نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: افکارمنفی

1543
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3021
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    افکارمنفی

    سلام من 24سالمه دوساله ازدواج کردم از زمان کودکی یه ترس بزرگ داشتم که میترسیدم یکی از اعضای خانوادمو و از دست بدم و قتی بابام ماموریت داشت دیگه من خابم نمیبرد و اینقد تو همون زمان بچگی ترسیدم که دچار وسوس فکری شدم و هیچ وقت تا این سن نتونستم ازته قلبم شاد باشم هیچو
    قت.حتی موجب شد شکاک بشم درواقع هر مقطع زمانی یه جور وسواس فکری کرفتم
    ولی الان اینقد وحشتناک شده وضعیتم که دیگه تحمل ندارم گاهی خوب میشدم گاهی بد اما دوروز قبل از عید یکی از نزدیکامون که 23سالش بود بخاطر تصادف جونشو از دست داد ومن ازون روز احساس میکنم دچار بیماری وحشتناکی شدم همش فکرای منفی وقتی داداشم یا شوهرم بخان از خونه برن بیرون همش میترسم که اتفاقی براسون بیفته فقط نمیترسم بلکه وحشت دارم شبا خابم نمیبره اینقد تپش قلب و استرس دارم که زندگسم شده جهنم دایما درحال استرس اضطراب وترس هستم خاهش میکنم کمکم کنید خسته شدم خوشحالی اصلا تو قلبم نمیاد حتی اگه تو بهترین مکان و شرایط باشم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2356
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    32
    تشکر شده 51 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افکارمنفی

    سلام دوست من
    چرا پیش یه روان درمان نمی روید؟؟؟؟




    خدا پشت و پناهت
    امضای ایشان
    این روزها ساکت که بمانی.....
    میگذارند به حساب جواب نداشتنت.....
    عمرا اگر بفهمند داری جان میکنی تا احترامشان را نگه داری........

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2910
    نوشته ها
    51
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افکارمنفی

    تقریبا همه همین حس رو دارن . همه می ترسن خدایی نکرده نزدیکانشون رو از دست بدن حالا چرا شما می ترسیدی که بچگی خدایی ناکرده زبونم لال روم به دیوار پدرتون رو از دست بدید میتونه این باشه که می ترسیدید خیابون بمونید بی پول و بدبخت بیچاره بشید . بدون حمایت بمونید . حالا همون حس رو نسبت به شوهرتون دارید . البته این یک احتمال بود . شما زیاد سخت نگیر . خودت باید شل کنی . به خودت تلقین کن که هیچی نمیشه . عمر دست خداست و اینا . وگرنه مامان ادمم هروقت میری بیرون هی نگران میشه که نکنه چیزی بشه . شما حواستو پرت کن موزیک با صدای بلند گوش بده و از این کارا .

  4. کاربران زیر از patteerr بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3021
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افکارمنفی

    ممنونم دعا کن تغییر کنم خیلی خسته شدم

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1754
    نوشته ها
    72
    تشکـر
    25
    تشکر شده 39 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افکارمنفی

    سلام عزیزم. من یه راه حل دارم امیدوارم موثر باشه. دعا و قرآن زیاد بخون (مثل چهل شب یاسین زیارت عاشورا سوره واقعه جوشن صغیر و نادعلی و آیت الکرسی و . . . ) و سلامتی همه ی عزیزاتو بسپر به خدا اینطوری آروم می گیری.

  7. کاربران زیر از سکینه جون بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3085
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افکارمنفی

    میدونستی که هرچی از یه چیز بیشتر بترسی و تو فکرش باشی بیشتر بهت نزدیک میشه و واست اتفاق میفته؟؟؟ پس سعی کن مثبت فکر کنه.ایة الکرسی زیاد بخون



  9. کاربران زیر از amir_94 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2028
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    45
    تشکر شده 14 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افکارمنفی

    شما به این فکر کنین که اگه یکی از اعضای خودتونو هم از دست بدین وضعیت مسیر زندگی خودتون تغییر میکنه وی دلیل نداره بدتر بشه.
    همه کم و بیش این تفکرات رو داریم سعی کنین در مورد ازدست دادن عزیزا بیشتر فکر ککنین یا به زندگی افرادی که عزیزانشونو از دست دادن نگاه کنین که میبینین زندگیشون تغییر میکنه ولی به بن بست نمیرسه.
    خدا همیشه کنار انسانها هست

  11. کاربران زیر از love_lore بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3021
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افکارمنفی

    ممنونم

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3124
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    0
    تشکر شده 29 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افکارمنفی

    افکار منفی ریشه های مختلفی دارد:

    1.توهم مادرزادی یا تاثیرات خانوادگی. که از مادر به فرزند می رسد و ممکن است مادرتان به هنگام شیر دهی به شما اضطراب هایی برای وی پیش آمده باشد که در شما چنین بروزی داشته است.یا ممکن است شغل پدر شما چنین امری را در شما موجب شده باشد. همین که پدر شما به ماموریت می رفته مادرتان به استرس می افتاده و در شما نیز تاثیر گذاشته است.فقر نیز می تواند عامل اصلی ایجاد توهم باشد اگر شما یا پدرتان و یا حتی جدتان از پدر بزرگ مادری یا پدری اگر درد فقر را دیده باشد موجب ایجاد توهمات در شماست.

    2.اختلالات معده. اگر معده شما پدر یا مادرتان منظم کار نکند یا دچار رفلاکس یا ترشی معده باشید توهم و نگرانی به شما روی می کند.

    3.ضعف بدنی. اگر بدنی دارید که کم ماهیچه است و اصولا با خوردن گوش و غذاهای گوشتی بدنتان چاق نمی شود ضعف بدنی دارید.

    4.تجاوزهای بدنی، جنسی یا آزار دیدن از دیگران در کودکی.

    5.عدم ارضای جنسی موجب ایجاد توهم می شود.این یک مورد مهم ترین عامل در ایجاد توهمات است. حتی اگر بگویید من در کودکی توهم داشته ام باز هم خواهم گفت شما در کودکی ممکن است گرم مزاج بوده اید و همین گرم مزاجی خود ایجاد توهم در شما کرده است.

    6.هوش و استعداد زیاد. افراد باهوش و نابغه اکثرا دچار توهمی خفیف می شوند و ترس و نگرانی مدام همراه با آنان است.
    هر کدام از این امور شش گانه ممکن است در شما باشد که حل ان چنین است:

    برای حل مشکل اول بهتر است با مادرتان مشورت کنید و ببینید آیا چنین بوده است یا نه اگر چنین بوده در انتها خواهم گفت چه بکنید.
    برای حل مشکل دوم باید ببینید معده شما درست کار می کند یا اگر مشکل معده دارید حتما به رفع بیماری خود اهتمام ورزید.
    مورد سوم باید غذاهای گوشتی زیاد مصرف کنید و ورزش را روزی یک ساعت در قالب رقص داشته باشید.دوش با آب ولرم نزدیک به سرد برای شما مفید است. می توانید برای اینکه سختتان نباشد موهای خود را یک روز در میان یا دو روز در میان بشویید و تنها هر روز بعد از ورزش با اب سرد بدنتان را بشویید.به هیچ وجه اب داغ دوش نگیرید. بر روی عصب های شما تاثیر منفی دارد.
    مورد چهارم باید نقاط قوت روحی و روانی خود را بشناسید و در جهت تقویت ان بکوشید و نیز حضور موثر اجتماعی داشته باشید. تنهایی و دوری از جمع برای شما مضرترین امر است. سعی کنید بیشتر در جمع دوستان باشید.و همیشه یک دوست خوب که مدام مراقب شما باشد را داشته باشید و به وی پیامک بزنید به طوری که هر چند ساعت یک بار احوال شما را بپرسد.تا شما احساس کنید همواره یکی مراقبتان هست.
    مورد پنجم اگر همسرتان در رابطه ی جنسی زود دخول دارد از وی درخواست کنید تا حداقل نیم ساعت شما را نوازش کند و دخول را سریع شروع نکند و نیز تا شما ارضا نشده اید انزال نداشته باشد. هم چنین اگر گرم مزاج هستید کاهو و ماست مصرف کنید واز غذاهای گرم مانند زعفران، عسل وخرما کمتر استفاده کنید.
    مورد ششم.هوش زیاد همواره توهم را با خود دارد و برای فرار از ان بهترین راه کار است و کار است و کار.
    اگر بیشتر در این موارد صحبت کنید راه کار بهتری را به شما نشان خواهم داد.

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3124
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    0
    تشکر شده 29 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : افکارمنفی

    وای چرا کسی دنبال پی گیری حل مشکلش نمی اد؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد