نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: تصميم گيرى درست در كار و ازدواج

978
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26363
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    تصميم گيرى درست در كار و ازدواج

    با سلام و وقت خوش
    من دخترى هستم ٣١ ساله كه با پسرى ٤٠ ساله يك شركت خصوصى داريم. الان حدودا ٨ ساله كه همكار هستيم و اين اقا به من كمك هاى زيادى كرده در زندگى و كارم ولى متاسفانه يك سرى خصوصيت هاى اخلاقى خيلى خيلى خاصى دارد كه حتى خودش و خانواده اش هم در جريان هستند و من اصلا نمي توانم اين خصوصيات اخلاقى و حساسيت هاى زياده از حد را تحمل كنم و البته ما از ابتدا هم قصدى براى ازدواج با يكديگر نداشتيم و نداريم ولى من به خاطر كمك هاى بسيار ايشان خودم را تا حدودى مديون ايشان ميدانم.
    از طرفى من از زمان كودكى ام از پسرعمويم خوشم مى امد ولى ايشان وقتى من ١٥ سال داشتم ازدواج كردند و ما در اون زمان هيچ رابطه اى نداشتيم و حتى من به ايشون ابراز علاقه هم نكرده بودم... خانواده من و عمويم الان حدودا ٨ سالى ميشود كه قطع رابطه هستيم و من از يك سال پس از ازدواج ايشان ديگر پسرعمويم را نديدم و البته از همان لحظه ى ازدواج دخترعموهايم به ما گفتند كه پسرعمويم از ازدواجش راضى نيس و حتى علاقه اى به رابطه داشتن با خانمش هم ندارد..... بالاخره گذشت تا اينكه حدودا دو سال پيش خيلى اتفاقى با پسرعمويم صحبت كردم و بعد از آن بود كه ايشان به من گفت از همان كودكى به من علاقه داشته است ولى بخاطر درخواست خانواده با خانمش ازدواج كرده و خودش گفت كه حتى علاقه اى به رابطه با ايشان ندارد و به همين دليل هنوز هم بچه دار نشده اند.
    من الان با پسرعمويم از طريق تماس تلفنى و پيامك در تماس هستيم و سه چهار بار هم ايشان را ديده ام.
    از طرحى حدودا چندماهى است كه خواهر كوچكم ازدواج كرده است و نزديك به ٢٠ روز مى شود كه يكى از دوستان صميمى من نيز ازدواج كرده است و من الان كه به اين سن رسيده ام و همه ى دوستان من ازدواج كرده اند حتى خواهر كوچكم كه دوست من بود بيشتر احساس تنهايي ميكنم و مدتى است كه اين موضوع خيلى مرا آزار ميدهد زيرا نميدانم چه تصميمى بايد بگيرم.
    از يك طرف همكارم است كه خيلى براى من و كار مشتركمان زحمت كشيده است و از طرفى پسرعمويم كه خيلى زياد دوستش دارم و از كودكى دوستش داشته ام ولى شرايطش طورى است كه من دوست ندارم زندگى مشترك او را برهم بزنم و او اصرار دارد كه رابطه ى ما جدى تَر شود و حتى از من خواسته است كه رابطه اى را كه شروع كرديم ادامه دهيم و تركش نكنم.
    لطفا من را راهنمايي بفرماييد چه كارى را انجام دهم. لطفا زاويه ى ديد من را عوض كنيد شايد بتوانم تصميم درست ترى بگيرم.
    متشكرم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23975
    نوشته ها
    225
    تشکـر
    49
    تشکر شده 135 بار در 79 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : كمك به تصميم گيرى درست در كار، ازدواج و زندگى ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط zghzgh نمایش پست ها
    با سلام و وقت خوش
    من دخترى هستم ٣١ ساله كه با پسرى ٤٠ ساله يك شركت خصوصى داريم. الان حدودا ٨ ساله كه همكار هستيم و اين اقا به من كمك هاى زيادى كرده در زندگى و كارم ولى متاسفانه يك سرى خصوصيت هاى اخلاقى خيلى خيلى خاصى دارد كه حتى خودش و خانواده اش هم در جريان هستند و من اصلا نمي توانم اين خصوصيات اخلاقى و حساسيت هاى زياده از حد را تحمل كنم و البته ما از ابتدا هم قصدى براى ازدواج با يكديگر نداشتيم و نداريم ولى من به خاطر كمك هاى بسيار ايشان خودم را تا حدودى مديون ايشان ميدانم.
    از طرفى من از زمان كودكى ام از پسرعمويم خوشم مى امد ولى ايشان وقتى من ١٥ سال داشتم ازدواج كردند و ما در اون زمان هيچ رابطه اى نداشتيم و حتى من به ايشون ابراز علاقه هم نكرده بودم... خانواده من و عمويم الان حدودا ٨ سالى ميشود كه قطع رابطه هستيم و من از يك سال پس از ازدواج ايشان ديگر پسرعمويم را نديدم و البته از همان لحظه ى ازدواج دخترعموهايم به ما گفتند كه پسرعمويم از ازدواجش راضى نيس و حتى علاقه اى به رابطه داشتن با خانمش هم ندارد..... بالاخره گذشت تا اينكه حدودا دو سال پيش خيلى اتفاقى با پسرعمويم صحبت كردم و بعد از آن بود كه ايشان به من گفت از همان كودكى به من علاقه داشته است ولى بخاطر درخواست خانواده با خانمش ازدواج كرده و خودش گفت كه حتى علاقه اى به رابطه با ايشان ندارد و به همين دليل هنوز هم بچه دار نشده اند.
    من الان با پسرعمويم از طريق تماس تلفنى و پيامك در تماس هستيم و سه چهار بار هم ايشان را ديده ام.
    از طرحى حدودا چندماهى است كه خواهر كوچكم ازدواج كرده است و نزديك به ٢٠ روز مى شود كه يكى از دوستان صميمى من نيز ازدواج كرده است و من الان كه به اين سن رسيده ام و همه ى دوستان من ازدواج كرده اند حتى خواهر كوچكم كه دوست من بود بيشتر احساس تنهايي ميكنم و مدتى است كه اين موضوع خيلى مرا آزار ميدهد زيرا نميدانم چه تصميمى بايد بگيرم.
    از يك طرف همكارم است كه خيلى براى من و كار مشتركمان زحمت كشيده است و از طرفى پسرعمويم كه خيلى زياد دوستش دارم و از كودكى دوستش داشته ام ولى شرايطش طورى است كه من دوست ندارم زندگى مشترك او را برهم بزنم و او اصرار دارد كه رابطه ى ما جدى تَر شود و حتى از من خواسته است كه رابطه اى را كه شروع كرديم ادامه دهيم و تركش نكنم.
    لطفا من را راهنمايي بفرماييد چه كارى را انجام دهم. لطفا زاويه ى ديد من را عوض كنيد شايد بتوانم تصميم درست ترى بگيرم.
    متشكرم
    با سلام
    در مورد همکارت اینکه احساس دین بهش میکنی و به همین دلیل بخای باهاش ازدواج کنی خیلی کار اشتباهی هست
    و هیچ گاه از روی احساس ترحم و یا دین نباید با کسی ازدواج کرد
    حال اون خصوصیات خاص ایشون رو در ادامه بگو ببینم قابل رفع کردن هست و یا نیست...
    اگه مشکلات اخلاقی ایشون قابل رفع باشه خیلی خوب میشه
    پس اگه بخای با همکارت ازدواج کنی باید دلیلت چیزی غیر از احساس دینت به ایشون باشه
    در مورد پسرعموت که متاهل هست و معلوم نیست چه مدت طول خواهد کشید که همسرش را طلاق دهد
    و ایا مردی که به این اسانی به همسر کنونی خودش خیانت میکند و به خاطر یکی دیگه حاضر به طلاق همسر خودش میشه، فردی قابل اعتماد هست؟؟
    ایا همکارت هم بهت پیشنهاد خاستگاری داده؟
    چرا تا این سن مجرد مونده؟
    و یا اقصد ازدواج ندارد؟؟
    ایا با شما در این مورد حرف زده تا کنون؟

  3. کاربران زیر از ali.1394 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25235
    نوشته ها
    501
    تشکـر
    134
    تشکر شده 231 بار در 167 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : كمك به تصميم گيرى درست در كار، ازدواج و زندگى ام

    ............
    ویرایش توسط a girl : 04-28-2021 در ساعت 08:03 PM

  5. کاربران زیر از a girl بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : كمك به تصميم گيرى درست در كار، ازدواج و زندگى ام

    فکر نکنم که هیچ کی برای رابطه داشتن با پسر عموتون بهتون تبریک بگه و اگه بخواین به این عشق بچه گانه ادامه بدید مطمئنا خیلی آسیب می بینید ، چون اگه اون زنش رو طلاق بده بازم خانواده هاتون با هم مشکل دارن و ازدواج می تونه خیلی براتون مشکل ساز بشه، اگرم طلاق نده که شما تا کی می خواهید پاش وایسید که اون زندگی خودش رو بکنه و شما منتظر بمونید و ....
    ازدواج با همکارتون هم اصلا سلاح نیست به نظر من بهتره منتظر فرصت بهتری بمونید چون با این دو تا آدمی که می گید تشکیل ندادن زندگی خیلی بهتره تا تشکیل دادنش.
    به هر حال درسته که تنهایید و تو ایران این خیلی سخته چون همه یه جورایی در گیره زندگی خودشون هستند ، اما اگر من به جای شما بودم از مجردیم کلی استفاده می کردم و کلی کیف می کردم . تا زمانش برسه و یه فرد مناسب برای ازدواج پیدا کنم . ازدواج خیلی چیزه خوبیه ، اما یکی از بدترین جنبه هاش مخصوصا بعد اینکه بچه دار می شی اینه که دیگه وقت برای خودت نداری و باید همش به همسرت و بچه ت برسی ... مخصوصا اگر شاغل باشی.
    به هر حال من امیدوارم که راه درست رو انتخاب کنی و تو زندگیت شاد و موفق باشی

  7. کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : كمك به تصميم گيرى درست در كار و ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط zghzgh نمایش پست ها
    با سلام و وقت خوش
    من دخترى هستم ٣١ ساله كه با پسرى ٤٠ ساله يك شركت خصوصى داريم. الان حدودا ٨ ساله كه همكار هستيم و اين اقا به من كمك هاى زيادى كرده در زندگى و كارم ولى متاسفانه يك سرى خصوصيت هاى اخلاقى خيلى خيلى خاصى دارد كه حتى خودش و خانواده اش هم در جريان هستند و من اصلا نمي توانم اين خصوصيات اخلاقى و حساسيت هاى زياده از حد را تحمل كنم و البته ما از ابتدا هم قصدى براى ازدواج با يكديگر نداشتيم و نداريم ولى من به خاطر كمك هاى بسيار ايشان خودم را تا حدودى مديون ايشان ميدانم.
    از طرفى من از زمان كودكى ام از پسرعمويم خوشم مى امد ولى ايشان وقتى من ١٥ سال داشتم ازدواج كردند و ما در اون زمان هيچ رابطه اى نداشتيم و حتى من به ايشون ابراز علاقه هم نكرده بودم... خانواده من و عمويم الان حدودا ٨ سالى ميشود كه قطع رابطه هستيم و من از يك سال پس از ازدواج ايشان ديگر پسرعمويم را نديدم و البته از همان لحظه ى ازدواج دخترعموهايم به ما گفتند كه پسرعمويم از ازدواجش راضى نيس و حتى علاقه اى به رابطه داشتن با خانمش هم ندارد..... بالاخره گذشت تا اينكه حدودا دو سال پيش خيلى اتفاقى با پسرعمويم صحبت كردم و بعد از آن بود كه ايشان به من گفت از همان كودكى به من علاقه داشته است ولى بخاطر درخواست خانواده با خانمش ازدواج كرده و خودش گفت كه حتى علاقه اى به رابطه با ايشان ندارد و به همين دليل هنوز هم بچه دار نشده اند.
    من الان با پسرعمويم از طريق تماس تلفنى و پيامك در تماس هستيم و سه چهار بار هم ايشان را ديده ام.
    از طرحى حدودا چندماهى است كه خواهر كوچكم ازدواج كرده است و نزديك به ٢٠ روز مى شود كه يكى از دوستان صميمى من نيز ازدواج كرده است و من الان كه به اين سن رسيده ام و همه ى دوستان من ازدواج كرده اند حتى خواهر كوچكم كه دوست من بود بيشتر احساس تنهايي ميكنم و مدتى است كه اين موضوع خيلى مرا آزار ميدهد زيرا نميدانم چه تصميمى بايد بگيرم.
    از يك طرف همكارم است كه خيلى براى من و كار مشتركمان زحمت كشيده است و از طرفى پسرعمويم كه خيلى زياد دوستش دارم و از كودكى دوستش داشته ام ولى شرايطش طورى است كه من دوست ندارم زندگى مشترك او را برهم بزنم و او اصرار دارد كه رابطه ى ما جدى تَر شود و حتى از من خواسته است كه رابطه اى را كه شروع كرديم ادامه دهيم و تركش نكنم.
    لطفا من را راهنمايي بفرماييد چه كارى را انجام دهم. لطفا زاويه ى ديد من را عوض كنيد شايد بتوانم تصميم درست ترى بگيرم.
    متشكرم


    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864

    ● ده گام برای تصمیم گیری
    گاهی تصمیمات با تمام اهمیتی که دارند منجر به بهترین انتخاب نمی شوند. برای اینکه بتوانیم درست تصمیم بگیریم و تصمیمات مان را اجرایی کنیم، نیاز داریم گام هایی را طی کنیم.

    ۱) اشتباه کنید؛ بسیاری از تردیدها در زمان تصمیم گیری ناشی از ترس اشتباه کردن است. ترس از اینکه نکند اشتباه کنیم گاهی چنان ذهن را فلج می کند که انسان تمام توانایی های خودش را برای حل مسائل انکار می کند. والدین، مربیان و اطرافیان کودک نقش بسزایی در قدرت تصمیم گیری افراد در آینده دارند.
    توقع اشتباه نکردن از کودکان، انتظاری بیش از توان آنهاست و گرفتن حق اشتباه کردن از کودک در دوران تربیت در واقع گرفتن حق تصمیم گیری درست آنها در آینده است. باید پذیرفت زندگی مجموعه یی از تجربه هایی است که از راه آزمون و خطا به دست می آید و اشتباه کردن، نقطه آغاز اشتباه نکردن است.
    به خود اجازه دهید تصمیم بگیرید و اگر اشتباه کردید باز به خود اجازه دهید به جای مواخذه تجربه یی تازه را در زندگی خود پذیرا شوید.

    ۲) هزینه کنید؛ اشتباه کردن هزینه دارد آن را بپردازید. وقتی به خود حق اشتباه کردن می دهید به این نیز بیندیشید که هر اشتباه هزینه یی دارد که شما و گاهی دیگران آن را می پردازید. اغلب انسان ها وقتی جنسی را خریداری می کنند قبل از دریافت جنس یا قبل از اینکه مطمئن شوند آن را دریافت می کنند، مبلغی نمی پردازند.
    شما می توانید اشتباه کنید و هزینه اش را بپردازید اما حتماً قبل از آن دقت کنید درس آن اشتباه را دریافت کرده باشید و گرنه متضرر خواهید شد. به خاطر داشته باشید هزینه هر قدر کوچک هزینه گزافی است اگر در مقابلش چیزی دریافت نکرده باشید.

    ۳) دنبال مقصر نگردید؛ هر تصمیمی منجر به عواقب و نتایجی چه مثبت و چه منفی خواهد بود که مسوولیت مستقیم آن با تصمیم گیرنده است. به گردن این و آن انداختن و دنبال مقصر گشتن در اغلب موارد بیهوده ترین کار است. ما نیازمند مقصر نیستیم، نیازمند تصمیم درستیم.

    ۴) اطلاعات جمع کنید؛ بعد از راهکارهای فوق جهت قدرت تصمیم گیری، مرحله بعدی گام هایی جهت درست تصمیم گرفتن است. تصمیم گیری درست منوط به گردآوری اطلاعات و پردازش صحیح آنهاست. تمام منابع اطلاعاتی را در زمینه یی که می خواهید تصمیم گیری کنید جمع آوری کرده و با پردازش صحیح آنها تصمیم بگیرید. درست اندیشیدن و نادیده نگرفتن جنبه هایی از اطلاعات نیمی از راه تصمیم درست است. توجه به واقعیات و شرایط یکی از تضمین کننده های صحت انتخاب محسوب می شود.

    ۵) دقیقاً مشخص کنید چه می خواهید؛ گاهی ترس ها و تردید ها ناشی از این است که دقیقاً نمی دانیم منتظر چه نتیجه یی هستیم. قبل از هر انتخابی آنچه را که می خواهید برای خود تعریف کنید و بر آنچه می خواهید متمرکز شوید.

    ۶) موقع ناراحتی تصمیم نگیرید؛ این زنگ خطر جدی تصمیم گیری ها است. گاهی فشار ناشی از اهمیت انتخاب ها و ارزش آن به حدی ناراحت کننده است که فرد برای رهایی از این فشار دم دست ترین تصمیم را اتخاذ می کند. این مساله آن هنگام مشکل زاست که بدانیم گاهی ساده ترین تصمیم ها، درست ترین تصمیم ها نیست. تصمیم گیری حق شماست و این حق وقتی ادا خواهد شد که دور از تنش اتخاذ شود.

    ۷) بپرسید؛ درخواست مشاوره از کسانی که مانند شما در زیر فشارهای ناشی از انتخاب کردن نیستند می تواند راهکار مناسبی باشد اما به خاطر داشته باشید دیگرانی که مورد سوال و مشاوره شما قرار می گیرند صلاحیت لازم را در آن باب داشته باشند. به یادمان باشد دنبال کسی نباشیم تا عواقب شکست احتمالی آینده را به دوش آن بیندازیم. دیگران به ما اطلاعات می دهند ما را از نظر خود برخوردار می کنند و گاهی نیز ما را زیر فشار می گذارند اما در نهایت آن کسی که تصمیم می گیرد خود ما هستیم.

    ۸) اجرا کنید؛ تصمیمات هر قدر درست زمانی ارزش و تاثیر واقعی خود را نشان می دهند که به اجرا گذاشته شوند. به جرات می توان گفت تنها ملاک صحت یا عدم صحت یک تصمیم بعد از به اجرا درآوردن آن روشن می شود. بنابراین در وهله اول تصمیماتی بگیرید که شدنی باشد و در مرحله دوم آن را به اجرا درآورید.

    ۹) تصمیمات دوگانه نگیرید؛ تصمیمات دوگانه و متعارض با هم می تواند عاملی شود تا از اجرای هر تصمیمی بازبمانیم و بدین ترتیب فرصت های طلایی زندگی را بین دو کفه ترازو که ظاهراً با هم برابرند از دست بدهیم. تنها کمک تصمیمات متعارض این است که می توانیم سال ها بر سر دوراهی ها بمانیم و کاری نکنیم. در واقع تصمیم های متعارض گرفتن گریزگاهی برای انتخاب نکردن است. این اعتقاد درست نیست که وقتی نمی دانید کدام یک را انتخاب کنید راحت ترین کار این است که هیچ کدام را انتخاب نکنید.

    ۱۰) .... نقطه چین ها همیشه می تواند سرشار از تصمیم هایی باشد که تنها متعلق به شماست. راه زندگی شما در عین شباهت به زندگی سایر انسان ها به شما تعلق دارد و گام دهم گام ویژه خود شماست. هیچ گاه فرصت تجربه های تازه را از زندگی خود نگیرید.
    کودکان وقتی به دنیا می آیند نه می توانند راه بروند و نه می توانند حرف بزنند و این اشتباه است اگر فکر کنیم کودکان راه رفتن را طی زمان می آموزند چرا که کودک نوپا، راه رفتن را طی افتادن ها و زخمی شدن ها می آموزد. هیچ کودکی تا به حال تصمیم نگرفته چون زمین خورده، زخمی شده و گریه کرده دیگر راه نرود. افتادن ها، گاه زخمی مان می کنند اما همین زخم ها تضمین کننده جاده هایی است که در آینده به سلامت طی خواهد شد.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26363
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : كمك به تصميم گيرى درست در كار، ازدواج و زندگى ام

    از اينكه زمان گذاشتيد و مسئله ى من رو مطالعه كرديد و من را راهنمايي كرديد بسيار سپاسگذارم.
    در رابطه با پسرعموم من اصلا علاقه اى به بهم زدن رابطه ى ايشون ندارم و از همان ابتدا هم به ايشون تاكيد كردم كه من نميخوام با توجه به شرايط شما باهات رابطه اى داشته باشم همين طور كه بعد از ازدواج ايشون كلا توى ذهن و فكرم هم ايشون رو كنار گذاشتم و از ايشون بارها خواستم كه رابطه مون رو تموم كنيم ولى هر دفعه خيلى خيلى برخورد شديدى كرد و كلى از من ناراحت شد و مسئله اينجاست كه ايشون نميخواد همسرش رو طلاق بده و من هم با اين مسئله موافقم چون واقعا خانم خوبى داره و من نميخوام به هيچ عنوان زندگي خانمش رو خراب كنم ولى از طرفى چون دوستش دارم و ايشون هم نشون ميده كه من رو دوست داره ميخوام باهاش باشم. ببخشيد ميدونم حرفهام مسخره اس ولى واقعا دارم خيلى رك حرف هام رو ميزنم تا شايد بتونين من رو راهنمايي كنيد كه دست از اين افكار و احساساتم بردارم.
    همكارم چندين خصوصيت اخلاقى داره كه من نميتونم باهاش كنار بيام. يكى اينكه در رابطه با افراد خيلى خيلى مستبد و فقط بايد حرف خودش انجام بشه دوما خيلى خيلى سخت پيشنهاد ميپذيره و بايد حرف خودش رو انجام بدم در كارها خيلى سخت تغيير پذيره و ديگه اينكه هر كارى رو كه ميخواد انجام بده خيلى زياد طولش ميده و گاهى زمان زياد گذاشتن از اهميت اون كار براى انجامش كم ميكنه و گاهى ديگه اصلا كاربردى نداره ولى من هرچى هم بهش تاكيد ميكنم كه زمان كار داره ميگذره ولى گوش نميده و اين خيلى باعث ميشه من عصبى بشم.
    باز هم سپاسگذارم

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    23975
    نوشته ها
    225
    تشکـر
    49
    تشکر شده 135 بار در 79 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : كمك به تصميم گيرى درست در كار، ازدواج و زندگى ام

    نقل قول نوشته اصلی توسط zghzgh نمایش پست ها
    از اينكه زمان گذاشتيد و مسئله ى من رو مطالعه كرديد و من را راهنمايي كرديد بسيار سپاسگذارم.
    در رابطه با پسرعموم من اصلا علاقه اى به بهم زدن رابطه ى ايشون ندارم و از همان ابتدا هم به ايشون تاكيد كردم كه من نميخوام با توجه به شرايط شما باهات رابطه اى داشته باشم همين طور كه بعد از ازدواج ايشون كلا توى ذهن و فكرم هم ايشون رو كنار گذاشتم و از ايشون بارها خواستم كه رابطه مون رو تموم كنيم ولى هر دفعه خيلى خيلى برخورد شديدى كرد و كلى از من ناراحت شد و مسئله اينجاست كه ايشون نميخواد همسرش رو طلاق بده و من هم با اين مسئله موافقم چون واقعا خانم خوبى داره و من نميخوام به هيچ عنوان زندگي خانمش رو خراب كنم ولى از طرفى چون دوستش دارم و ايشون هم نشون ميده كه من رو دوست داره ميخوام باهاش باشم. ببخشيد ميدونم حرفهام مسخره اس ولى واقعا دارم خيلى رك حرف هام رو ميزنم تا شايد بتونين من رو راهنمايي كنيد كه دست از اين افكار و احساساتم بردارم.
    همكارم چندين خصوصيت اخلاقى داره كه من نميتونم باهاش كنار بيام. يكى اينكه در رابطه با افراد خيلى خيلى مستبد و فقط بايد حرف خودش انجام بشه دوما خيلى خيلى سخت پيشنهاد ميپذيره و بايد حرف خودش رو انجام بدم در كارها خيلى سخت تغيير پذيره و ديگه اينكه هر كارى رو كه ميخواد انجام بده خيلى زياد طولش ميده و گاهى زمان زياد گذاشتن از اهميت اون كار براى انجامش كم ميكنه و گاهى ديگه اصلا كاربردى نداره ولى من هرچى هم بهش تاكيد ميكنم كه زمان كار داره ميگذره ولى گوش نميده و اين خيلى باعث ميشه من عصبى بشم.
    باز هم سپاسگذارم
    اینکه شما حاضرید با پسرعمتون باشید حالا تحت عنوان همسر دوم مطمئنا مسائل و مشکلاتی رو برای شما به بار خواهد آورد. از جمله اینکه دیگه فرصت ازدواج رو از دست میدین
    و همچنین بعد از یک مدت ممکنه از شرایطی که دارین خسته بشین ( اینکه یک نفر رو تقسیم کنید و مال خودتون نباشه)
    در مورد همکارتون هم شما فقط جنبه های کاری رو گفتین ولی مممکنه همکار شما از لحاظ خصوصیات اخلاقی دیگه از جمله همسرداری و وفاداری و ... خوب باشه
    خلاصه اینکه رفتار افراد تو محیط کار با رفتارشون تو خونه خیلی متفاوت هست

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصميم گيري درست با اين 9 روش
    توسط CÆSAR در انجمن روانشناسی عمومی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-30-2015, 01:44 PM
  2. تصميم درست در ازدواج
    توسط كندل در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 02-26-2015, 06:23 AM
  3. تأثیر نور بر تصمیم گیری درست شما
    توسط Artin در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-01-2014, 12:40 AM
  4. چگونگی تصمیم درست گرفتن برای ازدواج را بدانیم!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-20-2014, 12:42 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد