صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 51

موضوع: ترس از تنهایی

23782
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1077
    نوشته ها
    123
    تشکـر
    50
    تشکر شده 87 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    11

    Question ترس از تنهایی

    سلام

    من یه دختر 25 ساله و در حال اتمام تحصیلات تکمیلی ام هستم. مدتی عاشق کسی شده بودم که متأهل بود و امکان رسیدن به اون برام محال بود برای
    فراموش کردن اون سراغ چت روم رفتم و با یه پسری آشنا شدم و ارتباط از طریق چت و پیامک با هم برقرار کردیم. دوستی خیلی ساده ای داریم اما من احساس
    گناه میکنم و دوس ندارم به این دوستی ادامه بدم ولی در عین حال میترسم اگر تمومش کنم احساس علاقه به فرد سابق، تنهایی و افسردگی سراغم بیاد و باعث بشه نتونم دوام بیارم و یا سراغ همون آقای مورد علاقه قبلی ام برم یا سراغ شخص دیگری...

    چه کنم که راحت بتونم بدون ارتباط با جنس مخالف زندگی کنم؟؟

    راستی من فعلا خواستگاری ندارم و احساس نیاز به ازدواج هم میکنم

    سپاس

  2. 4 کاربران زیر از نگین سبز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگین سبز نمایش پست ها
    سلام

    من یه دختر 25 ساله و در حال اتمام تحصیلات تکمیلی ام هستم. مدتی عاشق کسی شده بودم که متأهل بود و امکان رسیدن به اون برام محال بود برای
    فراموش کردن اون سراغ چت روم رفتم و با یه پسری آشنا شدم و ارتباط از طریق چت و پیامک با هم برقرار کردیم. دوستی خیلی ساده ای داریم اما من احساس
    گناه میکنم و دوس ندارم به این دوستی ادامه بدم ولی در عین حال میترسم اگر تمومش کنم احساس علاقه به فرد سابق، تنهایی و افسردگی سراغم بیاد و باعث بشه نتونم دوام بیارم و یا سراغ همون آقای مورد علاقه قبلی ام برم یا سراغ شخص دیگری...

    چه کنم که راحت بتونم بدون ارتباط با جنس مخالف زندگی کنم؟؟

    راستی من فعلا خواستگاری ندارم و احساس نیاز به ازدواج هم میکنم

    سپاس

    سلــام
    به مشاور خـوش اومــدین ..

    ممنـون از اینکـه مشکل خودتــون رو شرح دادین .

    این یه مساله ی خیلی بزرگی هست که برای فراموش کردن ِ شخصی دیگـه حـاضر باشیم رو به هرکس دیگـه بیـاریم و برای رفع تنهـایی خودمون، ملاک هـا و شایستگی هـای دیگـه رو زیر پـا بزاریم ..
    خـدا رو شکر هم توی سنی هستین کـه آدم پخته ای به حسـاب میـاین و هم اینکه تحصیل کرده و بـا سـوادین .

    در ارتباط با مشکل اول که میترسید رابطه ای که باعث حس گناه در شما شده رو تموم کنید، باید بگـم که همین احسـاس عذاب وجـدان خودش صدمـاتی کمتر از اون افسردگی و تنهایی که با کنار گذاشتن اون شخص فکر میکنید به سراغتـون میـاد رو نخـواهد داشت ! درسته الان برهـه ی فراموشی اون شخصی که متاهل بودن رو طی میکنید امـا پیش خودتون فکر کردین که ممکنه همین رابطه ای که الان توش هستین هم یه روزی تمـوم بشه و باز هم دوبـاره روال ادامـه پیـدا کنه و برای فراموشی شخص دوم، به شخص سومی روی بیـارید ؟!
    اونم دوستی که از طریق چـت روم شروع میشــه و صد در صد مضرات و پیـامد هـایی برای هر دو طرف خواهد داشت ..

    در مورد مشکل دوم که فکر میکنید اگر رهـاش کنید، به سراغ همون آقای متاهل میرید، باید بگـم کـه مطمئنا این حرکـت هم حس گنـاه شما رو ترغیب خواهـد کرد که چرا من وارد رابطه ی احساسی با مردی شدم کـه خودش همسر داره و چرا باعث شدم که اون آقا به خـانمش خیـانت بکنه ..

    پس اگر خوب و درست به قضیـه نگـاه کنیم در هر دو مـورد شمـا احسـاس گنـاه رو دچـار خواهیــد شـد ؛

    امـا برای زندگــی بدون رابطه ی دوستـانه و احساسی با جنس مخالف، بهـتر هست کـه شرایط و ضوابط و معیـارهـایی شخصیتی خودتون رو مشخص کنید .. آشنـایی و ارتباط با جنس مخالف نمیگم کـه کاملا غلطه ولی بهـتر هست اگــر هم شروع بشــه، در چهار چوبی باشه کـه شمـا در اون احسـاس آرامش خودتـون ُ از دست ندید !
    اینکـه بخـوایم برای فرار از تنهـاییمون خیلی زود باب آشنایی و دوستی با هر جنس مخالف که از راه رسید ُ باز کنیم، بعد از مدت زمانی بابت ِ کارمون پشیمون خواهیم شد و چـه بهتر هست که ببنیم این تنهـایی ارزشش بالاتره یا پر کردنش با وارد کردن هر فردی به اون !

