نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: بیماری و ازدواج

1454
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    بیماری و ازدواج

    سلام بچه ها
    من یه مشکل بیماری دارم برای همین سعی میکنم همه رو از خودم دور کنم برای زندگی. نمیدونم تا کی این وضعیت ادامه داره.
    دلم نمیخواد از اول جوری باشم که انگار علاقه ای دارم تا اگر طرف مقابلم مشکلم رو دونست یا دلیل مخالفتم رو فهمید فک نکنه که اگه بخواد کنار نیاد من ناراحت میشم چون این طوری غرورم پیشش میشکنه.
    الان پست مشابهی دیدم از طرف یه دختر که خیلی از جواب ها دلم گرفت...

    امروز بازم به این باور رسیدم که هیچ کس من رو درک نمیکنه.
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  2. کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    سلام

    عزیزم می تونم بپرسم بیماریت چیه ؟
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  4. 3 کاربران زیر از سمیراه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط سمیراه نمایش پست ها
    سلام

    عزیزم می تونم بپرسم بیماریت چیه ؟
    والا بزرگترین مشکلم اینه که هیچ دکتری دقیقا نمیتونه همه ی مشکلات منو علتشو بفهمه.
    خیلی سال پیش هپاتیت اوتوایمن گرفتم قابل انتقال نیس و به کسی جز خودم صدمه نمیزنه و قابل کنترله ولی مشکلات دیگه ام علت هاش باقیه.
    یه عزیزی که خیلی مورد اعتماد بهم گفته بود برات دعا نوشتن 4 تا دعای سنگین روته و .... کلی رفتن برای من طلسم و اینا گرفتن ولی من دلم به استفاده ازشون نبود و گذاشتمشون کنار.
    من همه جا رفتم دکتر جوابی نداده.
    یه بار گفتن سل گرفتی تست دادم منفی شد یه بار گفتن لوپوس داری منفی شد یه بار... تا ایدز هم احتمال دادن ولی جواب اونم منفی شد.
    کلا همه دکترام در عجب منن.
    برای خودم سر سوزن اهمیت نداره ولی نمیخوام کسی رو درگیر مشکلاتم کنم.
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  6. 2 کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    والا بزرگترین مشکلم اینه که هیچ دکتری دقیقا نمیتونه همه ی مشکلات منو علتشو بفهمه.
    خیلی سال پیش هپاتیت اوتوایمن گرفتم قابل انتقال نیس و به کسی جز خودم صدمه نمیزنه و قابل کنترله ولی مشکلات دیگه ام علت هاش باقیه.
    یه عزیزی که خیلی مورد اعتماد بهم گفته بود برات دعا نوشتن 4 تا دعای سنگین روته و .... کلی رفتن برای من طلسم و اینا گرفتن ولی من دلم به استفاده ازشون نبود و گذاشتمشون کنار.
    من همه جا رفتم دکتر جوابی نداده.
    یه بار گفتن سل گرفتی تست دادم منفی شد یه بار گفتن لوپوس داری منفی شد یه بار... تا ایدز هم احتمال دادن ولی جواب اونم منفی شد.
    کلا همه دکترام در عجب منن.
    برای خودم سر سوزن اهمیت نداره ولی نمیخوام کسی رو درگیر مشکلاتم کنم.
    اسمت آزاده بود اگر اشتباه نکنم درسته ؟

    عزیزم خداروشکر که تستهایی که دادی نشون ندادن که این بیماری هایی که گفتی رو داشته باشی

    یادمه مجرد که بودم تنگی نفس داشتم و مدام نفس نفس میزدم

    خودمو خانوادم بشدت درگیر شده بودیم و مدام پامون این دکتر اون دکتر بود

    من یه عالمه عکسهای رنگی و سیاه سفید از دستگاه گوارش و غیره گرفتم

    یه عالمه ازمایش دادم ازمایش سل که تو میگیرم دادم فکر کنم نمونه برداری از گلوعه درسته ؟

    من خیلی از ازمایشها که مربوط به سزطانهام بود دادم

    ولی همش منفی بود اما من خوب نمیشدم

    هیچ دکتری نتونست تشخیص بده تا اینکه ول کردم دوا درمونو دیگه خسته شده بودم

    که کم کم فهمیدم از اعصابه هرموقع ناراحت یا عصبانی میشم نفسم میگیره

    اون دوره هم یه مشکلی داشتم که باعث تشدیدش شده بود

    میبینی اخرش خودم تشخیص دادم !

    من فکر میکنم همه ی ادمها یه سری مشکلات و مریضیهایی دارن که اونقدرام مهم نیست چون میشه باهاشون ساخت

    منم مثل تو بودم من اونموقع فکر میکردم مثلا اگر بخوام با این مشکل ازدواج کنم حتما طرف مقابلم خسته میشه ازم

    ولی دیدم نه کسی اگر ادمو دوست داشته باشه پاش وایمیسه حتی شوهرمم یسری مریضیها حساسیتهای جزئی داشت..

    اینجوری نیست که بخاطر بیماریت بخوای همه رو از خودت دور کنی دور نکن اما اگر قرار بر ازدواج شد مشکلت رو بگو

    مطمن هستم ویژگی های مثبت فوق العاده خوبی داری که این کاستی فیزیکی برای شوهرت به چشم نمیاد

    بهترین دوست من نزدیک دوسال درگیر سرطان خون بود بعد از شیمی درمانی حالش خوب شد سرطانش هر لحظه ممکنه برگرده اما الان ازدواج کرده

    دختر خالم بیماری قلبی داشت دوبار عمل کرد و جای بخیه های خیلی زیادی رو بدنشه اما پسری که خاستگاریش اومده بود

    دید این دختر خیلی ویژگی های عالی بهتری داره که این مشکلش اونقدرام به چشم نمیاد حتی قبلش با پزشک دختر خالم صحبت کرد

    و میدونست چه داروهایی نیازشه میدونست که حتی برای کشیدن دندون هم نباید بی هوا عمل کنه ولی قبول کرد

    صدتا نمونه دیگه دارم برات مثال بزنم ولی سرتو در نمیارم

    ولی بدون عشق

    چیزی فراتر ازینه که یه بیماری بتونه مانعش بشه

    نمیشه دختری با پسری ازدواج کنه و بعدش دچار بیماری بشه؟!اگه بشه چی پیر می خواد طلاقش بده ؟!!

    به خدا توکل کن و سعی کن دکتر خوبی پیدا کنی

    میدونم دکترا الان دکتر نیستن فقط بفکر پولن اما بازم هستن دکترای با وجدان

    کتاب و دعا رو هم ول کن که خرافاتن

    من دعا میکنم برات روزبه روز حالت بهتر باشه بفکر خودت و رحیت باش و به خودت برس

    به روحت حال خوب بده تا جسمت حالش خوب شه
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  8. 8 کاربران زیر از سمیراه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط سمیراه نمایش پست ها



    به خدا توکل کن و سعی کن دکتر خوبی پیدا کنی

    میدونم دکترا الان دکتر نیستن فقط بفکر پولن اما بازم هستن دکترای با وجدان

    کتاب و دعا رو هم ول کن که خرافاتن

    من دعا میکنم برات روزبه روز حالت بهتر باشه بفکر خودت و رحیت باش و به خودت برس

    به روحت حال خوب بده تا جسمت حالش خوب شه
    مرسی عزیزم درسته اسمم همونه.
    میدونم هر مشکلی که باشه درست میشه و درست میگی خیلی مسایل به اعصاب ربط داره .
    تو بیمارستان پرستاره قسم میخورد میگفت ما جواب آزمایش دو نفرو اشتباه دادیم یکی سرطان خون داشت یکی سالم بود بعد چند سال دقیقا جای این افراد عوض شده بود.
    الانم مشکل خاص ندارم فقط و فقط توی آزمایشاست که یه مشکلی رو نشون میده ولی نمیفهمن ریشه اش رو. بقیه مشکلات خیلی جزییه و قابل حل.

    میگم من خودم سر سوزن برام اهمیت نداره و اصلا به خودم باشه هیچ دکتری نمیرم هر جا میرم فقط به خاطر خواست مادرمه.

    اما اون مسایل دعا خرافات نیست چون شخصی که نوشته بود از دنیا رفته بود و به خواب دوستی میومد و حلالیت میخواست در این رابطه ولی من اصلا نفهمیدم برای چی باید اون شخص رو نبخشم چون هیچ وقت تو زندگیم احساس بدبختی نکردم که حالا بخوام کسیو نبخشم به خاطرش .

    ولی خوب منم تاپیک نزدم که بخواین بگین چطور من برخورد کنم اصلا رفتار من غلط مشکلم با جواب هایی بود که به اون فرد داده شده بود.
    تاپیکی که من بخاطرش ناراحت شدم فردی گفته بود به فلان دلیل جواب من منفیه و نظر اکثریت دوستان این بود که بخاطر اینکه از تو دورش کنه این حرف زده و عزت نفس داشته باشو ...
    این کمی نااراحتم کرد. درسته که این احتمال هست و قبول دارم ولی فقط احتماله .
    خداروشکر من روحیه ام خوبه هدف زیاد دارم خیلی کارا میخوام انجام بدم ولی شاید انقدر مغرورم و انقدر این مشکلات بالا پایینم کرده باعث شده تو زندگیم شک داشته باشم که کسی واقعا دوستم داره و محبتش ترحم نیست(من بچگی هم یک سرطان کوچک داشتم که رفع شد) نمیتونم به این راحتی کنار بیام و اصلا دلم میخواد که همین طوری ادامه بدم...غیر از این باشه یه روزی یه جایی بالاخره شک میکنم به محبت طرفم.
    الان دیگه اون شدتم بیشتر شده. گیریم دوسم داشته باشه بعدش بگم و بازم دوستم داشته باشه ولی من مطمئن نیستم بازم بعد چند سال نظرش عوض نشه و به روم نیاره و پنهان کنه..حداقل با این تاپیک دیگه اون احتمال هم برام قوی شد...

    ولی بازم اینا برام مهم نیست. اصلا درد و مشکل نیست برام این چیزا فقط روش برخوردم باهاشون رو تغییر میده و با خودم میگم این جوری درست تره برخورد کنی با این وجود و این تصورات ذهنی .

    عزیزم امیدوارم همیشه کنار همسرت بهترین روزهارو داشته باشی مرسی که برام این همه وقت گذاشتی
    ویرایش توسط Aza : 10-23-2016 در ساعت 12:57 AM
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  10. کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    سلام Aza عزیزم
    ببین اینکه نظر آدمها راجع به مسائله ای چی هست خیلی فرق می کنه که نظر یه آدم خاص راجع بهش چی باشه. خیلی آدمها خیلی ایرادهای بزرگ حالا از نظر خودشون یا جامعه دارن اما با کسی ازدواج می کنن که خیلی دوستشون داره و خوشبختم می شن.
    یادم میاد چند سال پیش تو مجلس عروسی یکی از دخترهای فامیل که قبلا ازدواج کرده بود و طلاق گرفته بود شرکت کردم و نصف فامیلهای از اینکه آقا پسری که تاحالا ازدواج نکرده اومده ایشون رو گرفته اظهار ناراحتی می کردن و می گفتن که آخه چجوری تونسته یا چنین کسی ازدواج کنه در حالیکه خیلی راحت می تونست با دختری که شرایطش خیلی بهتره ازدواج کنه.
    مهم اینه که اون شخصه باشه.
    در مورد دعا هم باید بگم اگه بهش اعتقاد داری باید در جهت رفعش هم قدم برداری. اینکه می گی من اعتقاد دارم و بعد ولش می کنی که خب این هنوز تو فکرت هست و با فکر کردن بهش داری زندگیت رو درگیر تر می کنی با این مشکلات. پس بهتره که زودتر بری و حلش کنی و از رو خودت برش داری تا بتونی راحت زندگی کنی.
    موفق باشی.

  12. کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    سلام

    من اصلا یک درصد این دکترای شیمیایی رو قبول ندارم

    اگر بتونی طب سنتی بری اونم یه دکتر با تجربه نه همه

    یکی. مثل دختر خیر اندیش مطمعن باش به راحتی پیدا میکنه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  14. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  16. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    سلام

    من اصلا یک درصد این دکترای شیمیایی رو قبول ندارم

    اگر بتونی طب سنتی بری اونم یه دکتر با تجربه نه همه

    یکی. مثل دختر خیر اندیش مطمعن باش به راحتی پیدا میکنه
    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها

    چقدر طب سنتی ما عالی ولی متاسفانه کسی خبر نداره
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  18. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    اگه عشق باشه این حرف ها معنی نداره عشق که باشه همدلی هست اگه عشق واقعی باشه خود عشق میتونه بهترین دارو باشه.
    امضای ایشان
    آنکس که ظلمی بر دوش دارد، رستگار نخواهد شد.

  20. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط merina نمایش پست ها
    سلام Aza عزیزم
    ببین اینکه نظر آدمها راجع به مسائله ای چی هست خیلی فرق می کنه که نظر یه آدم خاص راجع بهش چی باشه. خیلی آدمها خیلی ایرادهای بزرگ حالا از نظر خودشون یا جامعه دارن اما با کسی ازدواج می کنن که خیلی دوستشون داره و خوشبختم می شن.
    یادم میاد چند سال پیش تو مجلس عروسی یکی از دخترهای فامیل که قبلا ازدواج کرده بود و طلاق گرفته بود شرکت کردم و نصف فامیلهای از اینکه آقا پسری که تاحالا ازدواج نکرده اومده ایشون رو گرفته اظهار ناراحتی می کردن و می گفتن که آخه چجوری تونسته یا چنین کسی ازدواج کنه در حالیکه خیلی راحت می تونست با دختری که شرایطش خیلی بهتره ازدواج کنه.
    مهم اینه که اون شخصه باشه.
    در مورد دعا هم باید بگم اگه بهش اعتقاد داری باید در جهت رفعش هم قدم برداری. اینکه می گی من اعتقاد دارم و بعد ولش می کنی که خب این هنوز تو فکرت هست و با فکر کردن بهش داری زندگیت رو درگیر تر می کنی با این مشکلات. پس بهتره که زودتر بری و حلش کنی و از رو خودت برش داری تا بتونی راحت زندگی کنی.
    موفق باشی.
    سلام
    میدونم عزیزم اما اینکه چی شد که این طور شدم اگه بخوام بگم میشه مثنوی هفتاد من که حل شدنی نیست به سادگی پس بیخیالش. حتما کنار این مسیله خیلی چیزهای دیگه باعث شدن که این جور شکاک شم. نرم نرم تو ده سال این اتفاق ها افتاده که تو خالصی و ناخالصی خیلی چیزها شک کنم.

    ولی اصلا حرف من این نبود رفتار من اصلا غلط من از چیز دیگری ناراحت شدم شاید برداشت من غلط بوده از جواب های دوستان بیخیال.

    در مورد دعا نه اصلا بهش فک نمیکنم. گذاشتمش کنار طلسم هامو چون احساس کردم انگار دارم با عملم میگم که بهش احتیاج دارم و یه جورایی ناخالصی اومده تو اینکه خدایا اول و آخر تویی.
    هیچی اندازه ناخالصی ناراحتم نمیتونه کنه تو همه جا و نسبت به همه چی.
    فک میکنم بهش ولی چیزی که به خاطرش ناراحت باشم ابدا. دلم میخواد اون جوری که به دلم میشینه باهاش مقابله کنم. به دلم نشینه روشم هر چی میخواد بشه بشه.

    مرسی توام همین طور
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  22. کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    سلام

    من اصلا یک درصد این دکترای شیمیایی رو قبول ندارم

    اگر بتونی طب سنتی بری اونم یه دکتر با تجربه نه همه

    یکی. مثل دختر خیر اندیش مطمعن باش به راحتی پیدا میکنه
    سلام پریماه جان.
    چند سال پیش رفتم پیش دکتر روازاده حرف خاصی نزد فقط یه نسخه داد بهم که اگه میخواستم اجرا کنم باید میرفتم روستا زندگی میکردم 24 ساعت هم توی خونه مشغول خوردن دارو میبودم انقد که زیاد بود داروهاش.
    این جور شد که بیخیالش شدم. چند سال پیشم به خاطر یه سری مشکلات رفتم پیش شاگرد ایشون و خیلی خوب اثر کرد داروهاشون برای مشکلی که اون موقع برام پیش اومده بود. دکتر خیراندیش رو اسمشون رو نشنیدم پیگیری میکنم مرسی.

    کلا اره قبول دارم که داروهای شیمیایی خیلی ضرر دارن.
    گاهی فک میکنم شاید هم انقد تمام این سالها آزمایشات مختلف دادم و داروهای مختلف که عوارض های همه ی اونهاست که هر دفعه یک مشکلی پیش میاد. یادمه اون وقتی که داشتم راجب لوپوس میخوندم این طور بود که یه علتش به خاطر اشعه های آزمایش ها بود.

    فک میکنم حدیثم داریم که تا وقتی که مجبور نشدید از دارو مصرف نکنید که تن رو فرسوده میکنه یا سه روز ازش حرف نزنید ولی متاسفانه عادت کردیم حتی درده شروع نشده دارو مصرف کنیم تا سرپا بمونیم.
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  24. کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    اگه عشق باشه این حرف ها معنی نداره عشق که باشه همدلی هست اگه عشق واقعی باشه خود عشق میتونه بهترین دارو باشه.
    درسته
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  26. کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    سلام بچه ها
    من یه مشکل بیماری دارم برای همین سعی میکنم همه رو از خودم دور کنم برای زندگی. نمیدونم تا کی این وضعیت ادامه داره.
    دلم نمیخواد از اول جوری باشم که انگار علاقه ای دارم تا اگر طرف مقابلم مشکلم رو دونست یا دلیل مخالفتم رو فهمید فک نکنه که اگه بخواد کنار نیاد من ناراحت میشم چون این طوری غرورم پیشش میشکنه.!!!!!
    الان پست مشابهی دیدم از طرف یه دختر که خیلی از جواب ها دلم گرفت...

    امروز بازم به این باور رسیدم که هیچ کس من رو درک نمیکنه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    والا بزرگترین مشکلم اینه که هیچ دکتری دقیقا نمیتونه همه ی مشکلات منو علتشو بفهمه.
    خیلی سال پیش هپاتیت اوتوایمن گرفتم قابل انتقال نیس و به کسی جز خودم صدمه نمیزنه و قابل کنترله ولی مشکلات دیگه ام علت هاش باقیه.
    یه عزیزی که خیلی مورد اعتماد بهم گفته بود برات دعا نوشتن 4 تا دعای سنگین روته و .... کلی رفتن برای من طلسم و اینا گرفتن ولی من دلم به استفاده ازشون نبود و گذاشتمشون کنار.!!!
    من همه جا رفتم دکتر جوابی نداده.
    یه بار گفتن سل گرفتی تست دادم منفی شد یه بار گفتن لوپوس داری منفی شد یه بار... تا ایدز هم احتمال دادن ولی جواب اونم منفی شد.
    کلا همه دکترام در عجب منن.
    برای خودم سر سوزن اهمیت نداره ولی نمیخوام کسی رو درگیر مشکلاتم کنم.!!!!!!!!
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    مرسی عزیزم درسته اسمم همونه.
    میدونم هر مشکلی که باشه درست میشه!!!!!! و درست میگی خیلی مسایل به اعصاب ربط داره .
    تو بیمارستان پرستاره قسم میخورد میگفت ما جواب آزمایش دو نفرو اشتباه دادیم یکی سرطان خون داشت یکی سالم بود بعد چند سال دقیقا جای این افراد عوض شده بود.
    الانم مشکل خاص ندارم فقط و فقط توی آزمایشاست که یه مشکلی رو نشون میده ولی نمیفهمن ریشه اش رو. بقیه مشکلات خیلی جزییه و قابل حل.

    میگم من خودم سر سوزن برام اهمیت نداره و اصلا به خودم باشه هیچ دکتری نمیرم هر جا میرم فقط به خاطر خواست مادرمه.!!!!!!!

    اما اون مسایل دعا خرافات نیست چون شخصی که نوشته بود از دنیا رفته بود و به خواب دوستی میومد و حلالیت میخواست در این رابطه ولی من اصلا نفهمیدم برای چی باید اون شخص رو نبخشم چون هیچ وقت تو زندگیم احساس بدبختی نکردم که حالا بخوام کسیو نبخشم به خاطرش .!!!!!!

    ولی خوب منم تاپیک نزدم که بخواین بگین چطور من برخورد کنم اصلا رفتار من غلط مشکلم با جواب هایی بود که به اون فرد داده شده بود.
    تاپیکی که من بخاطرش ناراحت شدم فردی گفته بود به فلان دلیل جواب من منفیه و نظر اکثریت دوستان این بود که بخاطر اینکه از تو دورش کنه این حرف زده و عزت نفس داشته باشو ...
    این کمی نااراحتم کرد. درسته که این احتمال هست و قبول دارم ولی فقط احتماله .!!!!!

    خداروشکر من روحیه ام خوبه هدف زیاد دارم خیلی کارا میخوام انجام بدم ولی شاید انقدر مغرورم و انقدر این مشکلات بالا پایینم کرده باعث شده تو زندگیم شک داشته باشم که کسی واقعا دوستم داره و محبتش ترحم نیست(من بچگی هم یک سرطان کوچک داشتم که رفع شد) نمیتونم به این راحتی کنار بیام و اصلا دلم میخواد که همین طوری ادامه بدم...غیر از این باشه یه روزی یه جایی بالاخره شک میکنم به محبت طرفم.!!!!!!!!!
    الان دیگه اون شدتم بیشتر شده. گیریم دوسم داشته باشه بعدش بگم و بازم دوستم داشته باشه ولی من مطمئن نیستم بازم بعد چند سال نظرش عوض نشه و به روم نیاره و پنهان کنه..حداقل با این تاپیک دیگه اون احتمال هم برام قوی شد...!!!!!!

    ولی بازم اینا برام مهم نیست. اصلا درد و مشکل نیست برام این چیزا فقط روش برخوردم باهاشون رو تغییر میده و با خودم میگم این جوری درست تره برخورد کنی با این وجود و این تصورات ذهنی .

    عزیزم امیدوارم همیشه کنار همسرت بهترین روزهارو داشته باشی مرسی که برام این همه وقت گذاشتی
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    سلام
    میدونم عزیزم اما اینکه چی شد که این طور شدم اگه بخوام بگم میشه مثنوی هفتاد من که حل شدنی نیست به سادگی پس بیخیالش. حتما کنار این مسیله خیلی چیزهای دیگه باعث شدن که این جور شکاک شم. نرم نرم تو ده سال این اتفاق ها افتاده که تو خالصی و ناخالصی خیلی چیزها شک کنم.

    ولی اصلا حرف من این نبود رفتار من اصلا غلط من از چیز دیگری ناراحت شدم شاید برداشت من غلط بوده از جواب های دوستان بیخیال.

    در مورد دعا نه اصلا بهش فک نمیکنم. گذاشتمش کنار طلسم هامو چون احساس کردم انگار دارم با عملم میگم که بهش احتیاج دارم و یه جورایی ناخالصی اومده تو اینکه خدایا اول و آخر تویی.
    هیچی اندازه ناخالصی ناراحتم نمیتونه کنه تو همه جا و نسبت به همه چی.
    فک میکنم بهش ولی چیزی که به خاطرش ناراحت باشم ابدا. دلم میخواد اون جوری که به دلم میشینه باهاش مقابله کنم. به دلم نشینه روشم هر چی میخواد بشه بشه.

    مرسی توام همین طور
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم و در مورد نوع بیماری فیزیکیت و شرایط و درمان اون نظری ندارم چون در حیطه تخصصی من نیست پس واگذارش میکنم به همکاران متخصص در طب بزشکی ولی توصیه میکنم

    خسته نشو بگرد تا بهترین رو پیدا کنی جهت کنترل و یا درمان با توجه به پیشرفت روز به روز و شگفت انگیز علمی.

    ولی با توجه به نیمچه سواد و تخصصی که دارم باید عرض کنم دختر گل نمیدونم چند سالته و اصلا در سن ازدواج امروز هستی و یا خیر ولی گلم تو با این روحیه و اخلاق و رفتار بهترین مرد دنیا رو نیز از خودت میرونی و زده میکنی!! چه برسه به غیره!!!؟؟

    تو به درد خودت هم نمیخوری چه برسه به دیگران!؟ البته متوجه این هستم که چرا( بیماری سخت دوران کودکی,ترحم و توجه بیش از حد و نادرست والدین و دیگران , ترس و وحشت ناشی از بیماری,و.....)

    ولی عزیز اینگونه نمیشه زندگی کرد اصلا ازدواج رو بگذار کنار و بر فرض اینکه بپذیریم بیماری شما ناشناخته و غیر قابل درمانه آیا اگر قراره 5 سال و یا 20 سال و یا 50 سال و یا 80 سال و.... دیگر زندگی کنی

    به همین نحو و با همین خلق و خوی میخوای زندگی کنی!!؟؟

    مشکلات شما فعلا مشکل فیزیکی شما نیست مشکلات روانی و خلقی شماست که بطور خلاصه ناشی از همان موارد بالاست که عرض کردم(بیماری کودکی,تربیت غلط,توجه و ترحم دیگران,ترس و و حشت و

    شک و تردید,....)که شما رو در مثلث زحمت و نکبت غوطه ور کرده(که دارای سه راس اضطراب و وحشت-افسرگی-خشم و عصبانیت و وسطش استرس)..

    نه عزیز باورم کن این زندگی نیست حتی با شرایط شما و بدتر از شما و این یک شعار هم نیست که بخوای بگی دکتر نفسش از جای گرم در میاد!!؟؟

    همتی کن در شهر خودت به یکی از مشاوران حاذق(خانم) ما سری بزن و بگذار ایشون برای تو کاری بکنه و مسائلت رو ریشه یابی کنه و پله به پله به حل آن بپردازید پس از مدتی طلوع داغ آفتاب در زندگی خودت رو حس خواهی کرد.


    با آرزوی بهترینها برای توب خوب

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  28. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

  29. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم و در مورد نوع بیماری فیزیکیت و شرایط و درمان اون نظری ندارم چون در حیطه تخصصی من نیست پس واگذارش میکنم به همکاران متخصص در طب بزشکی ولی توصیه میکنم

    خسته نشو بگرد تا بهترین رو پیدا کنی جهت کنترل و یا درمان با توجه به پیشرفت روز به روز و شگفت انگیز علمی.

    ولی با توجه به نیمچه سواد و تخصصی که دارم باید عرض کنم دختر گل نمیدونم چند سالته و اصلا در سن ازدواج امروز هستی و یا خیر ولی گلم تو با این روحیه و اخلاق و رفتار بهترین مرد دنیا رو نیز از خودت میرونی و زده میکنی!! چه برسه به غیره!!!؟؟

    تو به درد خودت هم نمیخوری چه برسه به دیگران!؟ البته متوجه این هستم که چرا( بیماری سخت دوران کودکی,ترحم و توجه بیش از حد و نادرست والدین و دیگران , ترس و وحشت ناشی از بیماری,و.....)

    ولی عزیز اینگونه نمیشه زندگی کرد اصلا ازدواج رو بگذار کنار و بر فرض اینکه بپذیریم بیماری شما ناشناخته و غیر قابل درمانه آیا اگر قراره 5 سال و یا 20 سال و یا 50 سال و یا 80 سال و.... دیگر زندگی کنی

    به همین نحو و با همین خلق و خوی میخوای زندگی کنی!!؟؟

    مشکلات شما فعلا مشکل فیزیکی شما نیست مشکلات روانی و خلقی شماست که بطور خلاصه ناشی از همان موارد بالاست که عرض کردم(بیماری کودکی,تربیت غلط,توجه و ترحم دیگران,ترس و و حشت و

    شک و تردید,....)که شما رو در مثلث زحمت و نکبت غوطه ور کرده(که دارای سه راس اضطراب و وحشت-افسرگی-خشم و عصبانیت و وسطش استرس)..

    نه عزیز باورم کن این زندگی نیست حتی با شرایط شما و بدتر از شما و این یک شعار هم نیست که بخوای بگی دکتر نفسش از جای گرم در میاد!!؟؟

    همتی کن در شهر خودت به یکی از مشاوران حاذق(خانم) ما سری بزن و بگذار ایشون برای تو کاری بکنه و مسائلت رو ریشه یابی کنه و پله به پله به حل آن بپردازید پس از مدتی طلوع داغ آفتاب در زندگی خودت رو حس خواهی کرد.


    با آرزوی بهترینها برای توب خوب

    سپاس

    دکتر
    سلام

    ممنون از توجهتون بله صحبت هاتون دور از حقیقت من نیست خیلی.

    من سعی کردم همیشه این احساسات رو مدیریت کنم(ترس اضطراب و...) سعی کردم به خانواده بفهمونم که چه رفتاری میخوام داشته باشن.
    نمیدونم چقدر موفق بودم ولی با خودم غریبه نیستم.

    اما اصلا این تاپیک رو نزدم که بخوام اینارو بگم و اصلا موضوع اصلی تاپیک من گم شد انگار.

    شاید چون زودرنجم موضوع دیگری من رو ناراحت کرد در لحظه و توی پست اول کمی اغراق کردم تا عکس العمل دوستان دیگه در مورد این برخورد رو بدونم.
    خواستم یه اتفاق رو از دو زاویه با نزدیکی تقریبی که با خودم داشت مقایسه کنم. شایدم مقایسه م نادرست بوده.

    حتما
    باز هم ممنون .
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  30. کاربران زیر از Aza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بیماری و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    سلام

    ممنون از توجهتون بله صحبت هاتون دور از حقیقت من نیست خیلی.

    من سعی کردم همیشه این احساسات رو مدیریت کنم(ترس اضطراب و...) سعی کردم به خانواده بفهمونم که چه رفتاری میخوام داشته باشن.
    نمیدونم چقدر موفق بودم ولی با خودم غریبه نیستم.

    اما اصلا این تاپیک رو نزدم که بخوام اینارو بگم و اصلا موضوع اصلی تاپیک من گم شد انگار.

    شاید چون زودرنجم موضوع دیگری من رو ناراحت کرد در لحظه و توی پست اول کمی اغراق کردم تا عکس العمل دوستان دیگه در مورد این برخورد رو بدونم.
    خواستم یه اتفاق رو از دو زاویه با نزدیکی تقریبی که با خودم داشت مقایسه کنم. شایدم مقایسه م نادرست بوده.

    حتما
    باز هم ممنون .

    موفق باشین

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  32. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    Aza

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد