نوشته اصلی توسط
mmde694
سلام.من بستو چهار سالمه.دوساله بایک دختر بیست و یکساله باهم دوستیم و بهم قول ازدواج داده بودیم.دوبار رفتم خاستگاری.خانوادشون بشدت مخالفت کردن.البته بخاطر ناراحتی کهنه با دومادمون.بگذریم.بعد این مخالفت .ماربطه رو ادامه دادیم.اما دختر سرد شذه بود خودم بهش شک کردم ک پای نفر سومی درمیانه.قبول کردم جدابشم اما همچنان عاشق این دختر .دیروز توی خیابون دیدمش.یهو دلم گفت برو دنبالش.رفتم دنبالش تا یه شهر همسایه میرفت دانشگاه.رسیدیم دیدم بایه پسر قرار داره.پسره رو زدم.گفت خاستگاره قبلیه و خانواده میدونن باهمیم.گیردادم جلومن زنگ بزنه بخانواده اما انکار کرد.این صحنه دیدنش بااون پسر دیشب چنان ضربه روحی بهم وارد کرده ک کمرم و کل ماهیچه های پام شدیدا درد میکنه.الان ن میتونم بخابم ن پاشم ن راه برم.این صحنه همش جلو چشمه و دارم دیوونه میشم.اون دختر اگر میگفت علاقه تی بمن نداره ولش میکردم اما بازیم داد.کم نذاشتم براش.لطفا کمک کنید دارم داغون میشم