    این احسـاس نیـاز که ازش صحبت کردین، مساله ی غیرقابل کنترلی نیست و من میتونم شمـا رو درک کنم که الان تو این سن قطعـا به شریک و همدمی نیـاز دارید امـا خب چـه بهـتر هست که اون لطافت و احساس زنـانه ی خوبتـون رو برای کسی به عنـوان همـدم خرج کنید کـه میدونیــد همیشـــــــه برای شمـا خواهـد بود و نگرانی ُ تشویشی از اینکه باهاش در ارتباطید نخـواهید داشت . اگر واقعـا فکر کردن به داشتن ِ همصحبتی با جنس مخالف شما رو آزار میده، بهـتره این واقعیت ُ در نظر بگیرید و پیش خودتـون بگید آرامش خاطری که الان دارم بهـتره یا دلهره ُ عذاب وجـدان رابطه ؟

    خواستگـار زود یا دیـر برای هر دخـتری خواهـد اومد و مطمئن بـاشید هنوز فرصت هـای زیادی پیش رو دارید ..


    بازم کمکی بود در خدمــتم
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  4. 3 کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1424
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    با سلام من زنی 35 ساله ام کارمندم و با همسرم سالهاست اختلاف دارم اما بخاطر دو فرزندم نمیتونم از او جدا شم. طی حدودا 10 سالی به مشاوره های مختلفی هم مراجعه کردم.به اتفاق همگی به طور مستقیم یا غیر مستقیم به من پیشنهاد جدایی دادند. ولی من بخاطر فرزندان دلبندم در کنار او به سر کردم. به مدت 6 ماهی هم با پیشنهاد مشاورم تحت درمان روان پزشک با قرصهای فلوکستین 20 قرار گرفتم. اضطرابهای گذشته ام بهتر شده اما احساس حقارت اعتماد به نفس شدیدی در من پیدا شده حالم خوب نیست. چون همسرم مرا درک نمیکند فکر کردم احتیاج به یک دوست دارم و به خودم اجازه دادم که وارد چت روم شوم تا با کسی آشنا شوم هم درد دل کنم هم از احساس تنهایی در بیایم. دو روزی با دو نفر چت کردم بد نبود اما چند روز گذشته با یک پزشک آشنا شدم که با شماره تلفنی که به من داد تماس گرفتم و اس ام اس دادم. به مدت دو روز اصلا صحبتهای بی ربط یا بی ادبانه بین ما رد وبدل نشد. با اینکه من شک دارم که او پزشک بوده باشد یا نه ولی از اس دادن به او خوشم می آمد. ترسیدم در من احساس غیر عرف بوجود بیاید به او اس ام دادم که به خاطر بچه هام و آینده آنها دیگر به ادامه ی این نوع ارتباط راضی نیستم. او هم با حمایت و تشویق با این امر موافقت کرد. الآن همش فکر میکنم تنها روزنه همدردی با یک هم شان خودم را از دست داده ام . به نظر شما کدام مرحله را اشتباه بیشتری کرده ام؟ متشکرم.

  6. کاربران زیر از معصومه غلامی بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    سلام.

    چرا یک دوست پیدا نمیکنید .مثلا با زن همسایه تون حرف بزنید رابطه خوبی برقرار کنید . خواهر .خاله و هرکس دیگه ایی البته اگه شناخت خوبی ازشون دارید.

    بعدش معصومه خانم . کپسول فلوکستین20 . تاجایی که من میدونم واسه کسایی هست که اشتهای زیادی دارن و میخوان کمتر غذا بخورن .

    اگه بتونید مثلا یک نمونه دونمونه از اختلاف هاتون با شوهرتون رو بگید خیلی بهتر میتونیم نظر بدیم وصحبت کنیم

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از تنهایی

    سلام عزیزم
    کار درستی کردین که این ارتباطو ادامه ندادین . شما می تونین دوستانی داشته باشین که هم به شما حس همدردی داشته باشن هم در شأنتون باشن و هم از بودن با آنها احساس گناه نداشته باشید. پیشنهاد میکنم وقتی رو روزانه فقط به «خودتون» اختصاص بدین علاقه مندیی رو دنبال کنید یا در مجامع یا کلاسهایی شرکت کنید . یادگیری و تجربه های جدید ٬ نتایج مثبتی در برابر احساس عدم اعتماد بنفس دارد و مطمئناً به افسردگی هم کمک میکند و همینطور می توانید اشخاصی رو برای دوستی که مناسبتون باشن پیدا کنید.
    موفق باشین.

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1077
    نوشته ها
    123
    تشکـر
    50
    تشکر شده 87 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از تنهایی

    سلام معصومه جون
    من به خوبی درکت میکنم که نمیشه وقتی نیاز به یه همصحبت از جنس مخالف داری نمی تونی اون رو با خانوم همسایه برطرف کنی
    مهم ترین چیزی که توی زندگی به آدم میتونه آرامش بده یه خانواده خوب هست اگه خانواده محلی برای آرامش نباشه هیچ رفیقی نمیتونه جایگزین بشه
    اگه همسرت واقعا آدم مناسبی براتون نیست و حتی ممکنه به زندگی شما و آینده فرزندانتون لطمه بزنه پیشگیری کنید. من نمی تونم به طور قطع طلاق رو مناسب بدونم اما میدونم که طلاق اگر چه راهکار اول نیست اما میتونه آخرین راه حل باشه.
    طلاق من با سرپرست خانمومای مطلقه توی بهزیستی صحبت کردم مشکلات روحی اونا خیلی زیاده اما مقایسه کنید ببینید اگه مشکلات روحی الان شما بیشتر از اون موقع هست به این گزینه هم فکر کنید.
    من از دو جهت برای شما نگران هستم 1. فشار روحی شما به تدریج روی جسمتون تأثیر بذاره. 2. همسرتون برای فرزندانش نتونه پدر خوبی باشه.
    راستی بهتون تبریک میگم که ارتباط های خودتون رو با چت و اون آقای به اصطلاح پزشک زود از بین بردید. واقعا قابل تحسینه کاری که من نتونستم بکنم

    در پناه خدا

  10. کاربران زیر از نگین سبز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    سلام .

    من نمیدونم شما چطور به این راحتی از طلاق صحبت میکنید .میدونید طلاق یعنی چی ؟ بگید ببینم

    معصومه خانم .به این هم فکر کنید که طلاق یعنی آغاز مشکلات جدی هم واسه خودتون همه بچه هاتون .

    شما مشکلات اصلی با همسرتون رو بیان کنید .تا ما هم بتونیم بهتر نظراتمون رو بگیم .

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1077
    نوشته ها
    123
    تشکـر
    50
    تشکر شده 87 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از تنهایی

    آره درسته. لطفا اول بگو مشکلت با همسرت چیه؟ برخورد های هر دو تون رو خوب توضیح بده

  13. کاربران زیر از نگین سبز بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    یکی یا دوتا از مشکلات اصلیتون رو قشنگ شرح بدید تا ما از زاویه دیگه .مشکلتون رو ببینیم ؟

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1077
    نوشته ها
    123
    تشکـر
    50
    تشکر شده 87 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از تنهایی

    قالَ امام علیٌّ (علیه السّلام):
    هیچ دشمنی برای انسان٬ ستمگرتر از نفس او نیست.

  16. 2 کاربران زیر از نگین سبز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگین سبز نمایش پست ها
    قالَ امام علیٌّ (علیه السّلام):
    هیچ دشمنی برای انسان٬ ستمگرتر از نفس او نیست.
    آفرین .خیلی به جا بود .

  18. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    سلام خسته نباشید من تازه با این برنامه آشنا شدم و هنوز وارد نیستم ولی تا دیدم روانشناس زده وارد شدم و احتیا به کمک دارم من دختری 25ساله هستم و خانواده ی متعصب دارم برادرم خیلی منو محدود میکنه از همه کارها اونقدر محدودم کرده که حتی میترسم تا دم در تنهایی برم حتی یه کلاس گیتار ساده ام نمیتونم برم چون نمیذاره و همش میگه دنیا خرابه و پراز گرگه حتی منو تنها تو خانه نمیذاره میگه میترسم کسی بیاد و تو رو ببینه من خیلی دارم از این ربتارش عذاب میکشم بخاطر این اخلاقش یه بار نامزد کردم برای یک ماه ولی متاسفانه نامزدمم مانند برادرم بد دل بود و کتکمم میزد و من جدا شدم الان پنج ساله که از این نامزدی میگذره و جداییم من الان باید چکار کنم احساس میکنم روحمم زندان کردن الان مثل یک زندان خانگی ام کسی ام نیست که جلوی کاراشو بگیره دوباره به ازدواج ازدواج فکر میکنم اما فقط بخاطر رهایی از خانوادم تو رو خدا کمکم کنید پدرمم فوت شده و مادرمم هر چی برادرم بگه انجام میده این روزا خیلی به خودکشی فکر میکنم واقعا از زندگی سیر شدم و نمیتونم نفس بکشم احساس میکنم روحمم زندانی کردن و شبها همیشه بیدارم الان چهار روزی هست که اصلا به هیچ عنوان نخوابیدم سردردهای شدید هم دارم تا میام بخوابم فکر کارهای برادرم به ذهنم میرسه و از این زندان نمیتونم رها بشم از حرف زدنم میترسم چون اگه حرفی بزنم که خوشش نیاد وا به میلش نباشه منو میزنه و هزاران بد و بی راه بهم میگه من باید چکار کنم تو رو خدا کمکم کنید

