نمایش نتایج: از 1 به 21 از 21

موضوع: رابطه بد با والدین

2349
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    رابطه بد با والدین

    سلام من واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم و از چی بگم تصمیمم واسه خودکشی جدی تر شده ینی چند وقتیه که به فکرش هستم ولی از ترسم نتونستم کاری کنم ولی با خودم فکر کردم یه لحظه ترس و مرگ بهتره یا یه عمر الانم اومدم اینجا تا شاید با درد دل کردن یه کم حالم بهتر بشه و هیچ امیدی به حل شدن مشکلم ندارم تقریبا
    من 19 سالمه و امسال تازه دانشجو شدم فک میکردم وضعم بهتر بشه ولی بدتر شد! پدر و مادرم با من مثل یه اشغال بی زبون رفتار میکنن البته گاهی وقت ها هم خوب هستن ولی شدت حرف ها و رفتارهای بدشون انقدر زیاده که منو تا مرز خودکشی هم برده
    من واقعا نمیدونم از چی باید بگم شاید مشکل اصلی من از 12 سالگیم وقتی که رفتم راهنمایی شروع شد من خاطره های بدم از ادما اصلا پاک نمیشه و همونا باعث میشه ازشون متنفر بشم هیچ وقت هیچ وقتتتتتتت حرفای کثیفشون رو یادم نمیره من 12 سالم بود و خواهرم 7 سالش یه شب داشتیم باهم دعوا میکردیم یه دفعه بابام یه چاقو برداشت گذاشت زیر گلوم گفت چته چی میخوای مامانمم گفت یه شوهر!!!! به یه دختربچه 12 ساله همچین حرفی زده بود!! من چندروز حالم بد بود به خاطر این حرفش تقریبا از همون موقع ها هم بابام شروع کرد به کتک زدنم که هنوزم جاهای بعضی هاش رو بدنم مونده مثلا یه بار سوم راهنمایی بودم با سگکک کمربند زد توی سرم که من وقتی رفتم تو حمام زیر پامو که نگاه کردم سیل خون بود که حتی حاضر نشدن منو ببرن بیمارستان یا دوم دبیرستان که بودتقریبا یه ربع تو دستشویی بودم که اومد از پشت در گفت چرا انقدر تو دستشویی و با مشت زد به شیشه و منم پشت در بودم شیشه خورد شد رو سرم و دستم دستم به قدری خونریزی کرد که از شدت خونریزی بیهوش شدم! حتی بازم منو بیمارستان نبوردن تازههه تو اون حالت منگی که به هوش اومدم و از ترس گریه میکردم میگفتن این عذاب خداست برو توبه کن!! من حالم از این دوتا بهم میخوره! از همه اینا بدتر اول دبیرستان که بودم نمیدونم دقیقا به خاطر چی بود ولی کلا همه دعوا های مت سر چیزای مسخره بود که هر نوجوونی تو خونش داره ولی واسه من تبدیل به شر میشد! یه بار سر سحری بودیم دعواموون شد زنگ زد به بابابزرگم و عموهام همشون ریختن خونمون من 4 تا عمو دارم بابام و بابابزرگمم منو یه فس کتک زدن اون موقع 15 سالم بود بعدش منو چند روز فرستادن خونه بابا بزرگم اونجا همه هم فهمیدن من دعوا کردم و ابروم تو کل فامیل رفته و از اون موقع تا حالا پسرعمو ها و دخترعموهام با من مثل یه سگ رفتار میکنن انقدر جلوشون کوچیک و بی ارزش شدم! خاطره های بد من زیادن یه روز بداز ظهر که شبش نامزدی دخترعموم بود من داشتم فیلم میدیدم بابام گفت نمازتو خوندی من جوابشو ندادم و اومدم سیم کامپیوتررو از برق کشید و با پا زد تو صورتم و دهنم خون اومد و کلی هم منو کتک زد که شب موهامو ریختن رو چشمم که کسی کبودی چشممو نبینه تازه به اینت ختم نمیشه سوم دبیرستان هم که بودم دوباره یه فس منو کتک زد و زنگ زد به عموهام و دوباره منو فرستاد خونه بابابزرگم من صورت خونی شده بود همه استخونام درد میکرد شبا از درد نمیتونستم بخوابم اخه چندبارم با لوله جارو برقی منو زد خونه بابابزرگم به خاطر اینکه کسی از فامیل منو نبینه و ابروم بره چند روز تو زیر زمین زندگی میکردم و مامان بزرگم واسم اب و غذا میاورد!! ینی منو تبدیلم کردن به یه موجود بی ارزش و پست! چندجای اینترنت سرچ کردم تا یه شماره ای پیدا کنم واسه این بچه هایی که پدر و مادرشون کتکشون میزنن ولی تو این مملکت کوفتی هیچی درست نیست و کاری نتونستم بکنم تو همه این مدت که هرباردعوا داشتم نتونستم درست درس بخونم تا سال پیش که گفتم دیگه میخونم مهمترین چیز واسه موفقیت تو کنکور روحیه خوب و خانواده درست و حسابیه انقدر منو تحقیر کردن انقدر دوستامو جلوم بالا بردن وقتی مشاورد مدرسمون بهم گفت میتونی زیر 500 یا حتی زیر 100 بشی مامانم گفت این حرفارو بهش نزنین من میدونم این هیچی نمیشه!! بابام که از اول مهر میگفت ایشالا دانشگاه پولی قبول بشی بعد مثل سگ بیای التماسم کنی!! انقدر این حرفارو بهم زدن و حالم رو بدکردن که من از بهمن دیگه درسو گذاشتم کنار و میرفتم تو اتاقم با گوشی بازی میکردم یه بارم تو اردیبهشت استرس کنکور درس نخوندنم و رقیبام و اسن خانواده افتضاحم باعث شد 15 تا قرص بخورم ولی هیچی نشد متاسفانه!! وقتی جوابا اومد یکی از دوستام که از منم ضعیف تر بود اول سال ولی به خاطر پدر و مادر باشعورش پیشرفت کرد و رتبه خیلی خوبی اورد یه روز صبح تابستون مسافرت بودیم من خواب بودم حال نداشتم بیام بیرون! میخوام ببینین فقط دنبال یه بهونه ان به من توهین کنن!! شروع کردن دری وری گفتن که اوت دوستت پزشکی بهترین دانشگاه تهران قبول میشه تو هم برو منشیش بشو برو کلفتیشو کن کف مطبشو واسش طی بکش!! من انقدر حالم بد شد که میخواستم از پنجره هتل خودمو بندازم پایین ولی باز این ترس لعنتی نذاشت من الان پزشکی دانشگاه ازاد میخونم هرچی میشه دانشگامو میزنن تو سرم و تهدیدم میکنن پول دانشگاتو نمیدیم دایم میگن اون دوستت لیاقت داره که دانشگاه تهرانه و تو ازاد بی لیاقت!!! من انقدر این چند سال اخیر بدبختی کشیدن که این یه قسمتی از اونه فقط هیچ دوستی ندارم که باهاش درد دل کنم پارسال از شدت ناراحتی و غم و غصه یه دفه که داشتم با مشاور کنکور مدرسمون که یه مرد 40 ساله بودحرف میزدم وسط حرفم گریه کردم و و همه اینارو واسش تعریف کردم!! تنها کسی که درد و دل منو شنید انقدر شعور پدر و مادر من پایینه که کم گفتم من لکنت زبان دارم( گل بود به سبزه نیز اراسته شد!!)وقتای که استرس میگیرم و عصبانی میشم خیلی شدیدتر میشه وقتی باهم دعوامون میشه مامانم ادامو درمیاره و میخنده!! واسه یه لکنتی هیچی بدتر از مسخره شدن نیست هیچیییی. اینا حتی به خاطر این مشکلمم منو پیش یه دکتر خوب نبردن چند بار که بچه تر بودم بابام منو برد پیش دوستش که خوب هم نشدم اصلا.به خاطر اینکه پول ندن منو پیش دکتر نبردن تو دانشگاه جرات ندارم حرف بزنم میترسم ایروم بره همش تقصیر پدر مادرمه که تو بچگی درمانم نکردن لکنت تو بزرگسالی تقریبا درمان نمیشه و تا اخر عمر باهامه!
    امشب هم دوباره یه دعوا دیگه داشتیم من تو اتاقم بودم و اصلا باهاشون حرف نمیزنم چون میدونم دعوا میشه شنیدم بابام به مامانم گفت این چرا اینجوری شده مامانمم گفت نمیدونم لابد کسی بهش تو دانشگاه پیشنهاد داده بابامم گفت سگم به این بوزینه پیشنهاد نمیده! که من خیلیی عصبانی شدم و رفتم بیرون باهاشون دعوا کردم وسط دعوا دوباره مامانم یه حرف خیلی بدی بهم زد و گفت از بس قیافت شبیه دختر خراباست چند روز پیش که داشتیم تو خیابون راه میرفتیم چندتا پسر از بغلت رد شدن بهت گفتم خراب!!!! من واقعاااا دیگه این حجم از تحقیر و جنگ و جدال زندگی کردن با این دوتا نفهم رو نمیتونم تحمل کنم امشب کلی گریه کردم و تصمیم خودکشیم رو گرفتم تو این مدت چون هیچ ابزاری نداشتم که از خودم دربرابر تهمت ها و توهین ها و کتک هاشون استفاده کنم فحاش هم شدم و خیلیی اعصابم خراب شده و دایم فحش میدم و سیگار هم میکشم حالام داره از این زندگی بهم میخوره یه موضوع دیگه هم هست که به هیچکس هیچکش نگفتم اینجا هم چون کسی منو نمیشناسه میگم من یه خاطره خیلیی خییلیی بد از بچگیم دارم که عمو کوچیکم چندباری منو اذیت کرد ما اون موقع داشتیم خونه میساختیم بابام که سر ساختمون بود و مامانمم سرکاری وقت هایی که کسی خونمون نبود میومد اونجا من هیچ کاری نمیتونستم بکنم اون موقع ۸ سالم بود یه مدت حالم خیلی بد بود ولی جرات نکردم به مامان بابام چیزی بگم الانم که یاد اون موضوع میوفتم اعصابم خورد میشه بیشتر میفهمم من چقدر بی لیاقت و بی ارزشم که همه هرجوری که دوست دارن با من رفتار میکنن میخوام برم چندتا زاناکس بخرم الان جراتشو ندارم راستش ولی وقتی قرصارو گرفتم حتما جرات خودکشی هم میاد بالاخره باید یه قدمی بردارم تا از شر این زندگی کثیف راحت بشم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    چی بگم والا
    همش دارم فکر میکنم

    واقعا اینطور پدرمادرایی هستن

    یعنی هیچ خوبی ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    من که گفتم خوبی هم دارن ولی این بدیهاشون دیگه جایی واسه خوبیا نمیزاره
    خوبی هاشون هم بیشتر مادیه مثلا بابام منو هفته پیش دندون پزشکی برد عقلمو جراحی کنم از اون موقع تا حالا 20 بار گفته 500 هزارتومن خرج دندونات کردم برو خدارو شکر کن کی واسه بچش همچین کاری میکنه!!

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    خوبی هاشون را بگو

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    خوب دندونامو ارتودنسی کردن پول دانشگاهمو میدن پول لباسامو میدن مامانم واسم غذا درست میکنه پول کتابامو میدن پول اژانسایی که سوار میشم برم دانشگاه بابام میده واسم پول میریزن تو کارتم!

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    اینا که همش شد پول پول پول

    جز پول دادن دیگه چیکار میکنن

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    خوب مگه کار خوب پول دادن نیست؟ بابام همیشه میگه مت دوست داریم که خرجت میکنیم! من کار خوب دیگه ای یادم نمیاد ازشون ینی نمیدونم کار خوب غیر از پول دادن چیه

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    کار خوب تو دنیا خیلی هستش
    تاحالا شده پدر مادرت ازت دفاع کنن بابت مسئله ای؟


    یا به طور مثال نگرانت بشن؟

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    اهان از اون نظر که اصلا!!!! یه بار مدرسه که میرفتم یه مشکلی با مدیر و معاون واسم پیش اومد معاون پشت سرم یه حرف دروغ زد بابام وقتی اومد خونه یه دونه اول زد تو گوشم!!
    اره نگرانم میشن گاهی وقتایی که میرم دانشگاه اخه من تاحالا تنهایی جایی نرفتم مامانم زنگ میزنه رسیدی یا نه ولی امروز داشت میگفت( ینی تقریبا هرروز میگه) ایشالا خبر تیکه تیکه شدنتو تو راه دانشگاه واسم بیارن

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    واقعا فکر میکنی اگه مامانت از ته دلش میگفت ایشالا تیکه تیکه بشی الان تو اینجا نشسته بودی داشتی پست میدادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نه زیر هزاران هزار خاک بودی قطعا
    پس بدون نفرین مادر و پدر هیچوقت از دل نیست زبونیه


    حالا بریم سراغ خودت به نظرت دختر خوبی بودی واسشون؟؟؟

    چه کارای خوبی واسشون انجام دادی تاحالا؟؟؟

  11. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    من به خرافات و نفرین و این چیزا اعتقادی ندارم این حرفی بوده که خودش زده
    درمورد خودمم ابتداییمو که یادم نمیاد زیاد ولی از راهنمایی وقتی هرروز کتکم میزدن و فحشم میدادن برم دستشونو ماچ کنم؟؟ من به خاطر کتکایی که خوردم 4 سال با بابام حرف نزدم اصلا جایی نذاشتن که واسشون کاری کنم دلمم نمیخواد براشون کاری کنم ازسون متنفرم

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    گفتی یه خواهر داری وضعیت او چجوریه؟؟

  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32486
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    58
    تشکر شده 13 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    سیگار رو ترک کنید همه مشکلاتتون حل میشه...!

  15. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    با اون خیلی خوبن مشکلی باهاش ندارن زیاد

  16. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27671
    نوشته ها
    374
    تشکـر
    995
    تشکر شده 634 بار در 431 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط polis نمایش پست ها
    سیگار رو ترک کنید همه مشکلاتتون حل میشه...!
    یه حرف از مادر عروس

  17. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1332
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    0
    تشکر شده 12 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط unbroken نمایش پست ها
    سلام دوست قدیمی.....ما دقیقن همسنیم!!!!!
    1) توصیه من : بلند شو بیا اهواز پیش ما یه دعانویس صبی یه دعایی بکن دهنشون رو ببند....به هیچ وجه رمالا دزد و کلاهبردار تهرانی توصیه نمیشود

    2) احساس میکنم خیلی اغراق کردی دیگه تو متن....مثلن اینکه از زیر پاهام خون میاد تو حموم چنین چیزی فقط تو فیلما ترسناکه!!!باور کن!!!

    3)تو مطمئنی مشکل روحی چیزی ندارن؟یا فقط از سر لجبازی شون هست؟چرا بهونه میدی دستشون عزیزم؟مثلا جوری نرو بیرون که یه چندتا بی شرف و بی ناموس بیان بهت بگن خراب تو رو جلو مامان و بابات خراب کنن!!!

    4) راستش باید قبول کنی مادر
    خب چرا فرستادنت پزشکی آزاد پس؟؟؟
    باور کن این هزینه هاشون خیلی کمر شکنه اونوقت انتطار داری نازتم بکشن؟؟؟
    پا دو تا اجی دوقلوییم فقط و پدرم دبیره ولی نمیرم آزاد چه برسه پزشکی ازاد چون میدونم بعدش خونه رو هواس!!!همش میشه دعوا!!!!
    خودشونم بهم گفتن اگه میخوای مامایی ازاد برو ولی خونه بعدش همش دعواس!!!!

    5) من دقیقن مث تو از بهمن به بعد هیچی نخوندم نشستم پا گوشی الان بدبختم!!!!نمیتونم درس بخونم درس نخونم!!!از طرفی ازاد هم نمیرم چون میدونم همش میشه دعوا!!!ایمایی که میرن خر پولن!!!!

    6)احساس میکنم یه چیزی رو قایم میکنی...تو از دلیل این آزارها چیزی نگفتی و توضیح ندادی مثلا تقصیر تو چی بوده...به نظر نمیرسه کودک آزار باشن چون با خواهر کوچیکه کاری ندارن؟؟؟عزیزم هر چی هس راحت باش بگو ما اینجا در مورد اعتیاد به س.ک.س هم اومدن حرف زدن دیگه بقیه چیزا که جای خودشون رو دارن!!!!
    مثلن سر دوس پسر گرفتنت؟؟؟؟دیر اومدی خوته؟؟؟؟
    نظم تو مدرسه هیچ وقت دروغ نمیگه...من خودم تو مدرسه خیلی شر بودم و فضول ولی به مامان بابام چیزی نمیگفتن ....ولی در مورد مشکلات اخلاقی مث دوس پسر و اینا حساسترن اطلاع میدن!!!!!


    اون قضیه عموتم بهتر که نگفتی بهشون چون اینجا ایرانه مرد سالاری مطلق..
    البته اگه اغراق نکرده باشی!!!!من شنیدم کسایی که میرن میگن بعدش بهشون میگن تقصیر خودت بوده!!!چرا اینجور لباس پوشیدی و اینا!!!در صورتی که هرگز تقصیر قربانی نیست!!

    مورد بعدی احساس میکنم خانوادتون بیش از حد به دختر سختگیر و حساس هستن!!!!
    یکی میشناسم که یه بار نرفته مدرسه رفته جای دیگه ای ....از مدرسه به باباش زنگ میزنن که دخترت نیومده مدرسه.....خلاصه وقتی دخترع میاد دختره 3 راهنمایی بوده .....با بیل میزنه تو سرش.....
    اینجا جهان سومه اونایی که فک میکنن با داشتن دوس پسر و اینکارا مشکلی پیش نمیاد اشتباه میکنن ....چون فرهنگ مردم عامه خیلی پایینه !!!!
    1) دعا و این چیزا اگه مشکلی رو حل میکرد الان هیچ بذبختی تو دنیا نبود! اتفاقا هرچی ادما بیچاره ترن بیشتر سراغ این چیزا میرن
    2)من هیچ اغراقی نکردم!! هرچی گفتم عینش بوده! سر قضیه دستم انقدر ازم خون رفت که بیهوش شدم! این خاطرات بد هیچوقت از ذهنم پاک نمیشه
    3)من نمیدونم مشکل دارن یا نه ولی رفتاراشون به خصوص بابام که طبیعی نیست اصلا! بعدشم من هیچوقت جوری نمیرم بیرون که این حرفو بهم بزنن! مامانم داشت دروغ میگفت من اون روز خودمم با مامانم بودم چرا من نشنیدم پس؟ مامانم از قصد این حرفو زد اونم جلو بابام هی میگفت دخترت خرابه!!! میخواست حال منو بگیره داشت دروغ میگفت
    4) دعوا های ما ربطی به هزینه دانشگاه نداره مثل اینکه درست متوجه نشدی من گفتم از اول راهنمایی مشکل داشتم همه این خاطرات بدم واسه قبل از دانشگاهه! بعدشم مطمنم بهشون فشار نمیاد پولشو دارن که فرستادنم از اولشم بابام میگفت باید پولی قبول بشی بیای با التماس ازم پول بگیری! بابام عاشق اینه که پولشو به رخم بکشه
    5) تو 4 اشاره کردم! بعدشم من داروسازی سراسری هم قبول شدم خودشون گفتن برو پزشکی ازاد
    6)چی رو قایم کنم؟ اینم گفتم که من خیلی عصبانی میشم از دست کارا و حرفاشون و فحش هم میدم حتی! ولی بیخودی فحش نمیدم وقتی اذیتم کنن این کارو میکنم
    مدیر و معاون مگه خدان که دروغ نگن؟؟! اون زنیکه دهنشو باز مرد یه زری زد
    من تا حالا نه دوست پسر داشتم نه خواهم داشت! دوستام داشتن دیدم چه بلایی سرشون اومده تو مدرسه از درس و زندگی افتادن تو دانشگاه هم که دیگه بدتر نهایت کثافت کاری! با چشم خودم دیدم دختر پسره تپ کلاسمون رفتن خونه پسره من شاید به تیپ و ظاهرم نیاد و هر کس ببینتم فکر کنه چه دختره باحالیم ولدی تو این مسایل مثل امولا هستم!
    در مورد اینکه گفتی کار خوبی کردم که قضیه عموم رو نگفتم باید بگم واقعا واسه این طرز قکرت متاسفم! من اون موقع ترسیدم که نگفتم ترسم بچه گانه بود فقط و الان پشیمونم! بیخود کردن به بهونه مردسالاری هرغلطی میکنن کسی با بچه من دراینده این کارو کنه تیکه تیکه ش میکنم
    داشتن دوست پسر هم ربطی به فرهنگ بالا نداره نداشتنشم دلیل بر فرهنگ پایین نمیشه! ولی 90 درصد این روابط اخرش معلومه ولی خداییش 10 درصد خوبم هست که اون بستگی به شانس و طرفت داره درهرحال بحث من دوست پسر و این مسخره بازیا نیست مشکل من بزرگتر از ایناست
    ویرایش توسط roya-s : 12-16-2016 در ساعت 05:55 PM

  18. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط unbroken نمایش پست ها
    سلام دوست قدیمی.....ما دقیقن همسنیم!!!!!
    1) توصیه من : بلند شو بیا اهواز پیش ما یه دعانویس صبی یه دعایی بکن دهنشون رو ببند....به هیچ وجه رمالا دزد و کلاهبردار تهرانی توصیه نمیشود

    2) احساس میکنم خیلی اغراق کردی دیگه تو متن....مثلن اینکه از زیر پاهام خون میاد تو حموم چنین چیزی فقط تو فیلما ترسناکه!!!باور کن!!!

    3)تو مطمئنی مشکل روحی چیزی ندارن؟یا فقط از سر لجبازی شون هست؟چرا بهونه میدی دستشون عزیزم؟مثلا جوری نرو بیرون که یه چندتا بی شرف و بی ناموس بیان بهت بگن خراب تو رو جلو مامان و بابات خراب کنن!!!

    4) راستش باید قبول کنی مادر
    خب چرا فرستادنت پزشکی آزاد پس؟؟؟
    باور کن این هزینه هاشون خیلی کمر شکنه اونوقت انتطار داری نازتم بکشن؟؟؟
    پا دو تا اجی دوقلوییم فقط و پدرم دبیره ولی نمیرم آزاد چه برسه پزشکی ازاد چون میدونم بعدش خونه رو هواس!!!همش میشه دعوا!!!!
    خودشونم بهم گفتن اگه میخوای مامایی ازاد برو ولی خونه بعدش همش دعواس!!!!

    5) من دقیقن مث تو از بهمن به بعد هیچی نخوندم نشستم پا گوشی الان بدبختم!!!!نمیتونم درس بخونم درس نخونم!!!از طرفی ازاد هم نمیرم چون میدونم همش میشه دعوا!!!ایمایی که میرن خر پولن!!!!

    6)احساس میکنم یه چیزی رو قایم میکنی...تو از دلیل این آزارها چیزی نگفتی و توضیح ندادی مثلا تقصیر تو چی بوده...به نظر نمیرسه کودک آزار باشن چون با خواهر کوچیکه کاری ندارن؟؟؟عزیزم هر چی هس راحت باش بگو ما اینجا در مورد اعتیاد به س.ک.س هم اومدن حرف زدن دیگه بقیه چیزا که جای خودشون رو دارن!!!!
    مثلن سر دوس پسر گرفتنت؟؟؟؟دیر اومدی خوته؟؟؟؟
    نظم تو مدرسه هیچ وقت دروغ نمیگه...من خودم تو مدرسه خیلی شر بودم و فضول ولی به مامان بابام چیزی نمیگفتن ....ولی در مورد مشکلات اخلاقی مث دوس پسر و اینا حساسترن اطلاع میدن!!!!!


    اون قضیه عموتم بهتر که نگفتی بهشون چون اینجا ایرانه مرد سالاری مطلق..
    البته اگه اغراق نکرده باشی!!!!من شنیدم کسایی که میرن میگن بعدش بهشون میگن تقصیر خودت بوده!!!چرا اینجور لباس پوشیدی و اینا!!!در صورتی که هرگز تقصیر قربانی نیست!!

    مورد بعدی احساس میکنم خانوادتون بیش از حد به دختر سختگیر و حساس هستن!!!!
    یکی میشناسم که یه بار نرفته مدرسه رفته جای دیگه ای ....از مدرسه به باباش زنگ میزنن که دخترت نیومده مدرسه.....خلاصه وقتی دخترع میاد دختره 3 راهنمایی بوده .....با بیل میزنه تو سرش.....
    اینجا جهان سومه اونایی که فک میکنن با داشتن دوس پسر و اینکارا مشکلی پیش نمیاد اشتباه میکنن ....چون فرهنگ مردم عامه خیلی پایینه !!!!
    1) دعا و این چیزا اگه مشکلی رو حل میکرد الان هیچ بذبختی تو دنیا نبود! اتفاقا هرچی ادما بیچاره ترن بیشتر سراغ این چیزا میرن
    2)من هیچ اغراقی نکردم!! هرچی گفتم عینش بوده! سر قضیه دستم انقدر ازم خون رفت که بیهوش شدم! این خاطرات بد هیچوقت از ذهنم پاک نمیشه
    3)من نمیدونم مشکل دارن یا نه ولی رفتاراشون به خصوص بابام که طبیعی نیست اصلا! بعدشم من هیچوقت جوری نمیرم بیرون که این حرفو بهم بزنن! مامانم داشت دروغ میگفت من اون روز خودمم با مامانم بودم چرا من نشنیدم پس؟ مامانم از قصد این حرفو زد اونم جلو بابام هی میگفت دخترت خرابه!!! میخواست حال منو بگیره داشت دروغ میگفت
    4) دعوا های ما ربطی به هزینه دانشگاه نداره مثل اینکه درست متوجه نشدی من گفتم از اول راهنمایی مشکل داشتم همه این خاطرات بدم واسه قبل از دانشگاهه! بعدشم مطمنم بهشون فشار نمیاد پولشو دارن که فرستادنم از اولشم بابام میگفت باید پولی قبول بشی بیای با التماس ازم پول بگیری! بابام عاشق اینه که پولشو به رخم بکشه
    5) تو 4 اشاره کردم! بعدشم من داروسازی سراسری هم قبول شدم خودشون گفتن برو پزشکی ازاد
    6)چی رو قایم کنم؟ اینم گفتم که من خیلی عصبانی میشم از دست کارا و حرفاشون و فحش هم میدم حتی! ولی بیخودی فحش نمیدم وقتی اذیتم کنن این کارو میکنم
    مدیر و معاون مگه خدان که دروغ نگن؟؟! اون زنیکه دهنشو باز مرد یه زری زد
    من تا حالا نه دوست پسر داشتم نه خواهم داشت! دوستام داشتن دیدم چه بلایی سرشون اومده تو مدرسه از درس و زندگی افتادن تو دانشگاه هم که دیگه بدتر نهایت کثافت کاری! با چشم خودم دیدم دختر پسره تپ کلاسمون رفتن خونه پسره من شاید به تیپ و ظاهرم نیاد و هر کس ببینتم فکر کنه چه دختره باحالیم ولدی تو این مسایل مثل امولا هستم!
    در مورد اینکه گفتی کار خوبی کردم که قضیه عموم رو نگفتم باید بگم واقعا واسه این طرز قکرت متاسفم! من اون موقع ترسیدم که نگفتم ترسم بچه گانه بود فقط و الان پشیمونم! بیخود کردن به بهونه مردسالاری هرغلطی میکنن کسی با بچه من دراینده این کارو کنه تیکه تیکه ش میکنم
    داشتن دوست پسر هم ربطی به فرهنگ بالا نداره نداشتنشم دلیل بر فرهنگ پایین نمیشه! ولی 90 درصد این روابط اخرش معلومه ولی خداییش 10 درصد خوبم هست که اون بستگی به شانس و طرفت داره درهرحال بحث من دوست پسر و این مسخره بازیا نیست مشکل من بزرگتر از ایناست

  19. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32815
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط unbroken نمایش پست ها
    چرا پاک میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بعد با اسم دیگه اومدی و جواب منو دادی....
    اگه اومدی جای یکی دیگه جواب دادی شرم آوره..
    ولی اگه خود استارتری پاک نکن
    چی دقیقا شرم اوره؟؟ من چندسال پیش اینجا اومده بودم یه سوالای پرسیده بودم و الان با اون اکانتم اومدم مشکلش چیه؟؟

  20. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32821
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    من اینجور خانواده هارو دیدم و بهت حق میدم که انقد ناراحت باشی از دستشون بعضی پدر مادرا اصلا بچه داری یاد ندارن یا بین بچه هاشون فرق میزارن ولی اینکه بخوای خودکشی کنی کار درستی نیست سیگارم ک میکشی چیزیو عوض نمیکنه ولی تو هم دانشگاه بمون و با یکی که واقعا واسه خودت بخوادت دوست شو باهاش ازدواج کن شاید با ازدواج خیلی از این مشکلاتت برطرف بشه و یک زندگی خیلی اروم پیدا کنی ولی اگه ازدواج کردی اینو بدین ک این بلاهایی ک سرت اوردنو نباید سر بچه هاتم در بیاری...و خدا جای حق نشسته انقد که مادر پدرت تورو کتک زدن بدون بالاخره اینام پیر میشن تو میتونی کاملا تلافیی کنی تو پیریشون ولی اگه باهاشون مهربونی کنی بالاخره اونا سزای کارشونو میبینن ناراحت نباش و فقط ب خدا توکل کن

  21. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27671
    نوشته ها
    374
    تشکـر
    995
    تشکر شده 634 بار در 431 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط khatereh807 نمایش پست ها
    پدر....مادر...هع
    خوش ب حال خودم ک ندارمشون پس
    اشتباه نکن اجی
    پدر مادر داشتن یه نعمته ...
    البته گاهی رفتار های ناخوشایندی ازشون سر میزنه ولی خب اخرش پدر مادرن

  22. 2 کاربران زیر از Tarah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30190
    نوشته ها
    129
    تشکـر
    137
    تشکر شده 113 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بدبختی ابدی!

    نقل قول نوشته اصلی توسط whatagorgeouslife نمایش پست ها
    سلام من واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم و از چی بگم تصمیمم واسه خودکشی جدی تر شده ینی چند وقتیه که به فکرش هستم ولی از ترسم نتونستم کاری کنم ولی با خودم فکر کردم یه لحظه ترس و مرگ بهتره یا یه عمر الانم اومدم اینجا تا شاید با درد دل کردن یه کم حالم بهتر بشه و هیچ امیدی به حل شدن مشکلم ندارم تقریبا
    من 19 سالمه و امسال تازه دانشجو شدم فک میکردم وضعم بهتر بشه ولی بدتر شد! پدر و مادرم با من مثل یه اشغال بی زبون رفتار میکنن البته گاهی وقت ها هم خوب هستن ولی شدت حرف ها و رفتارهای بدشون انقدر زیاده که منو تا مرز خودکشی هم برده
    من واقعا نمیدونم از چی باید بگم شاید مشکل اصلی من از 12 سالگیم وقتی که رفتم راهنمایی شروع شد من خاطره های بدم از ادما اصلا پاک نمیشه و همونا باعث میشه ازشون متنفر بشم هیچ وقت هیچ وقتتتتتتت حرفای کثیفشون رو یادم نمیره من 12 سالم بود و خواهرم 7 سالش یه شب داشتیم باهم دعوا میکردیم یه دفعه بابام یه چاقو برداشت گذاشت زیر گلوم گفت چته چی میخوای مامانمم گفت یه شوهر!!!! به یه دختربچه 12 ساله همچین حرفی زده بود!! من چندروز حالم بد بود به خاطر این حرفش تقریبا از همون موقع ها هم بابام شروع کرد به کتک زدنم که هنوزم جاهای بعضی هاش رو بدنم مونده مثلا یه بار سوم راهنمایی بودم با سگکک کمربند زد توی سرم که من وقتی رفتم تو حمام زیر پامو که نگاه کردم سیل خون بود که حتی حاضر نشدن منو ببرن بیمارستان یا دوم دبیرستان که بودتقریبا یه ربع تو دستشویی بودم که اومد از پشت در گفت چرا انقدر تو دستشویی و با مشت زد به شیشه و منم پشت در بودم شیشه خورد شد رو سرم و دستم دستم به قدری خونریزی کرد که از شدت خونریزی بیهوش شدم! حتی بازم منو بیمارستان نبوردن تازههه تو اون حالت منگی که به هوش اومدم و از ترس گریه میکردم میگفتن این عذاب خداست برو توبه کن!! من حالم از این دوتا بهم میخوره! از همه اینا بدتر اول دبیرستان که بودم نمیدونم دقیقا به خاطر چی بود ولی کلا همه دعوا های مت سر چیزای مسخره بود که هر نوجوونی تو خونش داره ولی واسه من تبدیل به شر میشد! یه بار سر سحری بودیم دعواموون شد زنگ زد به بابابزرگم و عموهام همشون ریختن خونمون من 4 تا عمو دارم بابام و بابابزرگمم منو یه فس کتک زدن اون موقع 15 سالم بود بعدش منو چند روز فرستادن خونه بابا بزرگم اونجا همه هم فهمیدن من دعوا کردم و ابروم تو کل فامیل رفته و از اون موقع تا حالا پسرعمو ها و دخترعموهام با من مثل یه سگ رفتار میکنن انقدر جلوشون کوچیک و بی ارزش شدم! خاطره های بد من زیادن یه روز بداز ظهر که شبش نامزدی دخترعموم بود من داشتم فیلم میدیدم بابام گفت نمازتو خوندی من جوابشو ندادم و اومدم سیم کامپیوتررو از برق کشید و با پا زد تو صورتم و دهنم خون اومد و کلی هم منو کتک زد که شب موهامو ریختن رو چشمم که کسی کبودی چشممو نبینه تازه به اینت ختم نمیشه سوم دبیرستان هم که بودم دوباره یه فس منو کتک زد و زنگ زد به عموهام و دوباره منو فرستاد خونه بابابزرگم من صورت خونی شده بود همه استخونام درد میکرد شبا از درد نمیتونستم بخوابم اخه چندبارم با لوله جارو برقی منو زد خونه بابابزرگم به خاطر اینکه کسی از فامیل منو نبینه و ابروم بره چند روز تو زیر زمین زندگی میکردم و مامان بزرگم واسم اب و غذا میاورد!! ینی منو تبدیلم کردن به یه موجود بی ارزش و پست! چندجای اینترنت سرچ کردم تا یه شماره ای پیدا کنم واسه این بچه هایی که پدر و مادرشون کتکشون میزنن ولی تو این مملکت کوفتی هیچی درست نیست و کاری نتونستم بکنم تو همه این مدت که هرباردعوا داشتم نتونستم درست درس بخونم تا سال پیش که گفتم دیگه میخونم مهمترین چیز واسه موفقیت تو کنکور روحیه خوب و خانواده درست و حسابیه انقدر منو تحقیر کردن انقدر دوستامو جلوم بالا بردن وقتی مشاورد مدرسمون بهم گفت میتونی زیر 500 یا حتی زیر 100 بشی مامانم گفت این حرفارو بهش نزنین من میدونم این هیچی نمیشه!! بابام که از اول مهر میگفت ایشالا دانشگاه پولی قبول بشی بعد مثل سگ بیای التماسم کنی!! انقدر این حرفارو بهم زدن و حالم رو بدکردن که من از بهمن دیگه درسو گذاشتم کنار و میرفتم تو اتاقم با گوشی بازی میکردم یه بارم تو اردیبهشت استرس کنکور درس نخوندنم و رقیبام و اسن خانواده افتضاحم باعث شد 15 تا قرص بخورم ولی هیچی نشد متاسفانه!! وقتی جوابا اومد یکی از دوستام که از منم ضعیف تر بود اول سال ولی به خاطر پدر و مادر باشعورش پیشرفت کرد و رتبه خیلی خوبی اورد یه روز صبح تابستون مسافرت بودیم من خواب بودم حال نداشتم بیام بیرون! میخوام ببینین فقط دنبال یه بهونه ان به من توهین کنن!! شروع کردن دری وری گفتن که اوت دوستت پزشکی بهترین دانشگاه تهران قبول میشه تو هم برو منشیش بشو برو کلفتیشو کن کف مطبشو واسش طی بکش!! من انقدر حالم بد شد که میخواستم از پنجره هتل خودمو بندازم پایین ولی باز این ترس لعنتی نذاشت من الان پزشکی دانشگاه ازاد میخونم هرچی میشه دانشگامو میزنن تو سرم و تهدیدم میکنن پول دانشگاتو نمیدیم دایم میگن اون دوستت لیاقت داره که دانشگاه تهرانه و تو ازاد بی لیاقت!!! من انقدر این چند سال اخیر بدبختی کشیدن که این یه قسمتی از اونه فقط هیچ دوستی ندارم که باهاش درد دل کنم پارسال از شدت ناراحتی و غم و غصه یه دفه که داشتم با مشاور کنکور مدرسمون که یه مرد 40 ساله بودحرف میزدم وسط حرفم گریه کردم و و همه اینارو واسش تعریف کردم!! تنها کسی که درد و دل منو شنید انقدر شعور پدر و مادر من پایینه که کم گفتم من لکنت زبان دارم( گل بود به سبزه نیز اراسته شد!!)وقتای که استرس میگیرم و عصبانی میشم خیلی شدیدتر میشه وقتی باهم دعوامون میشه مامانم ادامو درمیاره و میخنده!! واسه یه لکنتی هیچی بدتر از مسخره شدن نیست هیچیییی. اینا حتی به خاطر این مشکلمم منو پیش یه دکتر خوب نبردن چند بار که بچه تر بودم بابام منو برد پیش دوستش که خوب هم نشدم اصلا.به خاطر اینکه پول ندن منو پیش دکتر نبردن تو دانشگاه جرات ندارم حرف بزنم میترسم ایروم بره همش تقصیر پدر مادرمه که تو بچگی درمانم نکردن لکنت تو بزرگسالی تقریبا درمان نمیشه و تا اخر عمر باهامه!
    امشب هم دوباره یه دعوا دیگه داشتیم من تو اتاقم بودم و اصلا باهاشون حرف نمیزنم چون میدونم دعوا میشه شنیدم بابام به مامانم گفت این چرا اینجوری شده مامانمم گفت نمیدونم لابد کسی بهش تو دانشگاه پیشنهاد داده بابامم گفت سگم به این بوزینه پیشنهاد نمیده! که من خیلیی عصبانی شدم و رفتم بیرون باهاشون دعوا کردم وسط دعوا دوباره مامانم یه حرف خیلی بدی بهم زد و گفت از بس قیافت شبیه دختر خراباست چند روز پیش که داشتیم تو خیابون راه میرفتیم چندتا پسر از بغلت رد شدن بهت گفتم خراب!!!! من واقعاااا دیگه این حجم از تحقیر و جنگ و جدال زندگی کردن با این دوتا نفهم رو نمیتونم تحمل کنم امشب کلی گریه کردم و تصمیم خودکشیم رو گرفتم تو این مدت چون هیچ ابزاری نداشتم که از خودم دربرابر تهمت ها و توهین ها و کتک هاشون استفاده کنم فحاش هم شدم و خیلیی اعصابم خراب شده و دایم فحش میدم و سیگار هم میکشم حالام داره از این زندگی بهم میخوره یه موضوع دیگه هم هست که به هیچکس هیچکش نگفتم اینجا هم چون کسی منو نمیشناسه میگم من یه خاطره خیلیی خییلیی بد از بچگیم دارم که عمو کوچیکم چندباری منو اذیت کرد ما اون موقع داشتیم خونه میساختیم بابام که سر ساختمون بود و مامانمم سرکاری وقت هایی که کسی خونمون نبود میومد اونجا من هیچ کاری نمیتونستم بکنم اون موقع ۸ سالم بود یه مدت حالم خیلی بد بود ولی جرات نکردم به مامان بابام چیزی بگم الانم که یاد اون موضوع میوفتم اعصابم خورد میشه بیشتر میفهمم من چقدر بی لیاقت و بی ارزشم که همه هرجوری که دوست دارن با من رفتار میکنن میخوام برم چندتا زاناکس بخرم الان جراتشو ندارم راستش ولی وقتی قرصارو گرفتم حتما جرات خودکشی هم میاد بالاخره باید یه قدمی بردارم تا از شر این زندگی کثیف راحت بشم
    سلام متاسفم از این چیزایی که توضیح دادید و متاسفانه توی خیلی خانواده ها هست و خیلی ناراحت شدم .
    پدر منم با خواهرم بدون دلیل خوب نیست . پدرم یکم مشکل اعصاب داره و عموی منم همین جوره. از عمم شنیدم پدر بزرگم هم همینطور بوده . یعنی این مشکل ارثی رسیده .
    اینجور که توضیح دادید ظاهرا توی خانواده ی شما هم این مشکل ارثی رسیده .
    البته در خانواده ی ما برخورد فیزیکی صورت نمیگیره و بیشتر درگیری لفظی هست و اونم نه همیشه و بهتر شده ولی مشکل شما خیلی حاد تر هست و بهتره حتما با مشاوران سایت تماس بگیرید تا راهنمایی کنن .
    شما دختر خیلی قوی هستید که با این همه مشکل پزشکی میخونید .
    خیلی افراد با اینکه پدر مادرشون التماس میکنن درس بخونن و کلی هم امکانات براشون فراهم میکنن بازم نمیخونن ولی بهتون تبریک میگم و حتما با این استعداد و توانایی و قدرت تحمل آینده ی بسیار عالی خواهید داشت .
    مشاوران اجتماعی هم هستن گاهی توی سطح شهر ماشین هاشون میان و مردم میرن در مورد مشکلشون صحبت میکنن با اونها هم میتونید در میان بزارید تا راهنمایی کنن .
    پس سعی کنید مشکل را با مشاوره حل کنید چون خودکشی هم چیز را حل نمیکنه چه بسا بدتر هم بشه .

    موفق باشید

  24. کاربران زیر از Dev بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد