سلام
من پسری 24 ساله هستم که با کلی کنکاش و فکر در مورد مشکلاتم به یک چیز رسیدم و اون ترس یا نداشتن جرات بود که حالا در پی حل این موردم ...
اول چند مورد از مشکلاتی که با خودم و شخصیت خودم دارم عنوان میکنم تا ببینم نظر دوستان و کارشناسان هم همین هست یا خیر و روش رفع این درد کهنه چیست !

1- یکی از خصوصیات اخلاقیه من که الان برام یک مشکل محسوب میشه این هست که من همیشه لبخند بر لب دارم !!! بله درسته و شاید این از نظر بعضی ها خیلی خوب باشه اما متاسفانه این لبخند همیشه بر لب من هست که در بسیاری از مواقع بی ربطه بطور مثال حتی وقتی که از دست دوستی یا فامیلی عصبانی باشم باز به اون لبخند میزنم یا اگه کسی به من کاریو بگه که انجام بدم که میدونم داره به به من و شخصیتم توهین میشه باز لبخند میزنم و این باعث شده که من نتونم احساسات و حالتهای روحیه واقعیمو به بیرون بروز بدم و حتی از حقم دفاع کنم و از طرفی باعث از بین رفتن عزت نفس و اعتماد به نفس من شده ... وخودم دلیل اینرو ترس از ناراحتی دیگران یا ازبین رفتم محبوبیتم در بین دیگران .... میدونم .(البته باید بگم که این حالت فقط در خارج از محیط خانه صادقه و در بین افراد خانوادم چنین حالتی ندارم !)

2-باز ترس را ریشه مشکل دیگه ای میدونم که اون ارتباط با جنس مخالفه ؛ همین ترس باعث شده که تا به امروز نتونم با جنس مخالف ارتباط دوستانه ای برقرار کنم و هر بار این عدم ارتباط را با موضوعات ودلایل دیگه توجیه میکنم !!! که مثلا حالا من وقت ارتباط با یکی دیگرو ندارم یا حالا حوصله ارتباط با کسه دیگه ای را ندارم یا حالا پول کافی برای خرج کردن ندارم ......

3-مشکلی دیگر که باز علتش را ترس میدونم ؛ مشکل در بر عهده گرفتن مسولیت در کار هست که باعث میشه من تن به انجام هر کاری ندم یا اگر کاریو به اجبار یا در رودرواسی قبول میکنم تا انجام دادنش از استرس و فشار هزاربار میمیرم و زنده میشم !!!!

البته به جز این مشکلات مطمئنا مشکلات دیگری هم هست ....
من علت این موارد را ترس و عدم حرات مندی میدونم و اون هم ترسی که از کودکی ویا شاید ارثی در من ریشه داره !

حالا از دوستان و مخصوصا کارشناسان و مشاوران عزیز میخواهم که در ریشه یابیه این مشکلات و ارائه را حل مناسب به من کمک کنند
چون با وجود این موارد کل انرژی و انگیزه ی من در زندگی گرفته شده داره باعث تلف شدن وقت و دوران جوانیم میشه ...


لطفا یکی راهنماییم کنه....