  19. 2 کاربران زیر از zohalrad بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    من اهل تهران هستم و الان با هزاران بدبختی به ارمنستان آمدم فکر میکردم اگه به ارمنستان بیام بهم آزادی میده اما فایده نداشت برادرم دست از بد دلی هاش و فکر فاسدش دست برنمیداره از بچگی به هیچ یک از آرزوهام نرسیدم الان به هیچ دردی نمیخورم احساس بدی دارم همیشه و هر ثانیه خودمو سرزنش میکنم و که چرا به این دنیا پا گذاشتم چرا همون موقع که پدرم فوت شد خودکشی نکردم از طرفی ام دلم نمیخواد کسی فکر کنه که من ضعیفم چون واقعا ضعیف نیستم من توی زندگی خیلی سختی کشیدم محبت نکردن بهم خانوادم فقط فکر میکردن همه چیز با پول درست میشه ما قبلا خیلی پولدار بودیم و بعدها بخاطر برادرم ورشکست شدیم الان اوضاعمون خوبه بد نیست اما مثلا قبلا هم نیست ولی اون موقع تا ناراحت بودیم بهم مول میدادن که خوشحالم کنن یا مثل دیونه ها میرفتم کل بازار رو خرید میکردم ولی نمیدونستن که محبت با پول خریدنی نیست پدرم که همیشه مریض بود بعدها هم از غم و غصه سرطان گرفت و مرد یکسالی هست فوت شده از وقتی ام که فوت شده برادرم مالک همه چیز شده یعنی مادرم بهش وکالت داده سرنوشت منم افتاده دست این خانواده که هیچ کدوم نمیفهمن منو درکم نمیکنن بجایی اینکه بهم آزادی بدن تو خانه زندانم کردن با این عقاید مسخرشون نمیتونم نفس بکشم منم دلم میخواد مثل دوستام و هم سن و سالهای خودم آزاد باشم نه اون آزادی که هر کاری دلم خواست بکنم نه فقط دوست دارم به آرزوهام برسم فقط میخوام گیتار یاد بگیرم آرزوی خیلی بزرگی نیست بخدا ولی برای من حسرت شده من کسی رو تو زندگیم ندارم که بهم عشق بورزه خواستگارم زیاد دارم ولی احساس میکنم منو برای خودم نمیخوان فقط میخوان ازم سو استفاده کنن و بعدش ولم کنن و برن احساس میکنم دارم اب میشم ذره ذره و کسی به دادم نمیرسه نمیتونمم ازدواج کنم نمیخوام چون اگه ازدواج کنم به آرزوهام نمیرسم دلم میخواد برم سر کار رو مای خودم بایستم ولی برادرم گفته تا ازدواج نکنی حق نداری بری سر کار حتی اگه ازدواجم کردی حق نداری بری چون من نمیذارم من باید چکار کنم بعضی وقتها فکر میکنم میگم کاش ازدواج کنم و به همسرم بگم منو ببره جایی که خانوادم پیدام نکنن ارامش رو ازم گرفتن دستم به هیچ کاری نمیره همش آهنگ گوش میدم و تو خودمم همش تو اتاقمم و چراغ خاموشه حتی یه دوست دخترم ندارم چون داداشم میگه دخترا خرابن فاسدن حق نداری باهاشون دوست بشی دوست پسرم که اصلا ندارم چون اگه با کسی دوست بشم و بفهمه هم اونو میکشه هم منو من یه دختر 25ساله هستم البته 24روز دیگه 25ساله میشم 25سالم میشه و عمرم بی فایده و الکی رفتا نه موفقیتی تو زندگیم داشتم نه دلخوشی ای احساس میکنم فقط یه مرده متحرکم که فقط این سو و ان سو میرم نمیدونم چرا همیشه منم که باید تو سختی باشم و منم که بای همیشه خوبی کنم به هر کسی ام خوبی کردم با نامردی جوابمو داده به همه محبت میکنم که باهام دوست بشن اما میبینم فقط تو شادی ها هستن و تو غصه ها نیستن چند تا دوست تو دانشگاه داشتم دختر بودن اما فقط در حد درس خوندن یه روز داداشم دید دارم باهاشون درس میخونم وقتی ب گشتم خانه تا یه هفته نذاشت برم دانشگاه گفت دخترا خرابن حق نداری با کسی ام درس بخونی به مادرمم میگم من مشکل دارم ببرم پیش روانشناس نمیبره میگه مگه تو دیونه ای که بخوام ببرمت روانشناس فکرشون خیلی محدوده من نمیدونم به کی پناه ببرم با ازدواجم میدونم خوشبخت نمیشم چون من با هم سن و سالهای خودم کنار نمیام همش دنبال یکی ام که مثل پدر باشه بهم محبت کنه هر جا بخوام بذاره برم و حتی باهامم بیاد منو تنها نذاره عاشقم باشه حتی اگه بی پول ترین آدم دنیا باشه برام مهم نیست فقط من دوست داشته باشه و بذاره برم گیتار یاد بگیرم و درکم کنه کتکم نزنه اذیتم نکنه منو ببره یه جایی که خانوادم دستشون بهم نرسه من فقط میخوام ارامش داشته باشم همین اما تا موقعی که برادرم هست و من مجردم روحم زندانه ازادم نمیکنن میخوام نفس بکشم

  21. کاربران زیر از zohalrad بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نترس
    زندگی همینه

    هیچکس نیست تو این دنیا که از چیزی نترسه
    همه امون تو قفسیم
    همه امون تو زندانیم
    ولی نباید خودمون و اذیت کنیم
    دیگران اذیت میکنن بسه دیگه خودت خودت و اذیت نکن
    توخونه زندانی شدی ؟؟؟؟خوب تو خونه عشق و حال کن
    تو اتاق زندانی هستی ؟؟؟خوب تو همون اتاق بخند و شاد باش

    تو قفس خندیدن یه ویژگیه
    چون تو این قفس ترس گرگهای جنگلو نداری
    آدم باید خودشو با شرایط وقف بده
    همین خودت که از زندانی بودن میترسی
    اگه بری تو اجتماع از گرگا میترسی
    ولی اگه تو این تنهایی خودت و بسازی
    یه روز یککه از قفس آمدی بیرون
    میتونی تو جامعه با قدرت زندگی کنی

    تو بازیه زندگی تا غول اول و نکشی نمیتونی بری مرحله بعد
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  23. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    من 24ساله که تنهام خسته شدم دلم میخواد بمیرم اما از طرفی ام نمیدونم چند بار دیت به خودکشی زدم اما معدمو شستشو دادن چطوری بخندم دلیلی ندارم برای خندیدن الکی فقط دارم نفس میکشم همین

  25. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    گفتی گرگ کدوم گرگ گرگی که برادرم فقط ساخته من میدونم تو جامعه مردم چجورین ولی چرا بهم فرصت ندن که مبارزه کنم بجنگم یاد بگیرم چرا فقط تو تانه باشم چرا زندانی باشم بیخیال اصلا فکر کردم با مشاور حرف بزنم یه کاری یا یه چیزی میگه که آزاد بشم بیخیال ولش کن مجبورم خودم یه کاریش میکنم

  26. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zohalrad نمایش پست ها
    گفتی گرگ کدوم گرگ گرگی که برادرم فقط ساخته من میدونم تو جامعه مردم چجورین ولی چرا بهم فرصت ندن که مبارزه کنم بجنگم یاد بگیرم چرا فقط تو تانه باشم چرا زندانی باشم بیخیال اصلا فکر کردم با مشاور حرف بزنم یه کاری یا یه چیزی میگه که آزاد بشم بیخیال ولش کن مجبورم خودم یه کاریش میکنم
    دوست من شما وقتی نمیتونید از پس این تنهایی بر بیاد فکر کردید آمادگی موجه شدن با مشکلات و دارید ؟؟؟؟
    تنهایی شما درسته سخته و ترسناک
    اما فرض کنید کسی که عاشق شده و تنها منده
    آیا تنهایی ایشون از شما دردناک تر نیست ؟؟؟؟؟
    من اگر میگم گرگ منظورم شرایط بدتر از شرایط فعلییه
    اگر شما نتونید این شرایط و تحمل کنید چجوری میخواید شرایط جامعه رو تحمل کنید ؟؟؟؟
    فکر کردید یه جنگ ساده است که بجنگید و کشته بشیدیا پیروز بشید و بکشید ؟؟؟

    تا وقتی که خودت و عوض نکنی نمیتونی شرایطت و عوض کنی
    باید از پس این تنهایی بر بیای
    باید بهش تسلط پیدا کنی
    باید قوی تر بشی
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  27. کاربران زیر از Reepaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    خوب چجوری بهم بگو

  29. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zohalrad نمایش پست ها
    خوب چجوری بهم بگو
    میگم بهت
    ولی قبلش بگو
    آدمش هستی که از پس ش بر بیای ؟؟؟
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  30. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    من توی زندگی هر چی که بگی رو طعمشو چشیدم تنهایی عشق عاشقی از دست دادن عشق و بی تفادتی من به مردهای جامعه من یه بار عاشق شدم و اون موقع 16سالم بود و تا 19سالگی عاشقش بودم رابطه ما فقط تلفنی بود چون خانوادم اگه میفهمیدن عاشق شدم خیلی بد میشد بعدها فهمیدم پسره نامزد داره اون موقع نمیدونستم رابطه جنسی اصلا چی هست ولی الان میفهمم چرا فقط به تلفن راری بود و هیچ وقت ازم در خواست چیزی نکرد تنها چیزی که من بهش میدادم پول بود بعدا که خوب ازم کشید رفت و پشت سرشم نگاه نکرد ولی یه روز از ته دل نفرینش کردم و دوروز بعدش فهمیدم که تصادف کرده و مرده اصلا برام مهم نیست دیگه عذاب وجدانم ندارم چون حقش بود با احساستم الکی بازی کرد بعدشم که فشار روحی خانوادم روم بود هر روز مادر و پدرم میگفتن باید ازدواج کنی میترسیم ما چیزیمون بشه و تو پیش برادرت بدبخت میشی چون بد دله و تورو اذیت میکنه نامزد کردم ولی دوستش نداشتم و یه ماه نامزد بودیم ولی من خانمون تهران بود و اون پسره خانشون خوزستان بود و از هم دور بودیم یکی دوبار اومد خانمون بهم سر زد چون حسی بهش نداشتم و نذاشتم بهم دست بذاره کتکم زد و پدرم همون موقع سر رسید و منو از زیر دستش اورد بیرون و جدا شدم ازش ولی دوباره ب گشت ت خانه ای که زندانم

  31. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    من خیلی کارها کردم اما فایده نداشته بگو انجام میدم ببینم چی هست

  32. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    بعدشم به نظرم شما دکتر نیستی البته ببخشیدا از راهنمایهاتون معلومه

  33. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zohalrad نمایش پست ها
    من خیلی کارها کردم اما فایده نداشته بگو انجام میدم ببینم چی هست
    سخترین کارو نکردی
    مهمترین کارو نکردی ی
    اونم اینکه
    به جای اینکه بررادرر و خانواده ات و عوض کنی
    خودت و عوض کنی
    اگه اینکارو میکردی اونارم میتونستی عوض کنی
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  34. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zohalrad نمایش پست ها
    بعدشم به نظرم شما دکتر نیستی البته ببخشیدا از راهنمایهاتون معلومه
    خخخخخخخخ
    من
    خیلی از دکترارو میزارم تو جیبم
    چون خیلی بیشتر از ییه دکتر حالییمه

    مدرک با درک خیلی فرق داره دوست من
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  35. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    هههه بیمزه

  36. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    خودمو چجوری عوض کنم بعدشم دکتر روانشناس اینجا چه موقع جواب منو میده ؟؟؟؟

  37. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zohalrad نمایش پست ها
    هههه بیمزه
    باور نمیکنی ؟؟؟؟
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  38. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zohalrad نمایش پست ها
    خودمو چجوری عوض کنم بعدشم دکتر روانشناس اینجا چه موقع جواب منو میده ؟؟؟؟
    دکترای روان شناسی فردا جواب تورو میدن
    ویرایش توسط Reepaa : 12-19-2014 در ساعت 02:07 AM
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  39. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از تنهایی

    منم شرایطی شبیه ب شما دارم تقریبا.
    منم روم خیلی حساسن.اگه نمیتونی شرایطو تغییر بدی خودکشی راه مناسبی نیست.بفکر راه های دیگه باش.ب این فک کن که بجز بیرون رفتن های انچنانی چه چیزایی میشه تو خونه یادبگیری و حتی در امدم داشته باشی
    نمیدونم تحصیلات و علایق شما چیان ولی اگه میدونستم میتونستم چندتا پیشنهاد ب شما بدم

    من از تموم زندگی...
    خدارو بالا سر دارم

  40. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    ببین واسه اینکه خوددت و عوض کنی باید عقایدت و عوض کنی
    مثلا از نظر تو چه چیزای خوبه ؟؟؟چه چیزایی بد ؟؟؟
    بعدش که اعقادتو عوض کردی ظاهررت عوض میشه
    حالا باید باطنت و عوض کنی
    باید هدف هاتو تو زندگی بشناسی و ببینی آیا مسیرت باز هست برای رسیدن بهش یانه ؟؟
    اگر باز بود که هیچ
    اگر نبود باید از راهای مختلف پیگیر این اهداف باشی
    مثلا اگه همیشه برای رسیدن به چیزی گریه میکنی
    این دفه برای رسدین بهش تلاش کن
    این یعنی 2 راه و 1 مقصد

    اگر میخوای شرایطط عوض بشه باید نگاهت عوض بشه
    نسبت به زندگی
    نسبت به همه چیز
    باید یکی رو پیدا کنی که نگاهت و عوض کننه
    و با یه دید دیگه ای به مشکلاتت نگاه کنه و توروم تشویق کنه بااون دید به مشکلاتت نگاه کنی
    مثلا من به تنهایی با دید مثبت نگاه میکنم
    خودممم و خودم یه دنیا عشق و حال
    ولی تو داری تو تنهایی خودت و پر پر میکنی
    بال و پر خودت و میکنی
    داری خودت و خفه میکنی
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  41. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    من علاقه ای به درس ندارم فوق دیپلم کامپیوترم بخاطر خانوادم رفتن این رشته حوصله اش رو هم ندارم از کامپیوتر متنفرم از درس خوندنم متنفرم معدلم تو دانشگاه 18/75صدم بود ولی علاقه ای به درس ندارم دیگه مغزم نمیکشه درس بخونم تنها علاقه ای که دارم گیتار هست همین 6ماه دوسال پیش که پدرم زنده بود رفتم منشی یه شرکت نفت شدم داداشم خارج از کشور بود وقتی ب گشت و فهمید من مجبور شدم از سر کار در بیام تو کارم خیلی موفق بودم الانم منو به زور فرستاده ارمنستان اومدم اینجا ولی بازم روحم زندانه من مشکل دارم و اینا حاضر نیستن منو پیش یه روانشناس ببرن من همش روحم در************ه بهم ریخته ام باخودمم حتی مشکل دارم بخدا با خودمم مشکل دارم و فقط لینجوری عذاب میکشم نه من تغیر کردم و نه اطرافیانم

  42. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    فردا ادامه بدیم ؟؟؟ دیروقته آلان تو ایران همه دارن خواب میبینن
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  43. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : ترس از تنهایی

    مردی بر سنگ قبر ش نوشته بود
    در جوانی پر از قدرت بودم و میخواستم همه دنیارا عوض کنم
    وقتی بزرگتر شدم دیدم نمیشود تصمیم گرفتم کشورم را عوض کنم
    اما بزرگتر که شدم دیدم بازهم نمی شود تصمیم گرفتم شهرم را عوض کنم
    ولی قدرتم تمام شده بود و پیر شده بودم
    اکنون که مرده ام خانواده امم را نیز هنوز عوض نکردم

    اما اگر از همان اول خودم را عوض میکردم
    خانواده ام نیز عوض میشد
    با پشتیبانی آنها شهرم را نیز عوض میکردم
    با پشیتبانی شهرمم کشورم را عوض میکردم
    خدارا چه دیدایم ؟؟شاد دنیارا نیز عوض میکردم ؟؟؟؟

    به حرفام فکر کن
    تا فردا
    خداحافظ

    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  44. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    خوب من بلد نیستم حرفمو بگم حرفهامو واضح نمیگم چون میترسم بگم چون اگه خواسته ای داشته باشم و بگم با دعوا چند روز یا روزها با دعواهای برادرم مواجه میشم یا با کتکهاش بعضی وقتها هم یه چیزی پرت میکنه مثل چاقو یا بشقاب هر چیزی که دم دستش باشه من چجوری رگم یعنی قدرت بیان ندارم چکار کنم قدرت بیان داشته باشم

  45. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    اونجایی ام که گفتی بیا من بلد نیستم تازه این برنامه رو پیدا کردم شانسکی داشتم برای بیخوابیم دنبال یه سرگرمی مثل تست روانشناسی میگشتم که این برنامه رو دیدم و ایدی و پسورد خواست وارد کردم و اومدم

  46. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    چشم نوشته ات حال روز منه کشورمم عوض کردم اما باز هم احساس میکنم زندانی ام روحم عذاب میکشه

  47. کاربران زیر از zohalrad بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9868
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    ولی خوشبحالتون چه زود میخوابید من خوابم نمیبره اتاقم اخه تاریکه تنهایی ام میترسم بخوابم اخه تا میخوابم خواب بد میبینم بخاطر اینکه خواب نبینم بیدار میمونم وقتی ام چشامو میبندم احساس میکنم یکی تو اتاقمه اما چشامو که باز میکنم و چراغ رو روشن میکنم کسی نیست

  49. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9877
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه میخواستم من رو راهنمایی کنید من میخوام به طور چت خصوصی مشکلمو به مشاور محترم و زحمت کش که وقتشو برای ما افراد میذاره خصوصی بگم میشه من رو راهنمایی کنید لطفا

  50. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از تنهایی

    سلام فک نکنم بشه مگه اینکه از شماره های اول سایت استفاده کنین.یا یه تایپیک جدا ایجاد کنین تا همه نظر بدن کمکتون کنن.

    من از تموم زندگی...
    خدارو بالا سر دارم

  51. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9877
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    شماره های اول سایت ؟؟؟؟من شماره ای ندیدم میشه لطفا بفرستید برام شماره هاشون رو ممنون میشم با تشکر

  52. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9782
    نوشته ها
    1,515
    تشکـر
    1,321
    تشکر شده 940 بار در 563 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ترس از تنهایی

    منم ندیدم.فقط شنیدم!!
    با نرم افزار میام اخه.
    فک کنم بیاین صفحه اصلی و اونجا که عنوان ها هست بشه شماره ها رو هم پیدا کرد

    من از تموم زندگی...
    خدارو بالا سر دارم

  53. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9877
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    دوستان میشه بدونم اهل کدوم شهر یا کشور هستید ؟؟؟؟؟

  54. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9877
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط *P s y C h e* نمایش پست ها
    سلــام
    به مشاور خـوش اومــدین ..

    ممنـون از اینکـه مشکل خودتــون رو شرح دادین .

    این یه مساله ی خیلی بزرگی هست که برای فراموش کردن ِ شخصی دیگـه حـاضر باشیم رو به هرکس دیگـه بیـاریم و برای رفع تنهـایی خودمون، ملاک هـا و شایستگی هـای دیگـه رو زیر پـا بزاریم ..
    خـدا رو شکر هم توی سنی هستین کـه آدم پخته ای به حسـاب میـاین و هم اینکه تحصیل کرده و بـا سـوادین .

    در ارتباط با مشکل اول که میترسید رابطه ای که باعث حس گناه در شما شده رو تموم کنید، باید بگـم که همین احسـاس عذاب وجـدان خودش صدمـاتی کمتر از اون افسردگی و تنهایی که با کنار گذاشتن اون شخص فکر میکنید به سراغتـون میـاد رو نخـواهد داشت ! درسته الان برهـه ی فراموشی اون شخصی که متاهل بودن رو طی میکنید امـا پیش خودتون فکر کردین که ممکنه همین رابطه ای که الان توش هستین هم یه روزی تمـوم بشه و باز هم دوبـاره روال ادامـه پیـدا کنه و برای فراموشی شخص دوم، به شخص سومی روی بیـارید ؟!
    اونم دوستی که از طریق چـت روم شروع میشــه و صد در صد مضرات و پیـامد هـایی برای هر دو طرف خواهد داشت ..

    در مورد مشکل دوم که فکر میکنید اگر رهـاش کنید، به سراغ همون آقای متاهل میرید، باید بگـم کـه مطمئنا این حرکـت هم حس گنـاه شما رو ترغیب خواهـد کرد که چرا من وارد رابطه ی احساسی با مردی شدم کـه خودش همسر داره و چرا باعث شدم که اون آقا به خـانمش خیـانت بکنه ..

    پس اگر خوب و درست به قضیـه نگـاه کنیم در هر دو مـورد شمـا احسـاس گنـاه رو دچـار خواهیــد شـد ؛

    امـا برای زندگــی بدون رابطه ی دوستـانه و احساسی با جنس مخالف، بهـتر هست کـه شرایط و ضوابط و معیـارهـایی شخصیتی خودتون رو مشخص کنید .. آشنـایی و ارتباط با جنس مخالف نمیگم کـه کاملا غلطه ولی بهـتر هست اگــر هم شروع بشــه، در چهار چوبی باشه کـه شمـا در اون احسـاس آرامش خودتـون ُ از دست ندید !
    اینکـه بخـوایم برای فرار از تنهـاییمون خیلی زود باب آشنایی و دوستی با هر جنس مخالف که از راه رسید ُ باز کنیم، بعد از مدت زمانی بابت ِ کارمون پشیمون خواهیم شد و چـه بهتر هست که ببنیم این تنهـایی ارزشش بالاتره یا پر کردنش با وارد کردن هر فردی به اون !

    این احسـاس نیـاز که ازش صحبت کردین، مساله ی غیرقابل کنترلی نیست و من میتونم شمـا رو درک کنم که الان تو این سن قطعـا به شریک و همدمی نیـاز دارید امـا خب چـه بهـتر هست که اون لطافت و احساس زنـانه ی خوبتـون رو برای کسی به عنـوان همـدم خرج کنید کـه میدونیــد همیشـــــــه برای شمـا خواهـد بود و نگرانی ُ تشویشی از اینکه باهاش در ارتباطید نخـواهید داشت . اگر واقعـا فکر کردن به داشتن ِ همصحبتی با جنس مخالف شما رو آزار میده، بهـتره این واقعیت ُ در نظر بگیرید و پیش خودتـون بگید آرامش خاطری که الان دارم بهـتره یا دلهره ُ عذاب وجـدان رابطه ؟

    خواستگـار زود یا دیـر برای هر دخـتری خواهـد اومد و مطمئن بـاشید هنوز فرصت هـای زیادی پیش رو دارید ..


    بازم کمکی بود در خدمــتم
    سلام آقای دکتر میخواستم به طور خصوصی مشکلمو بگم لطفا جوابگو پیامهای من هم باشی ممنون میشم خیلی احتیاج به کمک دارم باتشکر

  55. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9877
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    ممنون ملکه آسمان سپاسگذارم

  56. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9877
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    سلام زحل جان عزیزم منم مشکل مشابه شما رو دارم درکت میکنم عزیزم ولی با این تفاوت که من ازدواج نکردم مجردم خیلی کار اشتباهی کردی که نامزد کردی تو اول باید خودتو درمان کنی بعدا ازدواج کنی عزیزم

  57. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9877
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    دوستان میشه بگید عکس آیدی من چیه ؟؟؟؟ممنون میشم

  58. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9877
    نوشته ها
    17
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    دوستان با آقای فرخ کار دارم پیامهام ب لی ایشون نمیرا باید چکا رکنم ؟؟؟؟

  59. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8180
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    1,305
    تشکر شده 190 بار در 91 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از تنهایی

    زحل عزیز تو اگه صدتا کشورم عوض کنی باز همین مشکل داری داداشتم نمیتونی تغییرش بدی پس سعی کن خودت با شرایطتت وقف بدی ، اولا اگه نمیتونی مشاوره حضوری بری میتونی مشاوره تلفنی رو انتخاب کنی که سایتا پره با تلفن مشاوره شو
    نظر خودمم اینه نذار تنهایی بیشتر از این داغونت کنه به موقعیتای خاستگارات فکرکن شرایطشون ببین و بسنجشون یه موقعیت قبول کن مطمئن باش اگه بتونی یه انتخاب خوب کنی حتما به آرزوهات میرسی یه گیتاریست میشی ولی اول دیدتو نسبت به مردا عوض کن چون تو بخاطر نامزدی که در گذشته داشتی و برادرت همه مردا به چشم بد میبینی ولی اشتباه نکن هستن مردای با درک و شعور و توام لیاقتش داری و مطمئنن آینده قشنگی در انتظارته فقط باید خودت به خودت کمک کنی خودت خودتو از این دیواری که کشیدی دربیاری بیرون...

  60. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34522
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگین سبز نمایش پست ها
    سلام

    من یه دختر 25 ساله و در حال اتمام تحصیلات تکمیلی ام هستم. مدتی عاشق کسی شده بودم که متأهل بود و امکان رسیدن به اون برام محال بود برای
    فراموش کردن اون سراغ چت روم رفتم و با یه پسری آشنا شدم و ارتباط از طریق چت و پیامک با هم برقرار کردیم. دوستی خیلی ساده ای داریم اما من احساس
    گناه میکنم و دوس ندارم به این دوستی ادامه بدم ولی در عین حال میترسم اگر تمومش کنم احساس علاقه به فرد سابق، تنهایی و افسردگی سراغم بیاد و باعث بشه نتونم دوام بیارم و یا سراغ همون آقای مورد علاقه قبلی ام برم یا سراغ شخص دیگری...

    چه کنم که راحت بتونم بدون ارتباط با جنس مخالف زندگی کنم؟؟

    راستی من فعلا خواستگاری ندارم و احساس نیاز به ازدواج هم میکنم

    سپاس
    من این اشتباه رو مرتکب شدم و ضربه ی خیلی بزرگی خوردم تا زمانی که کسی رو از قلبت بیرون نکردی سراغ دیگری نرو .

  61. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42147
    نوشته ها
    228
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ترس از تنهایی

    ترس از تنهایی خیلی بده ولی خدا هست

صفحه 1 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد