نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: افسردگی

984
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4998
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    افسردگی

    سلام ، من یه دختره 28ساله هستم . کل ماه رمضون اصلا غذا نخوردم فقط اندازه ی دو تا خرما وچای بیرون هم نمیرم چون حوصله ندارم دیگه حوصله ی زندگی ندارم خسته ام خیییلی ، میخوام خودکشی کنم ولی جرءت ندارم همش میخوابم تو خونه ، 1.5سال پیش تو چت با یه پسر آشنا شدم خیلی خوب بود خییییلی ! ولی من آشنا شدنی دیگه اون داشت با یکی دیگه نامزد میکرد ولی من امیدوار بودم جور نشه ولی اون پسر اتفاقا با دختری که تو چت آشنا شده بود نامزد کرد و من بعد اون افسردگی شدید گرفتم در حدی که غذا از گلوم پایین نمیرفت کارم شده بود گریه هفت کیلو لاغر شدم امتحانای ترممو خراب کردم الانم که عروسی کردن من نمیتونم فراموشش کنم همش آرزو میکنم که جدا بشن . آخه خدا چرا بعضیا اینقده خوش شانسن بعضیا هم مثل من بد شانس ترو خدا بگید من چطور میتونم فراموشش کنم دارم دغ میکنم

  2. 2 کاربران زیر از 2521 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : داغونم

    شادی در زندگی این نیست که کسی هیچ مشکلی در زندگی نداشته باشه و همیشه اتفاقات خوب براش بیفته

    همینکه فرد بتونه برای حل مشکلاتش راهی پیدا بکنه ، این نهایت شادیه

    شما متاسفانه به چیزی دل بسته شدید که باید از اول میدونستید ، ممکنه به نتیجه نرسه ...

    راستش چرا دروغ ... شما نباید اصلا" عاشق بشید ، چون راهشو بلد نیستید و همه چی رو خراب میکنید ...

    هر انسانی ممکنه در زمانی از کسی خوش بیاد و باهاش ازدواج کنه ...

    ولی این دلیل نمیشه که شما تمام هستی و زندگی خودت رو برای پسری بذاری که از اولشم تو رو نمیخواسته ...

    مثل کسیکه تو خیابون راه بره و از ماشینای اطرافش خوشش بیاد و چون نمیتونه سوارشون بشه ، حرف از خودکشی بزنه

    بهتون توصیه میکنم که برای مشاوره اقدام کنید ... چون ممکنه این حس شمارو به افسردگی بکشونه و زندگیتونو خراب کنه

    شرمنده رک حرف زدم ...


    یادتان نرود با وارد شدن به یک رابطه عاطفی ...

    ما نوعی آزمون و خطا را آغاز می‌کنیم...

    و اگر نمی‌توانید بعد از به خطا رسیدن آزمون‌تان ...

    از چنین رابطه‌ای دل بکنید، بهتر است هرگز به آن وارد نشوید؟؟؟
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط 2521 نمایش پست ها
    سلام ، من یه دختره 28ساله هستم . کل ماه رمضون اصلا غذا نخوردم فقط اندازه ی دو تا خرما وچای بیرون هم نمیرم چون حوصله ندارم دیگه حوصله ی زندگی ندارم خسته ام خیییلی ، میخوام خودکشی کنم ولی جرءت ندارم همش میخوابم تو خونه ، 1.5سال پیش تو چت با یه پسر آشنا شدم خیلی خوب بود خییییلی ! ولی من آشنا شدنی دیگه اون داشت با یکی دیگه نامزد میکرد ولی من امیدوار بودم جور نشه ولی اون پسر اتفاقا با دختری که تو چت آشنا شده بود نامزد کرد و من بعد اون افسردگی شدید گرفتم در حدی که غذا از گلوم پایین نمیرفت کارم شده بود گریه هفت کیلو لاغر شدم امتحانای ترممو خراب کردم الانم که عروسی کردن من نمیتونم فراموشش کنم همش آرزو میکنم که جدا بشن . آخه خدا چرا بعضیا اینقده خوش شانسن بعضیا هم مثل من بد شانس ترو خدا بگید من چطور میتونم فراموشش کنم دارم دغ میکنم

    بازم همون داستان قدیمی ... یه دختر باید با 28 سال سن چنان به یک رابطه پایبند بشه که وقتی به نتیجه نرسید

    الان بخواد خود کشی کنه ... هر چند شما با این حال و روزتون خیلی وقته که مردید (باعرض شرمندگی)...

    شاید فکر کنی که بچه های اینجا هیچ مشکلی ندارن و کنار وایسادن و به شما نصیحت میکنن ...

    در صورتی که همه ماها به نوعی درگیر تمام این مسایل بودیم و باهاشون دست و پنجه نرم کردیم ...

    راستش خیلی از ماها نمیدونیم چطور عاشق بشیم و عاشقی کنیم ...

    شمافکر کردید اینکه برای جدایی زندگی کسی دعا کردن ، خیلی هنره ... شما با اینکارتون حس های بد رو به زندگی و دل و جانت

    دعوت کردی و برای اینکه نمیتونی حال خوبی داشته باشی ... در صورتی که ما خلق نشدیم که اینطوری زندگی کنیم...

    اینکه مثل ادمهای وهم زده به عکسی از یک جاده زل بزنیم، و انتظار داشته باشیم ، کسیکه ما دوستش داریم ، از تو این عکس به ما برسه ..
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : داغونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط 2521 نمایش پست ها
    سلام ، من یه دختره 28ساله هستم . کل ماه رمضون اصلا غذا نخوردم فقط اندازه ی دو تا خرما وچای بیرون هم نمیرم چون حوصله ندارم دیگه حوصله ی زندگی ندارم خسته ام خیییلی ، میخوام خودکشی کنم ولی جرءت ندارم همش میخوابم تو خونه ، 1.5سال پیش تو چت با یه پسر آشنا شدم خیلی خوب بود خییییلی ! ولی من آشنا شدنی دیگه اون داشت با یکی دیگه نامزد میکرد ولی من امیدوار بودم جور نشه ولی اون پسر اتفاقا با دختری که تو چت آشنا شده بود نامزد کرد و من بعد اون افسردگی شدید گرفتم در حدی که غذا از گلوم پایین نمیرفت کارم شده بود گریه هفت کیلو لاغر شدم امتحانای ترممو خراب کردم الانم که عروسی کردن من نمیتونم فراموشش کنم همش آرزو میکنم که جدا بشن . آخه خدا چرا بعضیا اینقده خوش شانسن بعضیا هم مثل من بد شانس ترو خدا بگید من چطور میتونم فراموشش کنم دارم دغ میکنم
    عزيزم غصه چيو ميخوري چرا خودتو داغون ميكني اخه يروزي ميشه از اينكهچرا اينطوري ميكني از خودت ميپرسي چرا با خودت اينطوي گردي با غذا نخوردن هيچي برنميگرده جز اينكه خودتو داغون مي كني بخاطر اينكه يكي كه دنياي مجازي دنياي پر از دروغ پر از حيله پيدا كردي آخه مگهميشه؟ فكر كن باهاش ازدواج ميكردي ميرفتي زير يك سقف اگه اون وقت تو اينترنت با يكي اشنا ميشد و تركت ميكرد چي برو خدا رو شكر كن كه زودتر جدا شديد به زندگي خودت فكر كن به خودت به خانوادت به پدرت به مادرت آخه چرا گناه اونا چيه چرا خودتو داغون ميكني مگه قحطي اومده شايد اون چيزي نبوده كه تو ميخهاستي شايد آدم بدي بوده

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4882
    نوشته ها
    71
    تشکـر
    27
    تشکر شده 42 بار در 30 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : داغونم

    ناراحت نباش ...اینو به عنوان یه تجربه تلخ تو زندگیت غلمدادکن...ضمناً هر وقت به فکرخود کشی افتادی یاد اون شخص بیفت...اون پسر از اولم هدفش ازدواج با شما نبوده...و این به معنی بی وفایی اون پسره نه بد شانسی شما...تازه فکرش رو بکن...اون ازدواج کرده و یهزندگی تازه رو شروع کرده و خیلی هم خوش حاله...شما اگه خوئت رو بکشی اون ککش هم نمی گزه....خود کشی مشکلی رو حل نمیکنه...سعی کن از دید مثبت بهش نگاه کنی...خدا همیشه می دونه داره بازندگی بنده هاش چی کار میکنه...حتماً مصلحتی تو کاره...که در حد ذهن کوچیک ما مخلوقات نیست...شاید اگه شما بهش می رسیدی...نه اون خوشبخت می شدو نه شما...کی می دونه بعد از ازدواجتون چه تجربه هاییرو تو زندگی می کردین...به جز خدا...اطمینان داشته باش که خدا به صلاحت چنین سرنوشتی واست انتخاب کرده...حالا بمون و شاد زندگیت رو بکن و 10 سال دیگه یادت بیار که روزی می خواستی خود کشی کنی...اون وقته که می گی خوب شد چنین اشتباهی رو نکردما...کی می دونه فردا قراره چه اتفاقی واست بیفته...شاید فردا روز شانست باشه...همه روز های زندگیت همین طوری فکر کن

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد