سلام من وابسته يه دوست بودم اونم همينطور ولي بعد از يك سال يك سال پر خاطره رفت با پسر دوست شدو و شروع به اذيت كردن من كرد تا اينكه چند روز پيش مامان باباش فهميدنو گوشيشو گرفتن و به من گفت برام گوشي جور كن و من بخاطر صلاحش براش پيدا نكردم اونم امروز بهم زنگ زد گفت دوستي كه دوستشو تو شرايط سخت تنها بزعره ارزش نداره و تو برام ديگه ارزش نداري باي واس هميشه حالا من بايد چكار كنم با خاطراتش و..ديگه حتي نميتونم صداشو بشنوم ببينمش چكار كنم تورو خدا كمكم كنين بايد چكار كنم بد ضربه اي خوردم بددددد