چه نبايد بخورم؟ الگوي خوابم چگونه بايد باشد و چه بايد بكنم كه از 11 ساعت كنوني كمتر شود؟ آيا ممكن است مبتلا به يك بيماري فيزيولوژيك شده باشم؟ پيش چه دكتري بايد بروم؟
|sadsmiley|

---

•لوبیا سبز – بررسی‌ها نشان می‌دهد که سطح منیزیم در افراد افسرده بسیار پایین است؛ بنابراین مصرف مواد غذایی که در افزایش منیزیم بدن نقش دارند به افراد افسرده توصیه می‌شود. یکی از این مواد غذایی لوبیا سبز و سبزیجات سبزرنگ است.

•ماهی سرخو – یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی کمبود ویتامین ب 12 است. ماهی 'سرخو' این کمبود را جبران می‌کند.

•کدو تنبل – کدوتنبل باعث می‌شود که سلولهای عصبی زنده نگه داشته شوند. علاوه بر این این ماده غذایی یک پروتئین مخصوص در بدن را به 'سروتونین' یعنی هورمون شادی تبدیل می‌کند.

•شکلات – این ماده خوراکی باعث افزایش 'آندروفین' در بدن می‌شود.•گندم – مصرف این ماده غذایی باعث بهبود خلق و خو، انرژی، سلامت، هوشیاری، تمرکز و وضوح دید می‌شود.

•عرق شیرین بیان – عرق شیرین بیان بهترین گزینه برای مقابله با استرس است.•گریپ فروت – این میوه خوراکی منبع غنی اسید فولیک بوده که نقش اساسی را در اکسیژن‌رسانی مغز انجام می‌دهد، علاوه بر این نقش کلیدی را در تولید هورمون سروتونین در بدن دارد.

•دانه کنجد – این ماده غذایی منبع غنی 'آمینو اسید' است که از بروز افسردگی جلوگیری می‌کند.

•عدس – معمولاً افراد از بی‌حالی ، ضعف و خستگی روزانه نالان هستند. مهمترین علت بروز این عوامل کمبود آهن است که با مصرف عدس به میزان 3 بار در هفته جبران می‌شود.

•قلوه گوسفند – این ماده غذایی در تقویت حافظه و برای جلوگیری از استرس بسیار موثر است.

•پرتقال – این میوه خوشمزه دارای ترکیباتی است که میزان انسولین و سروتونین را متعادل کرده و از بروز نوسات اخلاقی جلوگیری می‌کند.

•بر خی دیگر از این مواد غذایی عبارتند از : پنیر کم‌چرب، شیر بز، قارچ، گل کلم، ماهی تن، ماست، ذرت،گردو، هویج، جعفری، شیرسویا و آجیل

دم نوش بابونه بخورید قبل از خواب هم ارامبخشه هم خواب اور

موفق باشین

درمان افسردگی با مواد غذایی مناسب


روی
کمبود روی باعث کمبود اشتها، تغذیه ناکافی و خستگی مزمن غیرقابل اجتناب می شود. بسیاری از افرادی که دچار خستگی مزمن هستند، وقتی به پزشک مراجعه می کنند ، علت خستگی آنها به درستی تشخیص داده نمی شود و به آنها گفته می شود که دچار افسردگی هستند و داروهای ضد افسردگی به آنها می دهند. بسیاری از این داروها مانع جذب روی در بدن می شوند. کاهش مقدار روی در بدن علاوه بر کاهش اشتها و ایجاد خستگی، باعث بروز افسردگی می گردد. بنابراین برای جلوگیری از بروز افسردگی باید روزانه به مقدار کافی از منابع غذایی روی استفاده کنید.
منابع غذایی روی شامل : تخمه کدو، قارچ، سویا، جوانه گندم، سبوس گندم، کنجد، کاکائو، تخمه آفتابگردان، برنج، ذرت ، نان سبوس دار( مثل نان سنگک) ، جو، پنیر، حبوبات مثل نخود و لوبیا، آجیل (مخصوصاً بادام)، بادام زمینی، کره بادام زمینی، آرد سبوس دار و برنج قهوه ای است.
مصرف بیش از حد کافئین از جذب املاح در بدن جلوگیری می کند و باعث بروز افسردگی می شود. کافئین در قهوه، چای،کاکائو و نوشابه های سیاه وجود دارد. کافئین باعث تحریک بیش از حد سیستم عصبی مرکزی و در نتیجه آشفتگی ذهنی می شود.
مصرف بیش از حد شکر و کربوهیدرات های تصفیه شده مثل کیک، شیرینی، شکلات، نوشابه و ژله نیز باعث افسردگی می شود. الکل هم باعث افسردگی شدید می شود.
کمبود بعضی ویتامین ها نیز روی وضعیت روحی اثرات منفی دارد که شامل مواد زیر است:

ویتامین Cعلائم کمبود : افسردگی، خستگی بیش از حدّ، طغیان رفتارهای عصبی و هیجانات زیاد.
منابع غذایی ویتامین C : پرتقال ، لیمو، نارنج، نارنگی، کیوی ، توت فرنگی، تمشک ، سیب زمینی، فلفل قرمز، فلفل دلمه ای، فلفل سبز، گوجه فرنگی، گریپ فروت، هندوانه ، شلغم ، پیاز بهاری، نخودفرنگی و سبزیجات سبز مثل کلم بروکلی، کلم پیچ، جعفری، شاهی آبی، اسفناج و گل کلم.

ویتامین B12علائم کمبود : رفتارهای روانی، جنون، کاهش قدرت حافظه، هذیان گویی، وضعیت بیمارگونه روحی
منابع غذایی : جگر ، قلوه ، شیر ، پنیر ، تخم مرغ و ماهی .

ویتامین B1علائم کمبود : افسردگی، بداخلاقی، کاهش قدرت حافظه و تمرکز، احساس خستگی.
منابع غذایی : غلات صبحانه، نخودفرنگی، تخمه آفتابگردان، ارزن، جوانه گندم، کنجد، سویا، آجیل (بخصوص بادام هندی، بادام، گردو)، حبوبات( بخصوص نخود، لوبیا، عدس )، گندم سبوس دار، سیب زمینی، گندم سیاه یا چاودار.

ویتامین B6علائم کمبود : جنون و افسردگی.
منابع غذایی : جوانه گندم ، آرد جوی دو سر، آجیل ( مخصوصاً گردو)، حبوبات( مثل سویا، عدس، لوبیا)، جو، موز ، بادام زمینی، کره بادام زمینی، آووکادو، گندم ، کشمش.

http://forum.moshaver.co/imported/20...94100169-1.jpg

اسید فولیکعلائم کمبود : خستگی مزمن، پریشانی، بی خوابی، فراموشی، گیجی.
منابع غذایی : مخمر، لوبیا، کلم بروکلی، کاسنی، حبوبات(خصوصاً نخود)، سویا، سبزیجات(مخصوصاً اسفناج، کلم، بامیه )، بادام، چغندر ، هویج ، گردو، آرد جوی دوسر، برنج قهوه ای و ذرت.

ویتامین B3علائم کمبود : کاهش حافظه، آشفتگی های روحی، افسردگی و اضطراب.
منابع غذایی : عصاره مخمر، مخمر آبجو، پنیر، بادام زمینی، کره بادام زمینی، کنجد، برنج قهوه ای، آرد سبوس دار، جوانه گندم، نان سبوس دار، جو، حبوبات مخصوصاً نخود

بیوتینعلائم کمبود : بی حالی شدید، افسردگی، پرخوابی.
منابع غذایی : تخم مرغ ، جگر، گل کلم ، قارچ ، موز ، هندوانه، توت فرنگی ، بادام زمینی.
پانتوتنیک اسید
علائم کمبود : بی خوابی، خستگی شدید، افسردگی، جنون.
منابع غذایی : لوبیا، بادام زمینی، کره بادام زمینی، حبوبات مخصوصاً نخود و سویا، قارچ، آجیل به خصوص بادام هندی و فندق، آووکادو، کلم بروکلی، آرد جوی دو سر

عه، پستی که من گذاشته بودم نیست! |blinksmiley|

دارو های ضد افسردگیم مشکل برای نظم خواب و خستگی و سر حالی ادم به وجود میاره اگر شما دارو مصرف نکرده باشید و باز هم دچار خستگی باشید حتی بعد از 8 ساعت خواب احتمالا درگیر بیماری سندرم خستگی مزمن هستید که با دارو فلوکستین خیلی بهتر میکنه شما رو .... چون خودم این مشکل خستگی داشتم و این که دارو های ضد افسردگی دراز مدت نباید مصرف کرد .