نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: ترس از تنهایی و عدم اعتماد بنفس

830
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4173
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    ترس از تنهایی و عدم اعتماد بنفس

    دختری 25 ساله هستم. پدر و مادرم به دلیل اعتیاد پدرم از هم جدا شدند و الان حدود 7 ساله که ما کاملا از پدرم جدا شدیم و زندگی خوبی داریم.بسیار جنگجو هستم ولی گاهی بسیار احساساتی. تحصیلاتم را در مقطع کاردانی به پایان رسوندم و مشغول به کار شدم و الان مشغول به تحصیلم، از نظر ظاهری کاملا خوب هستم. در سن 21 سالگی به برادر دوستم علاقه داشتم اما هیچ رابطه ای با هم نداشتیم تا این که یک روز بهم عنوان کرد و از همون اول شروع به سوالاتی در مورد خانواده ام کرد و من همه چیزو راجبه خانوادم گفتم و وقتی فهمید که پدرم مشکل داشته و از مادرم جدا شده، بی هیچ حرفی گذاشت و رفت.این تاثیر بدی در زندگی من گذاشت و کاملا اعتماد به نفسم را از دست دادم و تصمیم گرفتم دیگه ازدواج نکنم. تا این که بعد از یک سال دوستم پسری را به من معرفی کرد و من به مدت 3 سال باهاش رابطه داشتم و تصمیم داشتیم با هم ازدواج کنیم و من الان فهمیدم که گرس استفاده میکنه و با وجود علاقه شدیدی که بهش داشتم رابطمو باهاش قطع کردم و الان روزهای سختی را سپری می کنم.
    به درجه ای رسیدم که بسیار می ترسم، می ترسم دیگه تنها بمونم ، تصمیم گرفتم که عاقلانه و بدون داشتم رابطه قبل از ازدواج، ازدواج کنم اما می ترسم چون خیلی ها وقتی می فهمن که والدینم ازهم جدا شدن می ترسن و پا پس می کشن، نمی دونم چی کار کنم ، روحیه ی خیلی بدی دارم و از کارو زندگی افتادم و به شدت احساس تنهایی می کنم و احساس می کنم دیگه واسه همیشه تنهام.نمی دونم چه جوری باید به کسی که می یاد خواستگاری موضوع جدایی والدینم رو عنوان کنم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsaaa نمایش پست ها
    دختری 25 ساله هستم. پدر و مادرم به دلیل اعتیاد پدرم از هم جدا شدند و الان حدود 7 ساله که ما کاملا از پدرم جدا شدیم و زندگی خوبی داریم.بسیار جنگجو هستم ولی گاهی بسیار احساساتی. تحصیلاتم را در مقطع کاردانی به پایان رسوندم و مشغول به کار شدم و الان مشغول به تحصیلم، از نظر ظاهری کاملا خوب هستم. در سن 21 سالگی به برادر دوستم علاقه داشتم اما هیچ رابطه ای با هم نداشتیم تا این که یک روز بهم عنوان کرد و از همون اول شروع به سوالاتی در مورد خانواده ام کرد و من همه چیزو راجبه خانوادم گفتم و وقتی فهمید که پدرم مشکل داشته و از مادرم جدا شده، بی هیچ حرفی گذاشت و رفت.این تاثیر بدی در زندگی من گذاشت و کاملا اعتماد به نفسم را از دست دادم و تصمیم گرفتم دیگه ازدواج نکنم. تا این که بعد از یک سال دوستم پسری را به من معرفی کرد و من به مدت 3 سال باهاش رابطه داشتم و تصمیم داشتیم با هم ازدواج کنیم و من الان فهمیدم که گرس استفاده میکنه و با وجود علاقه شدیدی که بهش داشتم رابطمو باهاش قطع کردم و الان روزهای سختی را سپری می کنم.
    به درجه ای رسیدم که بسیار می ترسم، می ترسم دیگه تنها بمونم ، تصمیم گرفتم که عاقلانه و بدون داشتم رابطه قبل از ازدواج، ازدواج کنم اما می ترسم چون خیلی ها وقتی می فهمن که والدینم ازهم جدا شدن می ترسن و پا پس می کشن، نمی دونم چی کار کنم ، روحیه ی خیلی بدی دارم و از کارو زندگی افتادم و به شدت احساس تنهایی می کنم و احساس می کنم دیگه واسه همیشه تنهام.نمی دونم چه جوری باید به کسی که می یاد خواستگاری موضوع جدایی والدینم رو عنوان کنم.

    خب دوست عزیز راستشو بخوای شما دیگه کم انصافی نکنید ...

    درسته شرایط سختی رو پشت سر گذاشتید ولی الان موقعیت خیلی خوبی داری ...

    اولین کارت این باشه که با ورزش و کارهای سالم خودتو سرحال بیاری ...

    خواهشا" تا مدتی دور دوست پسرو خط بکش ... چون اتفاقات این دوران خیلی اثر بدی در تو خواهد گذاشت ....

    در ضمن هر کسی که به خواستگاری شما میاد باید شمارو همین جور که هستید قبول کنه ...

    هرچیزی رو که قایم کنید روز ی برملا خواهد شد ... پس صداقت بهترین کاره ...

    در ضمن کسی هم که شمارو واقعا" برای خودت بخواد ، به گذشته تو اهمیت نخواهد داد ...

    پس باید منتظر باشی و خودتو از این روابط دخترپسری آبکی که فقط اعصاب خوردی داره خارج کنی ...

    آینده خوبی در انتظارته ... با توکل بخدا
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کلید طلایی موفقیت: راه هایی برای افزایش اعتمادبه‌نفس
    توسط aydan7 در انجمن رویکـردها و درمان های روانشناسی
    پاسخ: 19
    آخرين نوشته: 06-20-2016, 08:33 PM
  2. نوجوانی و بلوع
    توسط iviaryam.97 در انجمن بلوغ
    پاسخ: 20
    آخرين نوشته: 11-21-2014, 05:19 PM
  3. تنهایی و کم بود اعتماد به نفس
    توسط neco در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 08-21-2014, 11:52 PM
  4. اعتماد به نفس پایین ناشی از کمال گرایی
    توسط nazanin1370 در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-20-2013, 06:05 PM
  5. اعتماد نمی کنم .
    توسط aminjon در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-15-2013, 06:43 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد