سلام من ۲۱سالمه حدود پنح ماهه ازدواج کردم شوهرم خیلی بد دله و مدام از من عیب جویی میکنه قهرمیکنه سن کمی داره و درست مث بچه ها رفتارمیکنه تا حدی که این پنج ماه من مدام در حال گریه کردنم در صورتی که همه میگن دوران عقد شیرین ترین دوران زندگیه اما برای من زهر شده خیلی ناراحتم و همش فکر طلاق میکنم از یک طرف دوسش دارم و نمتونم ازش جدا شم اما از طرفی هم زندگی با این وضعیت برام غیز ممکنه
سلام عزیزم
بیشتر توضیح بده چکارهایی رو میگن نکن ؟
رو چکارهایی حساسه؟
تو چکارهایی انجام میدی که قهر میکنه ؟
چند سالشونه؟
تحصیلاتشون چیه؟
دوران نامزدی چطوری بود؟
و اینکه چطور اشنا شدین
آیا دوست دارید برای
صلح جهانی کاری انجام دهید ؟
به خانه بروید و به خانواده تان عشق بورزید
نوشته اصلی توسط وثیق
دوست عزیز دوران عقد هستید و میتونید در مورد زندگی مشترکتون تصمیم درستی بگیرید و تا زندگی مشترکی رو شروع نکردید خودتون رو با دوست داشتن توجیح نکنید
اگر ایشون رو دوست دارید ، پس پای دوست داشتنتون بمونید و گله و شکایتی نکنید چون زندگی با فرد شکاک و بددل بسیار سخته و شما باید اینو بدونید
در ضمن ایشون باید برای تغییر قبول کنه به خودش کمک کنه و تا وقتی که چنین قصدی در وجودش نباشه نمیتونید کاری برای ایشون انجام بدید
اگر قبول کرد که برای از بین بردن این رفتارش به مشاور مراجعه کنه و خودش رو تغییر بده که شما هم کمکش کنید
در غیر اینصورت شما مجبور هستید تصمیم دیگری رو در زندگی خودتون بگیرید
خـــــدانـگهــــــدار
سلام
متاسفم از آنچه که خواندم ولی خوب کاریست که شده!؟ سن هر دو ی شما برای ازدواج امروز کمه, اگر رابطه جنسی (دخول) نداشته اید حتما تا زیر یک سقف رفتن از آن پرهیز کنید.
لطفا هر دو با هم به یک مشاور همکار رجوع کنید و تست ازدواج بدید و اگر به درد هم میخورید بعد از تست ,با کمک مشاور مشکلات را تا حدودی حل کرده و به زیر یک سقف برید ولی اگر نه کلا به درد هم نمیخورید.
بهتره الان از هم جدا شید تا فردا با 1 تا 2 تا بچه. موفق باشید.
سپاس
ph.d
وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد
و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد
سلام
عزیزم به یک مشاور مجرب به نظرم مراجعه کن و صادقانه همه چیز رو بگو چون اگر اخلاقتون به هم نخوره تا زندگی رو شروع نکردید خیلی بهتره برای تصمیم گیری
مثلا رابطه منو با دوستام قطع کرده.اجبار به پوشش چادر میکنه.توقع داره هرجا میرم ازش اجازه بگیرم.چون با شوهر خواهرم مشکل داره حتی اجازه نمیده من خونشون برم.علاوه بر این از خواهرش برای خودش یک بت ساخته و مدام منو با اون مقایسه میکنه.خیلی حرف خانوادشو قبول داره.وقتی تو خپنه اونام فک میکنم اون پادشاه خوبان و من گدای پاپتی.اعتماد به نفسمو از دست دادم با اینکه قبل ازدواج خیلی موقعیتای بهتر داشتم و حتی منتمو میکشیدن اما خانوادش به طور غیر مستقیم ازینو اون تعریف میکنن و چند بار علنا گفتن پسرمون ازتو سره.در صورتی ک خانواده خودم منکر میشن.واقعا از رفتارش اذیت میشم.هربار تو دعواها خواستم بگم یا درست شو یا طلاق میخوام اما نتونستم
ممنونم.این کار رو خواهم کرد.
دوستان از راهنماییتون خیلی ممنونم.این بار بعد از دعوا حتما مشاوره میرم . برام دعا کنین طلاق راه حلش نباشه
سلا
حتما به مشاور مراجعه کن و اگه همسرت زیر بار نرفت که نیاز به کمک داره و همکاری نکرد باهاش اتمام حجت کن که یا مشاوره یا طلاق
و اگه شرایط خدای ناکرده طوری بود که مجبور به طلاق شدید از چیزی نترسید و همیشه خوشبختی اینده اتون رو در نظر داشته باشید
سلام دوست عزیز
من 17 سال زندگی کردم در دوران عقد همسرم به من دایم گیر میداد و من هر بار سعی میکردم کاری که اون میخواد رو انجام بده ولی هر قدم که من عقب میرفتم اون جلوتر میومد تا حدی که من چادری شدم و چون دوستش داشتم چیزی نمیگفتم و فکر میکردم اول زندگی و دوران عقده و هنوز به هم شناختی نداریم بعد که همدیگه رو شناختیم بهتر میشه اما شرایط بدتر شد به حدی که غیر قابل تحمل بود منم دیگه سنم بالاتر رفته بود و تحمل قبل و نداشتم ضمن اینکه زندگی روال عادی پیدا کرده بود و احساس میکردی حقوقت ضایع شده
دوست عزیز خوب فکر کن و درست تصمیم بگیر جلوی ضرر را هروقت بگیری سوده خارج از احساس و با عقل و منطق تصمیم بگیر و در حال حاضر خودت رو در نظر بگیر انسان یکبار به دنیا میاد و یکبار زندگی میکنه و باید قدر این موهبت رو بدونه الان فرزندی نیست که نتونی فکر کنی پس عاقلانه فکر کن
برات آرزوی موفقیت میکنم
ممنونم عزیزم.واقعا فک میکنم حقوقم ضایع شده.اگه شرایط همینطور پیش بره و طاقتم تموم شه قیدشو میزنم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