نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: افسردگی و بی انگیزگی بعد از ازدواج

1515
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25096
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    افسردگی و بی انگیزگی بعد از ازدواج

    سلام . یه مرد 34 ساله از تهران هستم . شغلم نجاریه و اسفندماه اولین فرزندم انشا... به دنیا میاد . الان شش هفت سالی میشه که ازدواج کردم . الان تقریبا یکساله که تو زندگیم جنجال و دعوا و کشمکش با همسرم کمتر شده . خیلی با هم اختلاف داشتیم . از شهرستان زن گرفتم . اون هم از یه فرهنگ کاملا متفاوت با خودمون . البته قبل از ازدواج قول و قرارهامون رو گذاشتیمو به قول معروف سنگامون رو وا کندیم . همسرم قول داد که متناسب با فرهنگ و آداب دلخواه من رفتار کنه . اما بعد از ازدواج گفت که اشتباه کرده و نمیتونه به خواسته های من متعهد باشه . و دست آخر من رو با خونواده خودش درگیر کرد .
    کار به دادگاه و مهریه و این چیزها هم کشید که با نرمش من به خیر گذشت . اما متاسفانه با این کار شرایط سواستفاده از خودم رو دائمی کردم .
    الان مشکل عمده من اینه که تو زندگی هیچ انگیزه ای برای پیشرفت و دل خوشی برای فعالیت پر شور ندارم . گاهی اوقات برای چند لحظه بنابه دلیلی که خودم هم نمیدونم یه حس شادابی بسیار خوشایندی بهم دست میده که دلم میخواد همیشه ادامه پیدا کنه تا بتونم از فعالیت بیشتر و زندگی لذت میبرم . اما به چند دقیقه هم نمیکشه . شاید مربوط به ترشحات بعضی هورمونها باشه . اما اصلا حال و روز خوشی ندارم . اگر میشه راهنماییم کنید .


    ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افسردگی و بی انگیزگی

    فكر ميكنيد اين حس ها ناشي از كدوم مشكل شماست؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : افسردگی و بی انگیزگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط amoofaraz نمایش پست ها
    سلام . یه مرد 34 ساله از تهران هستم . شغلم نجاریه و اسفندماه اولین فرزندم انشا... به دنیا میاد . الان شش هفت سالی میشه که ازدواج کردم . الان تقریبا یکساله که تو زندگیم جنجال و دعوا و کشمکش با همسرم کمتر شده . خیلی با هم اختلاف داشتیم . از شهرستان زن گرفتم . اون هم از یه فرهنگ کاملا متفاوت با خودمون . البته قبل از ازدواج قول و قرارهامون رو گذاشتیمو به قول معروف سنگامون رو وا کندیم . همسرم قول داد که متناسب با فرهنگ و آداب دلخواه من رفتار کنه . اما بعد از ازدواج گفت که اشتباه کرده و نمیتونه به خواسته های من متعهد باشه . و دست آخر من رو با خونواده خودش درگیر کرد .
    کار به دادگاه و مهریه و این چیزها هم کشید که با نرمش من به خیر گذشت . اما متاسفانه با این کار شرایط سواستفاده از خودم رو دائمی کردم .
    الان مشکل عمده من اینه که تو زندگی هیچ انگیزه ای برای پیشرفت و دل خوشی برای فعالیت پر شور ندارم . گاهی اوقات برای چند لحظه بنابه دلیلی که خودم هم نمیدونم یه حس شادابی بسیار خوشایندی بهم دست میده که دلم میخواد همیشه ادامه پیدا کنه تا بتونم از فعالیت بیشتر و زندگی لذت میبرم . اما به چند دقیقه هم نمیکشه . شاید مربوط به ترشحات بعضی هورمونها باشه . اما اصلا حال و روز خوشی ندارم . اگر میشه راهنماییم کنید .


    ممنون

    افسردگی یعنی اینکه ذهنتون در گذشته مونده و به همین خاطر چنین احساسی رو دارید

    علائم روحی:
    1) احساس غم و اندوه: شخص افسرده پیوسته غمگین می باشد.
    2) حس پوچی و بی انگیزگی: شخص برای انجام امور مختلف انگیزه ای ندارد، شامل پیشرفت در کار، درس و غیره.
    3) زود رنجی و پرخاشگری: هر چیز کوچکی باعث می شود فرد از کوره در رفته و با دیگران کج خلقی و پرخاش کند.
    4) نومیدی و بدبینی: فرد افسرده در تقابل و تحلیل مسائل شخصی، اجتماعی، کاری و غیره همیشه نیمة خالی لیوان را می نگرد و لذا در موقعیتهای گوناگون به نوعی با نومیدی دست به گریبان است.
    5) ترس و هراس: فرد پیوسته فکر می کند دیگران قصد آسیب رساندن به او را دارند.
    6) احساس گناه یا بی ارزش بودن بدون دلیل
    7) عدم تمایل نسبت به انجام امور علاقه (برای مثال: بازی ها و سرگرمی ها و غیره)
    8) داشتن مشکلات ارتباطی با اطرافیان در خانواده و محیط کار: فرد دائم غر می زند و از همه چیز و همه کس ایراد می گیرد و یا از دیگران توقع بیش از اندازه دارد.
    علائم جسمی:
    1) بی خوابی و مشکلات مرتبط با خواب
    2) کمبود انرژی و خستگی
    3) تغییر قابل توجه در وزن و اشتها
    4) تغییر قابل توجه در تمایلات و توانایی جنسی
    پذیرش افسردگی
    قبل از اینکه به بررسی دلایل افسردگی بپردازیم مهمترین نکته برای درمان این است که خود فرد بپذیرد که دچار افسردگی شده است. افراد بسیاری هستند که به افسردگی دچارند، عصبی هستند، در ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند، حوصلة حل مسائل و مشکلات را ندارند و اگر کسی حتی با ملایمت از رفتارهای آنها انتقاد کند و یا حتی پیشنهاد رفتن نزد مشاور را مطرح نماید سریعاً جبهه می گیرند و به جای پذیرش واقعیت شروع به ایراد گرفتن از دیگران کرده و خود را کاملاً سالم فرض می کنند. پس بی خودی وقت خود را صرف مشاجره با این افراد نکنید.
    انسان موفق کسی است که جرأت پذیرفتن واقعیت را داشته باشد. مسلماً اگر کسی واقعیت را بپذیرد در مواجه شدن با مشکل به دنبال راه حل می گردد نه فرار از آن. افرادی که از واقعیت می گریزند همیشه و در همة مسائل به دنبال توجیه هستند، غافل از اینکه قبل از هر چیز به خود صدمه می زنند تا دیگران.
    عوامل بروز افسردگی
    در زیر می پردازیم به عواملی که سبب بروز افسردگی می شوند.


    الف) عوامل جسمی و بیوشیمی در بدن:
    1. کم کاری غدد فوق کلیوی و تیروئید: هورمون های بسیار مهمی توسط این دو غده ترشح می شوند که وظایف مهمی در بدن از جمله تنظیم سوخت و ساز و تولید انرژی بر عهده دارند. وقتی میزان این هورمون ها کاهش یابد فرد کم انرژی شده، زود خسته می شود و تمایل خود را به معاشرت و ارتباط برقرار کردن با دوستان و اطرافیان از دست می دهد. همچنین بسیاری از هورمون های ترشح شونده توسط این غدد بر خلق و خوی انسان تأثیر می گذارند، از جمله هورمون کورتیزول که توسط غدد فوق کلیوی (غدد آدرنال) ترشح می شود. این هورمون یک نشاط آور طبیعی است. وقتی غدد فوق کلیوی کم کار شوند ترشح آن نیز کمتر شده و به جای نشاط، خستگی، بی حوصلگی و افسردگی جایگزین می شود. جهت مطالعة بیشتر مقالة ضعف غدد فوق کلیوی را مطالعه نمایید.


    2. کمبود یا ازدیاد برخی از ویتامین ها و مواد معدنی در بدن: به مواد معدنی ابزار بدن گفته می شود، برای تمام فعالیت های بیوشیمی مانند تولید آنزیم ها، هورمون ها، تولید انرژی و به طور کلی برای فعالیت تمام بخش های بدن مورد استفاده قرار می گیرند، به عنوان مثال بدن از عنصر روی برای تولید بیش از 100 آنزیم از جمله آنزیم های گوارشی، تولید پروتئین، تبدیل مواد غذایی به انرژی، تولید اسپرم و غیره، از کلسیم برای تولید ناقل های شیمیایی بین سلولی، تبدیل چربی به انرژی و نیز ترمیم استخوان ها و دندان ها، از آهن برای تولید گلبول های قرمز خون، از منیزیوم برای تنظیم ضربان قلب و فشار خون، تولید ATP، تولید بیش از 400 آنزیم و غیره استفاده می نماید. به عبارتی هر یک از مواد معدنی ایفاگر نقش های متعددی در بدن هستند و در ادامة مقاله به بررسی بیشتر رابطة آنها با افسردگی می پردازیم.


    مغز انسان دارای دو قسمت است. یکی با نام کورتکس یا مغز جدید که به بخشی از مغز گفته می شود که مربوط به استدلال و منطق است و قسمتی دیگر با نام مغز قدیم و یا مغز حیوانی که مسئول احساسات و عواطف است. عنصر «روی» محرک و تقویت کنندة فعالیت مغز جدید و عنصر مس تقویت کنندة فعالیت مغز قدیم است. معمولاً افرادی که به ازدیاد عنصر مس مبتلایند تمایل به استفاده از مغز احساسات را دارند تا استفاده از منطق و استدلال. در نتیجه احساساتی ترند، برای مثال عصبی ، زود رنج، عاطفی و عجول اند. همچنین عنصر مس محرک تولید انتقال دهنده های عصبی از قبیل اپی نفرین، دوپامین، نوراپی نفرین و مونو آمینو اکسیداز(آنزیمی که برای تولید سروتونین لازم است) می باشد. عدم تعادل مس تأثیرات همه جانبه بر روی سیستم اعصاب مرکزی می گذارد که به شدت با واکنش های روانی، عاطفی و عصبی همراه است. برخی از علائم آن عبارتند از کاهش قدرت حافظه به خصوص در افراد جوان، افسردگی، اضطراب، اختلال دو قطبی، وسواس، اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانی. جهت کسب اطلاعات بیشتر مقالة ازدیاد مس را مطالعه نمایید.


    3. کمبود منیزیم، منگنز، کرم و نوسانات قند خون: این سه عنصر برای متابولیزم قند در بدن حیاتی هستند. کمبود آنها موجب افت قند خون می شود. فعالیت مغز به شدت وابسته به سطح ثابت قند خون است. وقتی قند خون متغیر باشد باعث افت انرژی، نوسانات خلق و خوی و احساس گیجی شده و به راحتی می تواند موجب حس افسردگی در فرد شود.


    4. کمبود سایر ویتامین ها و مواد معدنی: کمبود ویتامین های گروه B، C، E و عناصری از قبیل منیزیوم، روی و... که به بدن در تولید انرژی کمک می رسانند نیز سبب کاهش انرژی و بروز افسردگی می شوند.


    ب) عامل داروهای شیمیایی:
    عوارض جانبی بسیار از داروهای شیمیایی می تواند افسردگی باشد مانند کورتیزون مخصوصاً زمانی که فرد دوز مصرفی را کاهش دهد. قرص های جلوگیری از بارداری، والیوم، قرص های کاهش دهندة فشار خون و بسیاری از داروهای دیگر نیز اثرافسرده کننده بر روی انسان دارند. قبل از مصرف هر دارویی می بایست ابتدا فهرست عوارض جانبی آن را مطالعه نمایید و اگر افسردگی جزو آنهاست از پزشک خود بخواهید دارویی دیگر جایگزین آن کند و اگر مجبور به استفاده از آن هستید دوز مصرفی را به حداقل برسانید.
    ج) عوامل روانی و اجتماعی:
    فاکتورهای بسیار زیادی از قبیل شرایط اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، استرس، فشارهای روحی، مشکلات جنسی و صدها مورد دیگر سبب بروز افسردگی در فرد می گردند که می توان در مورد هر یک ساعت ها بحث و گفتگو کرد. توصیة کلی این است که اگر مشکل شما حاد و جدی است به مشاور و روان شناس مراجعه نمایید.



    توصیه هایی پیشگیرانه در مقابل افسردگی


    در زیر به چند توصیة اولیه برای جلوگیری از بروز مشکلات در روابط اجتماعی و ایجاد افسردگی اشاره شده است:
    1) از فکر کردن نهراسید و همیشه جرأت پذیرفتن واقعیت را داشته باشید. زندگی کردن با یک حقیقت تلخ بهتر از زندگی کردن با یک دروغ خوشایند است، زیرا تلخی حقیقت به مرور جای خود را به شیرینی فهم و درک درست از عوامل پیرامونی می دهد و دروغ، شیرینی خود را به تلخی بهت مواجهه با واقعیت می بازد!


    2) هیچگاه از کنار مسائل و مشکلات جسمی و روانی بی تفاوت نگذرید و آنها را حل ناشده باقی نگذارید چون در آینده با مشکلات بزرگتری ناشی از عدم حل آنها مواجه خواهید شد. برای حل مشکلات از مشاور و روان شناس کمک بگیرید.

    به عنوان مثال: افرادی هستند با ناهنجاری های رفتاری که یا به پیشنهاد دیگران و یا به تصور نادرست خودشان ازدواج می کنند به این امید که مشکلات رفتاری خود را رفع کنند. حال آنکه ازدواج نه تنها مشکل شخصیتی و رفتاری آنها را بر طرف نمی کند بلکه آنها را وارد مرحلة دیگری از زندگی می نماید که خود دارای پیچیدگی های خاصی است از قبیل هماهنگی و تطبیق با فرهنگ، باورها و رفتارهای یک شخص دیگر (شریک زندگی). در نتیجه، با ازدواج خود را در معرض مشکلات جدید و بیشتری قرار داده اند. چندی بعد، مجدداً به جای حل ریشه ای مشکلات بنا به توصیه ی ناآگاهان بچه دار می شوند به امید آنکه فرزند به دنیا آمده به زندگی آنها گرمی بخشد و مشکلات زندگی آنها را حل کند. این کار، آنها را وارد مرحلة دیگری از زندگی می کند که سختی ها و مشکلات بیشتری به دنبال دارد. فرد تمام مسائل و معضلات شخصیتی دوران مجردی و متأهلی خود را وارد مرحلة جدید و حساس زندگی خود کرده و خوب مسلماً نتیجة آن مشخص است، جنگ و دعوا، طلاق و تبعات آن.
    3) همان طور که بزرگان فرموده اند عقل سالم در بدن سالم است. در نتیجه، با داشتن تغذیة مناسب و مرتب ورزش کردن به مقابله با افسردگی بپردازید. راهنمایی گرفتن از مشاور تغذیه جهت تنظیم برنامة غذایی و مکمل های مناسب بسیار مفید است.


    4) انتخاب دوستان مناسب: به نقل از گلستان سعدی: «کمال هم نشین در من اثر کرد و گرنه من همان خاکم که هستم.» انسان موجودی اجتماعی است و برای داشتن روانی سالم نیازمند تفریح، معاشرت، تبادل نظر و اطلاعات با دیگران است. از طرفی دیگر ذهن انسان قابلیت الگوبرداری از رفتارهای دیگران را داشته و روان وی نیز بسیار تأثیرپذیر از محیط اجتماعی است. بدون آنکه متوجه باشید رفتار و کنش افرادی که با آنها معاشرت دارید بر ذهن و روان شما تأثیر می گذارد. اولین نکته این است که دوستان راستگو انتخاب کنید و خودتان نیز صادقانه با آنها رفتار نمایید. معاشرت با افراد شاد و کسانی که زندگی را سخت نمی گیرند بهترین دارو برای روان انسان است. افراد منفی، دروغگو و غمگین را از فهرست معاشرین خود در اسرع وقت پاک کنید.


    5) گفتگو: گفتگو بسیاری از مشکلات را حل می کند. به یاد داشته باشید گفتگو فرایندی دوسویه است: (1) گفتن و (2) شنیدن. متأسفانه اکثر افراد کمتر به سوی دوم این پدیده توجه می کنند. احتمال اینکه دیگران از نظام فکری، تفکرات، دغدغه ها و آزردگی های شما اطلاعی نداشته باشند بسیار زیاد است. پس با دوستان و اعضای خانوادة خود در مورد آنها صحبت کنید. زمانی مناسب را که همه در آرامش باشند برای گفتگو انتخاب نمایید و با لحنی آرام سخن بگویید. سپس متقابلاً با آرامش به سخنان فرد یا افراد طرف گفتگو گوش فرا دهید.


    6) داشتن میزان توقع منطقی: یکی از علل ایجاد ناراحتی در افراد داشتن توقع زیادی و بی جا از دیگران است. وقتی این توقع بی پاسخ بماند، سبب آزردگی آنها می گردد. بعضی ها نیز در روابط اجتماعی حد تعادل را رعایت نمی کنند و از دید خود بیش از حد به طرف مقابل محبت می کنند که خود سبب افزایش میزان توقع آنها می گردد و به قول معروف: «لطف مکرر شود حق مسلم.» پس نکتة مهم دیگر اینجاست که حد تعادل را در رفتارهای خود رعایت کنید. نه بیش از حد از دیگران توقع داشته باشید و نه بیش از اندازه به آنها محبت کنید. همیشه چیز در حد اعتدال زیباست.


    7) نگاه واقع بینانه: سعی کنید نگاهی واقع بینانه به طرف مقابلتان داشته باشید و خود را فریب ندهید. بسیاری از مواقع رفتارهایی از طرف مقابل می بینید که دال بر کمبود یا نبود صداقت است. خود را توجیه نکنید. ابتدا دلیل آن را جویا شوید. اگر مطمئن شدید که وی فرد صادقی نیست سعی نکنید او را تغییر دهید. بهتر است به چنین روابطی خاتمه داد. باید افزود که بیشتر افراد مادام که مطابق میل آنها رفتار می کنید برخوردی مناسب دارند. گفته شده است اگر می خواهید شخصیت واقعی کسی را محک زنید کافیست یکبار بر خلاف میلش عمل کنید. سعی کنید در شرایط مختلفی که در روابطتان پیش می آید نگاهی واقع بینانه به افراد داشته باشید و افراد مناسب را برای معاشرت خود برگزینید.


    8) خاطرات خوش: اغلب هنگامی که در ذهنمان به گذشته باز می گردیم و خاطرات را مرور می کنیم بسته به نوع خاطره ای که مرور می کنیم حالت روانیمان تغییر می کند. این ویژگی ذهن است که از اتفاقات تصویربرداری می کند و مدتی بعد تصاویر را برای ما بازپخش می کند. توصیه آن است که می توانیم به این ویژگی ذهن یاری دهیم به این ترتیب که هر وقت مناسبت یا رویدادی خوشایند برایمان رخ داد برای مثال اگر به سفری خاطره انگیز رفتیم یا با دوستی به طبیعت گردی یا میهمانی رفتیم، از آن رویداد عکس بگیریم و بعد هر وقت فراغتی حاصل شد عکس ها را مرور کنیم تا حافظه ی تصویری ما راحت تر بتواند جزئیات آن خاطرة خوب را بازسازی کند. این کار برای ذهن شادی آور است و باعث می شود به جای یک بار، چندین بار خاطرات خوب تجدید و تأثیر آن هم تجدید و تمدید گردد. همین کار را می توان با نوشتن هم انجام داد به این صورت که در مورد لحظات لذت بخش و شادی آور زندگی در دفترچة خاطرات بنویسیم و بعد در اوقات فراغت نوشته هایمان را مرور کنیم.


    10 راه علمی برای شاد زیستن
    همه دوست دارند شاد زندگی کرده و هیچگاه گرفتار غم و اندوه و افسردگی نشوند. آنچه در زیر می آید 10 راه مختلف برای شاد زیستن است که همة آنها با یافته های علمی به اثبات رسیده اند.
    1. بیشتر ورزش کنید: 7 دقیقه هم شاید کافی باشد.


    اخیراً روزنامة معتبر نیویورک تایمز گزارشی منتشر کرد با تأکید بر اینکه حتی اگر وقت زیادی برای ورزش کردن نداشته باشید می توانید تنها 7 دقیقه به این کار بپردازید. ورزش تأثیری ژرف بر شادی و بهروزی دارد و مطالعات ثابت کرده اند که این کار راهبردی مؤثر برای غلبه بر افسردگی است. شان ایکر (Shawn Achor) در کتابش با عنوان «مزیت شادی» (The Happiness Advantage)، سه گروه مبتلای به افسردگی را معرفی می کند که مشکل خود را به سه روش درمان کردند. گروه اول با استفاده از دارو، گروه دوم با تلفیقی از دارو و ورزش و گروه سوم تنها با ورزش. هر سه بهبود یافتند اما بعد از شش ماه درصد بازگشت افسردگی به افراد این سه گروه بسیار جالب و تکان دهنده بود. 38 در صد اعضای گروهی که تنها با اتکا به دارو افسردگی خود را درمان کرده بودند مجدداً افسرده شدند. گروهی که تلفیقی از دارو و ورزش را به کار گرفته بودند 31 درصد آمار بازگشت افسردگی را تجربه کردند. اما در گروهی که تنها با ورزش بر افسردگی غلبه کرده بودند، آمار بازگشت افسردگی به طرزی باورنکردنی پایین یعنی تنها 9 درصد بود.


    دانشمندان پژوهشهای مفصلی بر روی ورزش و عملکرد آن بر روی مغز انجام داده اند و امروزه به خوبی می دانند ورزش باعث تولید میزان قابل توجهی پروتئین و آندورفین می شود
    که به ما احساس شادی و شعف می دهد. میزان ترشح هورمونهای مذکور پس از ورزش را در عکس زیر به خوبی می توان مشاهده کرد.




    2) خوب بخوابید: حساسیتتان نسبت به احساسات منفی کمتر می شود.
    وقتی خوب بخوابید، بدنتان نسبت به احساسات منفی کمتر تأثیرپذیر و حساس خواهد بود. پژوهشی از پو برانسون (Po Bronson)و اشلی مری من (Ashley Merryman) در مجلة پزشکی Nature Shock منتشر شده که علت علمی رابطة کم خوابی و افسردگی را نشان داد. ناحیة آمیگدال یا بادامة مغز (amygdala) مسئول پردازش محرکهای منفی مثل ترس و نگرانی است. ناحیة هیپوکامپ (hippocampus) پردازش خاطرات مثبت و خنثی را بر عهده دارد. کمبود خواب بیشتر به ناحیة هیپوکامپ فشار می آورد و آن را تخریب می کند. در نتیجه، آنان که به شدت با کمبود خواب مواجه هستند به سختی می توانند خاطرات خوب خویش را به یاد بیاورند، و در عوض لحظات مغموم و ناراحت آنها را در بر می گیرد.


    3) نزدیکتر به محل کارتان زندگی کنید: یک مسیر کوتاه می ارزد به یک خانة بزرگ
    آمد و شد مسیرهای طولانی بین محل زندگی و محل کار به طرزی باورنکردنی می تواند در میزان شادی شما تأثیر منفی بگذارد، خصوصاً زمانی که در شهرهای شلوغ و آلوده زندگی می کنید. این حقیقت که می بایست روزی 2 بار و 5 الی 6 بار در هفته مسیری شلوغ را طی کنید دیگر تعجبی باقی نمی گذارد اگر به مرور زمان شادی و انرژی از وجود شما رخت بر بندد.
    بر اساس کتاب هنر مردانگی (The Art of Manliness) رفت و آمد مسیرهای طولانی به تدریج این درک را از ما می گیرد که چگونه و تا چه میزان تأثیر مخرب این کار ما را از بین می برد: «... بسیاری از موقعیتهای داوطلبانه شادی ما را در درازمدت زایل نمی کند چون ما به آنها عادت می کنیم. با این وجود، مردم هرگز به مسیر جانکاه بین خانه و محل کار عادت نمی کنند، زیرا بعضی اوقات ترافیک خیلی وحشتناک است و بعضی اوقات اینطور نیست (و این مسئله مانعی است بر سر راه شرطی شدن). یا همانطور که دانیل گیلبرت روانشناس دانشگاه هاروارد آمریکا می گوید: «رانندگی در ترافیک هر روز جهنمی متفاوت از روز قبل است.»»
    معمولاً آدمها سعی می کنند با داشتن خانه ای بزرگتر و کاری بهتر این نقصان را جبران کنند اما غالباً این استراتژی کارساز نیست.


    4) زمانی را کنار خانواده و دوستان بگذرانید: دربستر مرگ افسوس این لحظات را نخورید.
    حفظ رابطة نزدیک با خانواده و دوستان یکی از پنج حسرت عمدة افراد محتضر در بستر مرگ است. دنیل گیلبرت از دانشگاه هاروارد که روانشناس و متخصص شادی است می گوید: « خوشحالیم هنگامی که خانواده داریم. خوشحالیم هنگامی که دوستانی داریم. همة چیزهای دیگری که فکر می کنیم خوشحالمان می کنند همه و همه تنها راههای رسیدن به خانوادة بزرگتر و دوستان بیشتر هستند.»
    در پژوهشی به نام پژوهش تِرمن (The Terman Study) که در کتاب «پروژة دیرزیستن» ( The Longevity Project) بدان اشاره شده است، داشتن روابط مختلف و اینکه چگونه به دیگران کمک می کنیم از عوامل مهم دیرزیستن و شاد زیستن معرفی شده است. در این گزارش نوشته شده است: «تصور ما بر این بود که اگر داوطلبین پژوهش ترمن واقعاً فکر کنند که دوستان و قوم و خویشی دارند که بتوانند به آنها در مواقع نیاز اتکا کنند آنگاه سالمتر خواهند بود. نیز پیش بینی می کردیم آنهایی که مورد عشق و توجه قرار گرفته اند بیشتر زندگی می کنند. اما با حیرت متوجه شدیم که پیش بینی ما نادرست بود... فواید ارتباطات اجتماعی نه از بزرگ بودن شبکة اجتماعی اطراف فرد بلکه از داشتن این واقعیت ناشی می شد که می توانست و می خواست که به اطرافیانش کمک کند و یاری رساند. آنهایی که از دوستان و همسایگانشان دستگیری می کردند و به دیگران حمایت و همفکری می رساندند بیشتر از سایرین عمر می کردند.


    5) از خانه بیرون شوید: شادی در دمایC°9/13 اوج می گیرد.
    شان ایکر در کتابش با عنوان «مزیت شادی» آورده است که وقت گذرانی در هوای آزاد شادی شما را افزون می کند. بنا بر این کتاب: «گذراندن 20 دقیقه در هوای پاک نه تنها حالات و احساسات خوب را شدت و حدت می بخشد، بلکه قدرت فکر را نیز افزایش داده و حافظة فعال را نیز تقویت می کند.»
    همچنین بر اساس مطالعه ای که در انجمن هواشناسان آمریکا در 2011 انجام گرفت، تأثیر دمای هوا بر شادی ما بیشتر از تأثیر متغیرهای دیگر مثل سرعت باد، رطوبت و یا حتی دمای میانگین در طول روز است. این پژوهش اعلام کرد که شادی در انسانها در دمای 9/13 درجة سانتیگراد به بیشترین حد خود می رسد. پس دفعة بعد که خواستید 20 دقیقه هوا بخورید اول دمای هوا را بررسی کنید بعد از خانه خارج شوید.


    6) به دیگران یاری رسانید: 100 ساعت در سال عددی جادویی است.
    باز وقتی به نظر شان ایکر باز می گردیم می بینیم یکی از بهترین توصیه های ممکن در افزایش شادی یاری رساندن به دیگران است. در واقع، 100 ساعت در سال (یا دو ساعت در هفته) بهترین زمان مطلوب برای این است که وقتمان را به دستگیری از به دیگران اختصاص دهیم تا با این کار زندگیمان را غنی تر سازیم. طبق پژوهش چاپ شده در مجلة پژو.هشهای شادی (The Journal of Happiness Studies)، وقتی افراد برای دوستان و افراد خانواده شان هدیه ای می خرند و یا در رفع مشکلاتشان به آنها یاری می رسانند آنقدر خوشحال و شاد می شوند که تا چند روز این شادی انرژی آنها را در سطح بالایی حفظ می کند.


    7) لبخند زدن را تمرین کنید: از دردتان کاسته می شود.
    لبخند زدن به خودی خود می تواند به ما احساس بهتری ببخشد، اما هنگامی که با تفکرات مثبت آن را تقویت کنیم تأثیر آن دوچندان می شود. بر اساس مطالعه ای در دانشگاه ایالتی میشیگان (Michigan State University)، که توسط یک متخصص تجارت و بازاریابی انجام شده است، فروشندگانی که لبخندی ساختگی به لب دارند و تنها تظاهر به لبخند زدن می کنند بعد از مدت کمی در کار خود دلسرد شده و کارشان را رها می کنند. اما کسانی که با تفکر مثبت لبخند می زنند، مثل راهنمایان گردشگری در مناطق گرمسیری یا مربیان تربیتی در گروه های آوازخوانی کودکان، اینها هر روز حال بهتری پیدا می کنند و کمتر پیش آمده شغل خود را از روی دلسردی رها کنند.


    پس بهتر است لبخندهای واقعی بزنیم که ناشی از تفکرات مثبت واقعی هستند.

    تشخیص لبخند واقعی از لبخند ساختگی خیلی سخت نیست و این را می توانید در عکس زیر مشاهده کنید.





    8) سفری را برنامه ریزی کنید: اما لازم نیست واقعاً سفر کنید.
    تحقیقات نشان می دهد که برنامه ریزی یک سفر از خود سفر بیشتر فرد را شاد می کند. پژوهشی چاپ شده در مجلة «پژوهش کاربردی در کیفیت زندگی» (Applied Research in Quality of Life) نشان می دهد که بیشترین حد شادی زمانی حادث می شود که فرد در مرحلة برنامه ریزی یک سفر باشد، یعنی زمانی که در پیش بینی خوشی های سفر برای او حس سرخوشی به وجود آمده است. مطابق این پژوهش، افراد مورد آزمایش وقتی چشم انتظار رسیدن تعطیلات و مسافرت بودند حسی به آنها دست می داد که در اثر آن شادی ما می توانست حتی تا هشت هفته افزایش دهد. اما پس از بازگشت از تعطیلات، فرد به طور ناگهانی دچار افت و کاهش میزان شادی می شد.
    در همین راستا، شان ایکر پژوهشی انجام داد که نشان می دهد افرادی که به تماشای فیلم مورد علاقة خود فکر می کردند میزان ترشح اندروفین در آنها 27 برابر شده بود.
    این یافته ها حاکی از این حقیقت هستند که باید پیوسته انتظار مسائل مثبت را بکشیم و منتظر باشیم برایمان اتفاقهای خوب بیافتد. به جزئیات سفری که حتی سال دیگر خواهیم رفت از همین حالا فکر کنیم. یا اصلاً همین حالا سفری خارجی را در برنامة سال آیندة خود بگنجانیم. اصلاً اشکال ندارد اگر الان پول این سفر را نداشته باشید. فقط فکر کردن به آن به شما انرژی مثبت می دهد و خدا را چه دیدی! شاید تا سال آینده پول سفر هم جور شد.


    9) تمرین مدیتیشن کنید: مغز خود را برای شادی تنظیم کنید.
    مدیتیشن معمولاً به عنوان بهترین تمرین برای بهبود تمرکز و نظم و نیز افزایش گسترة دقت و آرامش شما تبلیغ می شود. اما یافته ها نشان می دهند مدیتیشن شادی را نیز تقویت کرده و از بروز افسردگی جلوگیری می کند.


    در یک بررسی پژوهشی که تیم تحقیقاتی بیمارستان عمومی ماساچوست آن را انجام داد، اسکن مغزی 16 نفر قبل و بعد از شرکت در یک دورة 8 هفته ای مدیتیشن و کنترل ذهن بررسی شد. این بررسی، که در شمارة ژانویة ژورنال پژوهشی Psychiatry Research: Neuroimaging به چاپ رسید، اینطور نتیجه گیری کرد که پس از تکمیل این دوره، قسمتهایی از مغز افراد که به همدردی و خودآگاهی مربوط می شد رشد کرده بود و قسمتهایی که به فشار و استرس ارتباط داشت تحلیل رفته بود.
    مدیتیشن به معنای دقیق کلمه ذهن را زلال کرده و شما را آرام می کند. عکس زیر به شکلی دیداری به روشنی این نکته را به تصویر می کشد:





    10) تمرین قدرشناسی کنید: هم شادی و هم رضایت از زندگی را در خود افزایش دهید.
    راههای مختلفی برای تمرین قدرشناسی وجود دارد، از نوشتن فهرست چیزهایی که قدرشان را می دانید گرفته تا در میان گذاشتن سه چیز خوب که در روز اتفاق می افتد با یک دوست یا شریک، و یا تشکر از کسانی که یاری رسان شمایند و اینکه به آنها بگویید چقدر نسبت به آنها قدرشناس هستید.


    «ژورنال پژوهشهای شادی» در یکی از شماره های خود مطالعه ای را به چاپ رساند که بررسی کرده بود آیا نوشتن نامه های سپاسداری و قدردانی به افزایش حس قدردانی و در پی آن حس شادی کمک می کند یا خیر. شرکت کنندگان در این پژوهش شامل 219 مرد و زن بودند که از آنها خواسته شده بود ظرف 3 هفته 3 نامة قدردانی برای هر کس که می خواهند بنویسند.
    نتایج حاکی از آن بود که نوشتن نامه های قدردانی حس شادی و رضایت از زندگی را در افراد تحت پژوهش افزایش داده و در عین حال علائم افسردگی را نیز در آنها از بین برده بود.
    امیدوارم در زندگی پیوسته آگاهانه به دنبال شادی و انرژی مثبت حرکت کنید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فقدان انگیزه برای تلاش
    توسط razzaqi در انجمن مشاوره شغلی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 05-31-2016, 05:45 PM
  2. انگیزه های کار خراب کن در ازدواج
    توسط love در انجمن اخلاق و رفتار
    پاسخ: 53
    آخرين نوشته: 05-08-2016, 07:29 PM
  3. بی انگیزگی برای کنکور
    توسط JESUS در انجمن مشاوره تحصیلی
    پاسخ: 18
    آخرين نوشته: 05-02-2016, 10:14 PM
  4. کاربر برتر مشاور در ماه بهمن و اسفند 94 (جایزه یک ربع سکه)
    توسط farokh در انجمن انتخاب کاربر برتر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 04-21-2016, 01:39 AM
  5. بی انگیزه ای
    توسط yasaman.sh در انجمن افسردگی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 07-24-2015, 11:50 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد